رفتن به مطلب

✣ گـاه نوشته های نواندیشانی ها ✣


ارسال های توصیه شده

بی نام و نشان است...

آدرسی نیست تا پیدایش کنی....

دلتنگ بشوی...بغض کنی..گلایه کنی...شاید...

شاید سرنخی از او پیدا کنی....گوشه ی چشمانت...

سرازیر که شد...آرام می شوی....از دل..از جان...

برایت می خواهم.....نه به بهانه ی دلتنگی...بغض یا گلایه...

به بهانه ی شادی...

می گویند لحظه ی نو شدن سال...هر جور که بودی تا انتها همانی...

امیدوارم شاد بمانی...و بمانم...

از قطره اشکی گفتم....تا به حال باید چکه کرده باشد بر واژه ها....

و جوهر را پخش کرده باشد دور یک کلمه ی ناتمام...

ولی مجازی بودن کاغذ این خوبی ها را دارد.....که نمی بینند....اشکانت را...

.

.

.

چه زیباست اشکاهایت بعد از ریسه رفتن از خنده..

حالا به هر بهانه....جز به تمسخر....

 

شادیِ بیپایانَت..آرزومِ...

  • Like 9
لینک به دیدگاه
  • پاسخ 9.2k
  • ایجاد شد
  • آخرین پاسخ

بهترین ارسال کنندگان این موضوع

بهترین ارسال کنندگان این موضوع

خــــــدا وقــــت داشتی یه نگاهم به من کن . . .

 

دلم یک دل سیر زاری می خواهد . بی هیچ ترسی بی هیچ ملاحظه ای بی هیچ دلیلی بی هیچ توضیحی !

  • Like 11
لینک به دیدگاه

هيچ لذتــــــی بالاتر از اين نيست ...

که جواب تلفن های کســـــی رو ندی ،

که قبلا جوابتو نميداد ..

چه حس خوبیــــــــه ! دارم ازش لذت مــــــی برم ...

  • Like 4
لینک به دیدگاه

آخی

 

هرکسی منو از دست بده خودش بعد تو آتیشش میسوزه

گفته باشمicon_razz.gif

 

 

شما فکرکن خود شیفته .......

من میگم قدر زر و باید زرگر شناسد

قدر گوهر گوهری

 

برو تو هم قهر کن اصلا بدرک ..... والله چقدر منت بکشم خسته شدمicon_razz.gif

  • Like 4
لینک به دیدگاه

کاشکی همیشه عید بود .

نه به خاطر تعطیلیاش

نه به خاطر بهارش

نه به خاطر مهمونیاش

فقط به خاطر اینکه انقدر کار هست که یادت میره دنیای مجازی هم هست .

  • Like 6
لینک به دیدگاه

برای اینکه انرژیی رو که برای یه سال جم کردی در عرض نانو ثانیه تخلیه بشه تکنولوژی خاصی لازم نیس

یه ادم دپرس و ناامید و مایوس و سرخورده و بدبین کنار دست خودتون داشته باشین همه چی حله :sigh:

  • Like 10
لینک به دیدگاه

یادش بخیر این ترانه در چه حالی گفته شد

 

تقدیم به تنهایی خودم

 

نا گفته

 

من و این فکر بی تو من نبودن

نفس هستی نباشی نیست میشم

بگو کابوس من وهم و خیاله

نگی من این سوالو باز میگم

 

یه امشب خاطراتو رج نزن تو

ندیدی خاطرات من همینن

تو رازآلوده میبافی غمم رو

گره های دخیل از نو میمیرن

 

غمت غمباره از وقتی تو رفتی

خدا انگار که نزدیکه به این غم

روی این مبل لَم میدم که شاید

یکم آروم بشم هرچند هم کم

 

کدوم فصله کدوم روزه که امروز

که هم داغه کمی سرده میباره

خدا رفته سفر شاید برا من

کمی از تو تورو اینجا بیاره

 

خجالت میکشم از روی این تَن

به آغوشم یه گرمی قرضدارم

میگم شاید بیای با این ترانه

یه گرمیو واسش من فرضدارم

 

تو فرضم فرضدارم با تو باشم

یکم توی وجودت غرق باشم

غریق و ناجیم از من بخواه که

تو اقیانوس تو بازهم رها شم

 

بازم رها شم . . . .

  • Like 2
لینک به دیدگاه

بعد از رای دادن خاتمی گفتگوی تمدن ها و کلا گفتگو هم زیر سئوال رفت، زین پس با بی شعوران بیشعور خواهیم بود، نمیشه که هی بی شعور ها نیش بزنن ما بگیم ما روشن فکریم یه اشتباهی کرده بیخیال، از این به بعد فحش جواب فحش، سیلی جواب سیلی، یکی از اساسی ترین ایدئولوژی های اسلام هم هست، مگه من مسیح هستم آخه؟ :icon_razz:

تغییر رویه از محمد خاتمی به احمد خاتمی :w02: البته مواظب سایت و فضای اون هستم ها:icon_redface:

  • Like 5
لینک به دیدگاه

نمیگم تو دوستی اخرش بودم ولی تاجایی که از دستم بر می اومد اگه دوستی رو ناراحت میدیدم یا حس می کردم نیاز به انرژی داره حتی اگه تو اون لحظه خودم داغون ترین لحظه زندگیم بود از پشت همین مانیتور تموم رمقمو جم می کردم و از طریق تایپ کردن بهش نیرو می رسوندم تا شاید بتونه رمقم تلنگری بشه برای بلند شدنش

اما امشب که داغون ترین شب زندگیمه .......:sigh:

 

 

یاد حرف شخصی افتادم وقتی ازش پرسیدم تو چرا اینقد سخت و سفتی

چرا اینقد در مورد مردم دورو برت سنگدلانه قضاوت می کنی

 

الان فهمیدم چی گفت :sigh:

  • Like 16
لینک به دیدگاه

حرفام قابل نوشتن نی

مغزم درست کار نمیکنه

احساس رخوت طوائم با حماقت درونی دارم

پرم از تضاد های مختلف

شدم مجموعه ای منظم از تمام بی نظمی ها فکری..

مطلقا خوب نیستم امشب

  • Like 6
لینک به دیدگاه

مدتی ست دلــم نیــاز به یک حضور مــردانه دارد.

 

نه اینکـه مـردی بخواهد، نـــه!

 

دلــم می خواهد از جنس مـردانه باشد.

 

حرف هایش... قولش...

 

فکـرش... نگاهش...

 

قلبش... احساسش...

 

و...

 

آنقــدر مـردانه باشد تــــا بتوانم تــا آخر دنیــا به او تکیه کنـم.

 

اعتمـاد کنـم...!

 

 

 

( دختری از کوچه هـای پـائیــــز - بهـار 91 )

  • Like 14
لینک به دیدگاه
مهمان
این موضوع برای عدم ارسال قفل گردیده است.

×
×
  • اضافه کردن...