رفتن به مطلب

✣ گـاه نوشته های نواندیشانی ها ✣


ارسال های توصیه شده

  • پاسخ 9.2k
  • ایجاد شد
  • آخرین پاسخ

بهترین ارسال کنندگان این موضوع

بهترین ارسال کنندگان این موضوع

شد شنبه ...

داره ظهر میشه ...

فردا باید برم ...

کاش نمیرفتم ...

 

جای منم عید بازی کنین ...

من که امسال چیزی نمیفهمم ... sigh.gif

تا رفتنم ... 20 ساعت دیگه مونده ...

کاش جا بمونم فردا sigh.gif

  • Like 13
لینک به دیدگاه

من میگم خر ما از کرگی دم نداشت ...

 

اون بار بنزین نمیدادن ...

این بار هم بنزین نمیدن ...

هم برف میاد ...

 

یعنی لغو میشه ؟

چرا من انقدر استرس دارم اینبار ..

hanghead.gif

  • Like 9
لینک به دیدگاه

دست می کشد بر پشت پنجره....و یک آه می کشد...

بخار می گیرد پنجره را....

آرام با انگشتان..می نویسد ....

از لا به لای نوشته ها می بیند..که نم باران شروع می کند به شلاق زدن به پنجره...

البته نه ظالمانه...نه عاشقانه....یک چیزی بینابین...

طبیعت می داند چه طور متعادل باشد...

این آدمک است که تفسیر می کند.....ظالمانه...یا عاشقانه....بسته به دل خود..

آدم است دیگر....دل کف دست دارد...دل در زبان دارد....دل در ذهن دارد...شاید دل در سینه هم داشته باشد...

در حال که هر جا هست غیر از سینه...

.

.

.

نگفتم چه نوشته بود بر پنجره.....

نوشته بود می روم...

دیگر دو دل نیست بین ماندن و رفتن....می رود...به جایی دیگر...

 

 

  • Like 10
لینک به دیدگاه

گاهی میشود حتی گوش کردن چیزی تو را از نو ، نو میکند

پینجه های استاد پورناظری را می بوسم

اگر در این پسین صدای دلبرین تنبورش نبود ، دلِ من کجا میرفت؟

روزگار میچرخد و میچرخد

به خود آمدم دیدم سازی شدم در دست این خراب آباد ، چنگ میزند به دل ریشم و فغانم گوش عشاق را می نوازد ، من تنبور دست تو هستم استاد ، بنواز ، کامل بنواز ، شکیل بنواز

روحم سرشار از پرواز است ، از حسیکه چند سال بود به بی جا سپرده بودمش

. . . . .

  • Like 2
لینک به دیدگاه

کوکت را افشاری کن به یاد مضرابین طلای استاد مشکاتیان در این هوای مسخ شده بنواز ، بکوب بر سیم تا مضراب در دستت اندکی خودزنی کند و به گام ها دل ببازد . . . .

  • Like 2
لینک به دیدگاه
مهمان
این موضوع برای عدم ارسال قفل گردیده است.

×
×
  • اضافه کردن...