pari daryayi 22938 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 21 اردیبهشت، ۱۳۹۲ سلام.من یه مشکلی دارم اینه که اصلا برنامه کلی و مدون برای زندگی خودم ندارم و تقریبا هر جور پیش امد خوش امد یادم نمی یاد که از اول زندیگم اینجوری بودم یا نه ولی این چند سال اخیر تقریبا اینجوری بودم.نه که اصلا برنامه ای نداشته باشم اصولا هدفهای کلی تو زندگی تا حالا نداشته ام ولی هدفها مقطعی بوده .یا مثلا بوده یه مدتی خیلی انگیزه بالایی داشتم بعد از چند روز دیگه هیچی از اون انگیزه نداشتم و کلا خالی از هدف وانگیزه شدم (خیلی مقطعی بوده).نمی دونم این بیماریه یا که حال معمول که برای هر کسی اتفاق می افته. به عنوان مثال اگه کسی با من کار نداشته باشه منم اصلا با کسی کار ندارم مگه اینکه مجبور بشم.خیلی گوشه گیر و انزوا طلب هم هستم.بیشتر اوقات ترجیح میدم تو خونه باشم و استراحت کنم. خانوداه بیشتر دوست دارند اخر هفته بیرون برن ولی من تا مجبورم نکن نمی رم و تو خونه می خوابم.ادم به کلی تنبلی نیستم ولی تا مجبور نشم کاری رو نمی کنم..از لحاظ اجتماعی و اقتصادی تقریبا متوسطم .خیلی راحت پر انگیزه میشم و خیلی راحت و زود خالی از انگیزه میشم.که بیشتر تابع شرایط محیط هستم (مثلا حرف دیگران) و تا حالا خیلی کم شده خودم واقعا به نتیجه قطعی برای انجام کاری رسیده ام و انرا انجام داده ام.در ضمن اعتماد به نفسم هم پایینه. لطفا در این زمینه راهنمایی ام کنید؟ درود بر شما دوست عزیز مطالبتون رو خوندم اگر درست فهمیده باشم شما فکر می کنید آدم بی خیال و کم اختیاری از جانب خودتون هستید و تحت تاثیر اجبار دیگران تصمیم گیری می کنید بله؟ حالا میشه بگین شکایت اصلی تان چیست؟ آیا خودتان از وضع موضوع ناراضی هستید یا بخاطر حرف دیگران احساس ناراحتی می کنید؟ خودتان دوست دارید چه طور باشه اوضاع؟ 5 لینک به دیدگاه
rauol 23 اشتراک گذاری ارسال شده در 21 اردیبهشت، ۱۳۹۲ درود بر شمادوست عزیز مطالبتون رو خوندم اگر درست فهمیده باشم شما فکر می کنید آدم بی خیال و کم اختیاری از جانب خودتون هستید و تحت تاثیر اجبار دیگران تصمیم گیری می کنید بله؟ حالا میشه بگین شکایت اصلی تان چیست؟ آیا خودتان از وضع موضوع ناراضی هستید یا بخاطر حرف دیگران احساس ناراحتی می کنید؟ خودتان دوست دارید چه طور باشه اوضاع؟ سلام. اول از شما تشکر می کنم که زود به پستها جواب می دید (اخه قبلا مدتها دوستان منتظر می موندند تا جواب بگرین:biggrin:) *بله من فکر می کنم ادم تنبل و بی اراده و بی انگیزه ای هستم و بیشتر تحت تاثیر دیگران انگیزه و یا کاری رو انجام می دم.احساس رضایت درونی نمی کنم.(شاید این مطلب به این قضیه ربط نداشته باشه ولی کار رو نه برای خودم و دل خودم بلکه برای خوشایند دیگران انجام می دم).اعتماد به نفسم هم پایینه؟ برنامه کلی تو زندگیم (سر کار ،کلاسهای دانشگاه و بیرون و... )ندارم. وهمش دنبال راحت طلبی هستم؟دیگه از این وضع خسته شدم؟ 1 لینک به دیدگاه
partow 25305 اشتراک گذاری ارسال شده در 22 اردیبهشت، ۱۳۹۲ سلام پری بانو میشه یه روشی بگی که وقتی عصبانی هستم خودمو کنترل کنم ؟ اولش آرومم ها . ولی اگر بحث ادامه پیدا کنه، داد میزنم . بعدم کلی ناراحت میشم چکار کنم حالا؟ 4 لینک به دیدگاه
rauol 23 اشتراک گذاری ارسال شده در 23 اردیبهشت، ۱۳۹۲ سلام. چه خوبه که دوستان مشاور اگه بتونن زود به زود تالار و فروم ها و مطالب رو چک کنند و تقاضای کمک و همیاری دیگر دوستان رو پاسخ بدند،تا هم اون بنده خدایی که مشکل داره تا حدودی مشکلش رفع بشه و هم دیگه عطای راهنمایی رو به لقایش نبخشه. 1 لینک به دیدگاه
pari daryayi 22938 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 24 اردیبهشت، ۱۳۹۲ سلام.اول از شما تشکر می کنم که زود به پستها جواب می دید (اخه قبلا مدتها دوستان منتظر می موندند تا جواب بگرین:biggrin:) *بله من فکر می کنم ادم تنبل و بی اراده و بی انگیزه ای هستم و بیشتر تحت تاثیر دیگران انگیزه و یا کاری رو انجام می دم.احساس رضایت درونی نمی کنم.(شاید این مطلب به این قضیه ربط نداشته باشه ولی کار رو نه برای خودم و دل خودم بلکه برای خوشایند دیگران انجام می دم).اعتماد به نفسم هم پایینه؟ برنامه کلی تو زندگیم (سر کار ،کلاسهای دانشگاه و بیرون و... )ندارم. وهمش دنبال راحت طلبی هستم؟دیگه از این وضع خسته شدم؟ دوست گرامی لطفا کمی بیشتر خودتان را برایم معرفی کنید چند ساله هستید وضع تحصیلی و شغلی تان چه طوره؟ و اینکه آخرین تصمیمی که گرفتین چی بوده و چرا این تصمیم رو گرفتید (می خوام یه مورد از تصمیمات اخیرتون رو برام توضیح بدید) 1 لینک به دیدگاه
pari daryayi 22938 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 24 اردیبهشت، ۱۳۹۲ سلام پری بانو میشه یه روشی بگی که وقتی عصبانی هستم خودمو کنترل کنم ؟ اولش آرومم ها . ولی اگر بحث ادامه پیدا کنه، داد میزنم . بعدم کلی ناراحت میشم چکار کنم حالا؟ عزیزم یه مورد از عصبانیت اخیر رو برام توضیح می دی؟ موقعیت رو می خوام برام از چند ساعت قبل تا لحظه بحث و عصبانیتت و احساس بعدش رو که داری برام توضیح بدی (یک مثال واقعی) 1 لینک به دیدگاه
afshin18 11175 اشتراک گذاری ارسال شده در 2 شهریور، ۱۳۹۲ سلام یه مشکلی دارم من نزدیک یکسال نزدیک یک ساله هر چند مدت به مدت دو سه شبانه روز برا خواب یه مشکل عجیب دارم هر نیم ساعت حس می کنیم یکی میاد دست بهم می زنه از خواب بیدار می شم می بینم هیچکس نیست در ضمن وقتی خوابم خودآگاهم کار می کنه یعنی تو خواب قدرت اختیار دارم و در صورت یه نقص منطقی فوری می فهمم الان خوابم و از خواب بیدار می شم توهم هم سه ساله ندارم قبلا تقریبا وسواس فکری داشتم البته کم شده الان 2 لینک به دیدگاه
pari daryayi 22938 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 6 شهریور، ۱۳۹۲ سلام یه مشکلی دارم من نزدیک یکسال نزدیک یک ساله هر چند مدت به مدت دو سه شبانه روز برا خواب یه مشکل عجیب دارم هر نیم ساعت حس می کنیم یکی میاد دست بهم می زنه از خواب بیدار می شم می بینم هیچکس نیست در ضمن وقتی خوابم خودآگاهم کار می کنه یعنی تو خواب قدرت اختیار دارم و در صورت یه نقص منطقی فوری می فهمم الان خوابم و از خواب بیدار می شم توهم هم سه ساله ندارم قبلا تقریبا وسواس فکری داشتم البته کم شده الان دوست عزیز اختلال در خواب به موارد متعددی مربوط می شه که نیاز به بررسی دقیق و موشکافانه داره پیشنهاد می کنم حضورا به یکی از دکتر های روانشناس در زمینه بالینی مراجعه و موضوع رو حضورا پیگیری کنید چرا که اختلال در خواب در طولانی مدت مشکلات دیگه ای رو هم ایجاد می کنه ضمن اینکه خودش ممکنه ناشی از یه مشکل دیگه باشه که ابتدا باید تمامی عوامل فیزیولوژیکش منتفی بشه و بعد دلایل روانشناختی اون بررسی شه 3 لینک به دیدگاه
MahSa.92 2151 اشتراک گذاری ارسال شده در 8 شهریور، ۱۳۹۲ سلام خسته نباشید... با عداب وجدان باید چیکار کرد؟اصلا میشه کاریش کرد؟ 3 لینک به دیدگاه
pari daryayi 22938 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 9 شهریور، ۱۳۹۲ سلام خسته نباشید...با عداب وجدان باید چیکار کرد؟اصلا میشه کاریش کرد؟ درود بر شما عذاب وجدان یک عنوان کلی و ظاهری است که باید به جزئیات واقعی و دقیقش که همون فرآیند های ذهنی و گذر از گذشته است تبدیل بشه در این صورت بله حل می شه! 3 لینک به دیدگاه
MahSa.92 2151 اشتراک گذاری ارسال شده در 10 شهریور، ۱۳۹۲ درود بر شماعذاب وجدان یک عنوان کلی و ظاهری است که باید به جزئیات واقعی و دقیقش که همون فرآیند های ذهنی و گذر از گذشته است تبدیل بشه در این صورت بله حل می شه! مرسی گلم ار راهنماییت.... کاش میشد گذشته رو کاملا پاک کرد... 2 لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده