peyman sadeghian 30244 اشتراک گذاری ارسال شده در 18 اردیبهشت، ۱۳۹۰ سلام به همه ی دوستان گلم به خونه ی خودتون خوش اومدین :w36: حتما شماهم به خانواده هایی که به ظاهر باهم زندگی میکنندامابین زن وشوهر اثری از روابط گرم وصمیمی که از یک خانواده انتظار میرود،وجودندارد برخورد داشتید. خانواده هایی که دائمادرحال بگومگو هستند:w13: چه حسی به شما دست میدهد وقتی شاهد چنین رفتاری دربین آنهاهستید؟ براستی چرا یک زن وشوهری که درابتدا یقیناعاشق وشیدای هم بوده اندباید به این مرحله برسند؟وجود چه عواملی باعث ایجاد چنین رفتارسردی دربین زن وشوهرمیشود؟ نظرات خوب تون رو از مادریغ نکنید فقط لطفابه خود وحقوق سایر کاربران هم احترام گذاشته واسپم نکنیدتاخدایی نکرده مجبور به حذف پست شماودلخوری شماازما نشویم :w72: 45 لینک به دیدگاه
peyman sadeghian 30244 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 18 اردیبهشت، ۱۳۹۰ جهت مطالعه مقاله: طلاق عاطفي پايان ازدواج عاشقانه مقاله: میزان طلاق عاطفی دو برابر طلاق رسمی است 22 لینک به دیدگاه
Mr. Specific 43573 اشتراک گذاری ارسال شده در 18 اردیبهشت، ۱۳۹۰ موضع جالبیه یه خورده به معیارهایی که بعضی از مردا دارن توجه کنیم: زن باید زیبا و خوش اندام باشد.. باید مهربان باشد.. خانه دار باشد... خوش برخورد باشد.. صبور باشد.. و ... ولی همه اینها با هم یکجا اصلا پیدا نمیشه!! یعنی حاصلضرب مقادیر بالا در هم همیشه صفره که همیشه هم زیبایی و اندام مناسب در اولویت همه قرار داره.. خوب حالا اینا یعنی چی؟؟ یعنی اینکه قیافه و اندام بعد از مدتی عادی میشه ... ولی اگه رفتار مناسب نباشه که نمیشه عادی باشه روابط!!!!! اینی که میگم خودم جندین بار باهاش برخورد کردم.. ضمنا اینا فقط نظرات شخصیه منه... بعضی از روابط رو زن و شوهر بخاطر دیگران(بچه ها - پدر و مادر طرفین و ..) نگه میدارن... مثلا من سراغ دارم یه زن و شوهری رو که بعد از 30 و یا بیشتر از هم جدا شدند... همیشه با هم اختلاف داشتند.. ولی وقتی بچه هاشون رفتند خونه بخت و زندگی مشترکشون از هم جدا شدند... منظورم اینه که اینا طلاق عاطفی گرفته بودن از قبل این تا اینجا حالا باز هم اومدم یه چیزی میگم باز 19 لینک به دیدگاه
Cinderella 9897 اشتراک گذاری ارسال شده در 18 اردیبهشت، ۱۳۹۰ سلام موضوعه خوبي رو مطرح كرديد منم با گفته هاي اسماعيل كاملا موافقم دليل اصليه ادامه ي يه چنين روابطي همون بچه ها ميتونه باشه و به نظره من كاره خوبيم هست چون طلاق پدرو مادر خواسته يا ناخواسته خيلي رو آينده ي بچه تاثير ميزاره!:pichak29: به نظره من نشناختنه كامله طرفين كه بعدش منجر به ازدواج شد كم كم باعث ميشه تو زندگي با رفتارها و كردارهايي از طرفت روبروشي كه با تصوراتت متضاد بوده اينطوري ميشه كه كم كم روابط سرد ميشه و چندتا بگو مگوي ساده ميتونه احترامها رو از بين ببره و در نهايت طلاق عاطفي...:pichak29: 15 لینک به دیدگاه
YAGHOT SEFID 29302 اشتراک گذاری ارسال شده در 18 اردیبهشت، ۱۳۹۰ پیش از پاسخ به پرسش، نخست باید در چیستی خود عنوان طلاق عاطفی سخن گفت. طلاق عاطفی عبارت از یک وضعیت یا طرز تلقی است بین زن و شوهر رسمی که روابط ایشان دچار اختلال شده، سرمایه عاطفی- بین شخصی آنان به حالت انفعالی درآمده و سپس به فقر عاطفی میل میکند و پیوند همسری و همسراییشان به گسست، جدا سری و بالاخره به طلاق عاطفی میانجامد. با این تعریف به نشانهشناسی طلاق عاطفی میتوان پی برد؛ بدین معنی که هم اتاقی جای خود را به تک اتاقی میدهد. سخنهای بین زن و شوهر کوتاه میشود و چه بسا به مکاتبه و مبادله یادداشتهای کوتاه منجر میشود. در میان غریبهها میکوشند به موضع مهربانانهای تظاهر کنند ولی در خلوت، هر یک در عالم بیکسی به سر میبرند. احساس عاطفی هم گرایی جای خود را به دگرگرایی- اگر نگوییم به گریز و سکوت و ارتباطی غمزده- میدهد. 14 لینک به دیدگاه
YAGHOT SEFID 29302 اشتراک گذاری ارسال شده در 18 اردیبهشت، ۱۳۹۰ طلاق عاطفی معمولا تدریجی است و در پی ناکامیهای مکرر و عدمارضای خواستههای روانی، مالی، فرهنگی و... خودنمایی میکند. ولی در موارد نادری نیز، انگ یا برچسب ناروای ناموسی بهویژه نسبت دادن روابط جنسی خارج از زناشویی به یکدیگر میتواند سریعا ریشههای علایق مهربانانه را در دلها به احساسهای قهرآمیز و خصمانه تبدیل کند. در چنین حالی اغلب، طرفین کنترل خود را از دست میدهند و ممکن است به پرخاش و خشونت بپردازند ولی اگر زن و شوهر همراه پدر و مادر و دیگران زندگی کنند و توان خویشتنداری داشته باشند، خشم خود را درون میریزند، فشارهای زیادی را تحمل میکنند و میکوشند از نظر فضایی و مکانی از هم دوری جویند و از نظر عاطفی نیز بیتفاوت باشند. 13 لینک به دیدگاه
YAGHOT SEFID 29302 اشتراک گذاری ارسال شده در 18 اردیبهشت، ۱۳۹۰ عوامل مؤثر بر طلاق عاطفی را میتوان همانند طیفی تلقی کرد که برحسب افراد، فرهنگ، خویشاوندی و حال و منش ممکن است با کمرنگی و پررنگی خودنمایی کند؛ عدمتفاهم و ارتباطات خانوادگی برحسب اقشار و گرایش به طیف سنتی و مدرن ممکن است متفاوت باشد. برای برخی که تجربه آشنایی پیشین با راز و رمز روابط نخستین را ندارند و در پی خواستگاری سریع در سنین جوانی، بدون شناخت کافی از یکدیگر، پیوند زناشویی میبندند ممکن است عروسی سفیدشان در نخستین روزهای زندگی به سیاهی تمام عیار بینجامد و عروس بهجای مهر عاشقانه در پی ندانمکاری داماد، با توجه به پیشزمینههای تربیتی مردگریزی حاکم بر فرهنگ ما و استرسهای ناشی از تشریفات پیش و پس از آیین ازدواج، عروسی را دچار کابوسی کند که در روزها، ماهها و سالهای بعد خود را نشان دهد و در پی این وضع زمینه طلاق عاطفی فراهم میشود. برای عدهای دیگر وضعیت مالی، خیلی مهم و اغلب تعیینکننده است. در ازدواج سنتی بین خانواده، در شبکه خویشاوندی عروس و داماد از بدو کودکی با هم بزرگ میشوند و هر یک حد توقعات خود را میشناسند. در ازدواج درون شهری با غریبهها در آغاز هر دو طرف اغلب تصویری غیرواقعی از خود بروز میدهند و پس از ازدواج هر دو طرف درمییابند که واقعیت جنسی، جسمی، روانی، عاطفی، مالی و فرهنگی همسرشان بر خلاف تصورات پیش از ازدواج است. چنین وضعی پیش از طلاق رسمی یک دوره فرسایش سرمایه عاطفی را سبب میشود که در نهایت به فقر عاطفی منجر شده و به شکل طلاق عاطفی خودنمایی میکند. 13 لینک به دیدگاه
YAGHOT SEFID 29302 اشتراک گذاری ارسال شده در 18 اردیبهشت، ۱۳۹۰ برای پیشگیری از طلاق عاطفی که نتیجه فقر عاطفی ناشی از فرسایش سرمایه عاطفی است باید تمهیدات عدیدهای در ابعاد متکثری فراهم آید. نخست اینکه باید در نهادهای مدنی اعتماد و عاطفه مثبت را از طریق رسانهها بر انگیخت و امنیت جانی، مالی، فرهنگی و تربیتی را ارتقا داد و فقر مالی و فرهنگی و فضای زیستی برون و درون خانه را بهبود بخشید. رسانهها بهجای نمایش دادن تنشهای خانوادگی، الگوهای سازش، گذشت و خویشتنداری بهجای رقابت، رفاقت، عدالت و مفاهمه را به اندرون خلوتگاه غمزده مردم صادر کنند و آنجا را به خرمسرای فرحانگیز و شادیبخش تبدیل کنند. ایجاد مراکز مشاوره مجانی خانواده در محلات میتواند تنشهای درون سرایی را پیشاپیش تخفیف دهد و از رسیدن به حد طلاق عاطفی پیشگیری کند. تنشهای درون خانواده همیشه ریشه در فقر مالی و کاری ندارد بلکه ناشی از گسست فرهنگی بین نسل قدیم مانند مادر شوهرها و خواهرها و نسل جدید عروسان است. فراهم آوردن مفاهمه بین نسلی بهعهده نهادهای دولتی و مدنی است که اگر چنین امکاناتی فراهم آید امکان مهار بیش از 30درصد طلاقهای عاطفی فراهم میشود. 12 لینک به دیدگاه
Aartemis 6639 اشتراک گذاری ارسال شده در 18 اردیبهشت، ۱۳۹۰ عشق آتشین بالاخره تموم میشه.زیبایی و ثروت و خیلی مسائل که اول مهم بود دیگه عادی میشه. وتنها چیزی که میمونه میزارن تفاهمیه که با هم دارن. من فکر کنم اینجا با مشکل مواجه میشن. و طلاق رسمی بگیرن بهتره. بچه ها شاهد توهین ها و دعوا و کتک کاری نباشن بهتره. 15 لینک به دیدگاه
مجيد 56 856 اشتراک گذاری ارسال شده در 18 اردیبهشت، ۱۳۹۰ باسلام خدمت دوستان نوانديش به نظر من تو زندگي مشترك احترام گذاشتن به نظر همسر و طرف مقابل تو زندگي مشترك خيلي مهم هست ويا اين كه در مواقعي هم بايد يكي از دو طرف تو بحثهايي كه با هم دارن يكي كوتاه بياد تا به مرور زمان فاصله و يا دل زدگي پيش نياد ويا همان طلاق عاطفي پيش نياد و يا به طور ساده هميشه نميشه من من كرد نيم من هم بايد باشه به طور مثال ويا چيزهايي كه تو زندگي هايي كه ديدم رو بخوام بگم اينه كه وقتي كه عشق تو زندگي راه ش رو پيدا ميكنه ديگه هيچي نمي تونه بين آدما فاصله بندازه در ضمن بايد بگم كه هميشه نبايد ي طرف كوتاه بياد دو طرف بايد براي رسيدن به اهدافشون تو زندگي قدم بردارند وبه نظر من اونهايي كه تو زندگي به آرامش ميرسن به اون عشق واقعي رسيدن 13 لینک به دیدگاه
Abolfazl_r 20780 اشتراک گذاری ارسال شده در 19 اردیبهشت، ۱۳۹۰ پست های دوستان رو کم و بیش مطالعه کردم. به نکات خوبی اشاره کردید. یکی از عوامل خیانت هم همین طلاق عاطفیه. وقتی گرمایی بین روابط زناشویی وجود نداشته باشه طرفین از هم فاصله میگیرن. و این دوری گاها با درهم شکسته شدن حدود و مرزها میشه. من همیشه فکر میکنم زن و شوهر تو یه حصار مشغول زندگی هستند. تا وقتی هر دو در مرکز این حصار قرار دارن همه چی خوبه. در کانون یه جای محصور دارن گرما تولید میکنن. ولی وقتی از هم فاصله میگیرن حرارتشون به همدیگه نمیرسه. هردو یخ میکنن. بیشتر که فاصله میگیرن سرما باعث میشه به حصار نزدیکتر بشن. یه سری پشت همین حصار میمونن و نمیتونن ازش رد بشن. چون حصار محکمی دارن و پایبندی بالایی دارن. حصار یه تعهده. ولی یه سری حصار ضعیف تری دارن. ممکنه از حصاری که دور تا دور زندگیشون کشیدن رد بشن. ای کاش حصار مانع خیانت نباشه. ای کاش علاقه مقدم بر تعهد باشه. ای کاش حصار از خیانت جلوگیری نکنه. حصار مرحله آخره. ممکنه هر حصاری بشکنه. کاش هیچوقت به حصار نزدیک نشیم. علاقه آدمو در مرکز حصار نگه میداره. 16 لینک به دیدگاه
afa 18504 اشتراک گذاری ارسال شده در 19 اردیبهشت، ۱۳۹۰ باسلام !!! ممنون از پيمان عزيز ....... و تشكر ميكنم از كليه دوستان !!! من تجربه زندگي مشترك رو ندارم ،ولي بنظر من طلاق عاطفي يه زندگي تئوري در سايه تعهد به سند ازدواج است ..... اثري از ارامش ، محبت و همدلي در اينگونه روابط نيس !!!! اصل ازدواج رسيدن به آرامش است ..... عوامل زيادي باعث ايجاد اين جدايي ميشود ...... بقول يكي از دوستان عشق آتشين بلاخره سرد ميشود ... در امر ازدواج به مقوله عشق زياد معتقد نيستم ، لزوم يه ازدواج سالم محبت بي قيد و شرط است !!! در هر مساله اي اگر طرفين سعي در تغيير يكديگر نداشته باشند بهتر با مشكلات و خلق و خوي هم كنار ميان.... از طرفي يه زوج موفق بايد از يكنواختي زندگي بپرهيزند ..... 16 لینک به دیدگاه
raypuor 1027 اشتراک گذاری ارسال شده در 19 اردیبهشت، ۱۳۹۰ با سلام به همه دوستان به نظر من تا فردی تجربه زندگی مشترک رو نداشته باشه، نمیتونه پاسخگوی خوبی برای این سوال باشه. اما آنچه در بدو امر به نظر هر کسی خواهد رسید اینه که قطعا این وضعیت وقتی به وجود میاد که مناسبات و روابط دوران اولیه ازدواج دیگر رنگ چندان پر رنگی ندارند. 11 لینک به دیدگاه
peyman sadeghian 30244 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 19 اردیبهشت، ۱۳۹۰ با سلام به همه دوستانبه نظر من تا فردی تجربه زندگی مشترک رو نداشته باشه، نمیتونه پاسخگوی خوبی برای این سوال باشه. امامیشه پیش بینی کرد.یه سری خصوصیات ورفتارهایی هست که زندگی آرام مشترک روتبدیل به میدان جنگ میکنه این خصوصیات رویه فردمجردهم میدونه.مثل احترام نگذاشتن به نظرات شخصی طرف مقابل یاسعی درتبدیل همسربه فردایده ال شمادرحالیکه این استعداددروی وجودندارد. اما آنچه در بدو امر به نظر هر کسی خواهد رسید اینه که قطعا این وضعیت وقتی به وجود میاد که مناسبات و روابط دوران اولیه ازدواج دیگر رنگ چندان پر رنگی ندارند. خوب این میزگردهم به بررسی همین موضوع می پردازدکه چه عللی باعث بروزاین فاصله عدم تطابق فردخیالی بافردی که درزندگی مشترک خودش رونشون میده میشود؟ 8 لینک به دیدگاه
YAGHOT SEFID 29302 اشتراک گذاری ارسال شده در 19 اردیبهشت، ۱۳۹۰ روزهاي زيباي زندگي و با هم بودن به لحظاتي سرد و يكنواخت تبديل شده، است روزهايي را كه مي تواند بهترين لحظات شادي و سرور زوجها باشد، روزهايي را كه زوجها مي توانند لحظه لحظه آن را به بهترين خاطرات تبديل كنند. برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام مدتهاست كه فرصتي براي حرف زدن با يكديگر را در برنامه روزانه شان نمي گنجانند و هيچ حرف مشتركي جز امور بچه ها و مسائل اقتصادي و ساير مسايل روزمره ندارند. سالهاست كه درباره احساساتشان نه با هم صحبت كرده و نسبت به ميزان علاقه و محبت به هم ديگر بيگانه هستند و هيچ كدام نمي داند ديگري چه دوست دارد و از چه چيزي خوشحال مي شود! 'زندگي مشترك' تنها ظاهر آن در زندگي نمود دارد و در اصل زوجها بدور از هم بوده و در واقع به اجبار بر سر مسائل مختلف زندگي با هم صحبت مي كنند. زندگي به روزهاي عادي تبديل شده است، زندگي كه در ذهن هر كدام از زوجها رويايي بود از عشق و محبت و با هم بودن و عشق ورزيدن به يكديگر و زيباترين لحظات را با يكديگر رقم زدن و معنا گرفتن با بودن در كنار هم. اما رفته رفته و ندانسته از يكديگر فاصله گرفته اند و روز به روز اين فاصله بيشتر و بيشتر مي شو تا جايي كه حتي ازدواجشان را نيز از ياد مي برند. 12 لینک به دیدگاه
afa 18504 اشتراک گذاری ارسال شده در 19 اردیبهشت، ۱۳۹۰ روزهاي زيباي زندگي و با هم بودن به لحظاتي سرد و يكنواخت تبديل شده، است خب چرا يكنواخت بشه !!!! خانوم يا آقايي كه جهت تناسب اندام يا زيبايي به باشگاه و كلاس هاي بدنسازي ميره ..... يه وقتي هم بزاره تا گرمي خونه رو دوباره برگردونه ..... واسه روابطشون ابتكار به خرج بدن مثه ابتكار تو مديريت يا ايده تو خانه داري يا آشپزي 12 لینک به دیدگاه
رعد آسا 587 اشتراک گذاری ارسال شده در 19 اردیبهشت، ۱۳۹۰ با جرات قسم می خورم که 80 در صد زندگیهای ایرانیها بر اساس عادت هستش یعنی عشقی وجود نداره اگه بار ندارید از یک مرد ایرانی بپرسید بزرگترین اشتباه زندگیت چی بوده یا بلعکس از یک زن بپرسید اگه عادت نباشه که نمی گه ازدواج درسته یا نه بی انصاف نیستم ولی باید قبول کرد که ازدواجهای احساسی انتهاش طلاقهای عاطفیه چی گفتم 11 لینک به دیدگاه
a_Farzad 913 اشتراک گذاری ارسال شده در 19 اردیبهشت، ۱۳۹۰ چه حسی به شما دست میدهد وقتی شاهد چنین رفتاری دربین آنهاهستید؟ براستی چرا یک زن وشوهری که درابتدا یقیناعاشق وشیدای هم بوده اندباید به این مرحله برسند؟وجود چه عواملی باعث ایجاد چنین رفتارسردی دربین زن وشوهرمیشود؟ واقعا متاسف وناراحت میشم.و فکر میکنم طلاق عاطفی واقعا دردناکهدرجامعه وقتی کسی به سن 20-25 میرسه فکرمیکنن کم کم باید ازدواج کنه وازدواج به عنوان یه وظیفه به نظر میرسه طبیعیست که شاهد اینگونه اتفاقات باشیم به نظر بنده اگر دونفر بتونن همدیگرو درک کنند وهمیشه همراه هم باشندخیلی بهتره تااینکه ابتدای رابطه برای هم بمیرن ولی بعد....... وقتی طرفین وظیفه ای که نسبت به هم دارند رو انجام نمیدن چه از نظر روحی وچه از نظر جسمی چنین مشکلاتی پیش میاد امابعضیاهم که دلیلی برای خیانت کردن وبی توجهی کردن لازم ندارن متاسفانه:icon_pf (34): متاسفانه دوران پدرومادرمون شاهد بی احترامیهای مرد به همسرش در یک جمع بودیم واین اصلاح نشد چون کسی زندگی کردنو به مردم یاد نمیه خودمونم نمی خوایم پارسال رفتیم خونه یه زوج جوون خانمه به شوهرش تو جمع یه چی گفت من فکرمیکردم اشتباه شنیدم اومدیم خونه پرسیدم فلانی اون موقع چی گفت باورم نمیشد درست شنیده بودم بعضیا زور گفتنو موفقیت در ازدواج میدونند.هرکی بتونه اون یکیو ادم کنه(به قول خودشون)جایزه رو برده 6 لینک به دیدگاه
ho0da 2321 اشتراک گذاری ارسال شده در 19 اردیبهشت، ۱۳۹۰ متأسفانه این موضوع چیزیه که جدیدا خیلی اتفاق می افته، مخصوصا بین زوج های جوون شاید از مهم ترین دلایلش تصمیمات عجولانه، چه قبل از ازدواج و چه بعدش باشه، و اینکه هیچ کدوم از طرفین حاضر به گذشت و کوتاه اومدن نیستن.. به نظر من برای هر رابطه ای از دوستی گرفته تا ازدواج، مهمترین رکن حتی مهم تر از عشق، احترامه، عشق شاید هیچ وقت به احترام ختم نشه اما احترام یقینا به عشق می رسه... من فکر می کنم مهم ترین دلیل این بگو مگو ها، اینه که دو طرف اگرم عاشق هم باشن.. برای هم احترام قائل نیستن، برای ارزش ها، عقاید و خواسته ها و خیلی چیزای دیگه... 5 لینک به دیدگاه
peyman sadeghian 30244 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 20 اردیبهشت، ۱۳۹۰ ازتمام دوستانی که تا به این لحظه مارا دراین میزگردهمراهی نموده اندکمال تشکررادارم. تابه اینجامقالات ودلایل شخصی زیادی عنوان شده که تمامادرست ومنطقی است.امایک سؤال..... دربروزیک مشکل برای هرفرد دوعامل نقش اساسی دارند یابه عبارتی مشکلی که برای هرکس پیش میآید عواملی داخلی نظیرمشکلات اخلاقی وروحی وروانی که فردباآنهادرگیراست یاعدم تطابق هنجارهای شخصی فردباهنجارهای اطراف ونظایراین دلایل یاعلل خارجی که همان عوامل محیطی که فردراواداربه عکس العمل هایی که گاه نامناسب هستندچون درشرایط نامناسب روحی نمیتوان توقع تصمیمگیری درست راازفردداشت.وشرایطی که چنین واکنشی رابه شخص تحمیل میکنند.حتماخودتان هم برایتان پیش آمده که شرایط محیطی تصمیم یاواکنشی رابه شماتحمیل کند،مؤثراست. حال باتوضیحات داده شده سؤال اینست دربروزیک طلاق عاطفی عوامل داخلی بیشترمؤثراست یاشرایط محیط این طلاق رابه زن وشوهر تحمیل میکند ؟ 5 لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده