رفتن به مطلب

:::::::نهمین میزگردخانواده باموضوع:طلاق عاطفی:::::::


peyman sadeghian

ارسال های توصیه شده

دربروزیک ‏طلاق ‏عاطفی عوامل ‏داخلی ‏بیشترمؤثراست ‏یاشرایط ‏محیط این ‏طلاق ‏رابه ‏زن وشوهر تحمیل میکند ؟

 

مسلما عوامل داخلي موثرتر است .............

 

نمونه اي از اين عوامل !!!

 

عدم درك زوجين - فقدان احترام و صميمت بين همسران - مهمترين عامل سردي روابط جنسي و غيره !!!

 

همسران بايد تلاش كنند كه در زندگي هيجان و جذابيت بوجود آورند حتي اگه ساليان زيادي از ازدواجشان ميگذرد .

  • Like 3
لینک به دیدگاه
  • پاسخ 42
  • ایجاد شد
  • آخرین پاسخ

بهترین ارسال کنندگان این موضوع

بهترین ارسال کنندگان این موضوع

هر چند خدا قسمت نکرده ما هنوز تشکیل خانواده بدیم . و این امور رو به عینه تجربه کنیم اما...

 

به نظرم رفتار سرد بین زوجین بعد از رفتار گرم دوران ابتدایی زندگی میتونه چند علت عمده داشته باشه

 

1- نگاه به زندگی مشترک آینده به عنوان محلی برای رفع شدن همه کمبود ها و مشکلات روحی :

 

مثال: خیلی از دختر ها و پسر ها در زندگی مجردی خودشون مشکلات و ناملایمات روحی واخلاقی زیادی دارن .. از قبیل پرخاشگری، خودخواهی، کم صبری و از این قبیل

و معتقدند به محض ورود به زندگی مشترک و روبرو شدن با محبت و ارادت محبوب ، همه ی این مشکلات رفع خواهد شد، غافل از این که جناب محبوب هم خودش با این امید پای به عرصه زندگی مشترک گذارده ....

 

با این شرایط بعد از گذر زمان اندکی از شروع زندگی و کم رنگ شدن هیجانات، واقعیت ها خود را نشان می دهند نتیجه میشود این :w13::ubhuekdv133q83a7yy7:brodkavelarg:

 

2- آرزوهای بلند پروازانه قبل از زادواج:

 

وقتی دختر یا پسر با این امید به ازدواج فکر میکنن که قراره با فردی زندگی کنن، که همه ی خوبی هایی که در ذهن می پروروندن رو داشته باشه ! نتیجش هم نا امیدی و سردی بعد از نرسیدن به خواسته هاست

 

3- بروز عشق هیجانی برای ازدواج

عشق برای خیلی از جوان ها کلمه ای رویایی و اسطوره ای است که هیچ وقت هم تعریف خواصی از اون ندارن !

برای یک ازدواج منطقی باید قبل از بروز عشق شناخت اتفاق بیافته و بعد از اون عشق

اما معمولا اول عشق پدید میاد بعد شناخت و بعد از اون هم سردی یا متاسفانه تنفر:ws44:

 

 

 

 

 

توصیه :

برای ازدواج باید با چشم باز عمل کرد . جو گیر شدن و عجله کردن نیجه ش میشه ادامه زندگیه نا خوشایند

 

قبل از ازدواج باید هر چی مشه بررسی کرد و بهترین حالت ممکن رو انتخاب کرد . اما

بعد از ازدواج باید بپذیریم که طرف مقابل هم مثل ما یک انسان هست و اونم حق داره مثل ما کمی و کاستی داشته باشه .. پس به اون هم اجازه بدیم که در بعضی جاها بد عمل کنه، اما با این حال اونو با تمام وجود دوست داشته باشیم

 

 

 

 

خیلی حرف برای گفتن دارم اما دیگه خسته شدم از تایپ کردن :icon_gol:

  • Like 7
لینک به دیدگاه
هر چند خدا قسمت نکرده ما هنوز تشکیل خانواده بدیم . و این امور رو به عینه تجربه کنیم اما...

 

به نظرم رفتار سرد بین زوجین بعد از رفتار گرم دوران ابتدایی زندگی میتونه چند علت عمده داشته باشه

 

1- نگاه به زندگی مشترک آینده به عنوان محلی برای رفع شدن همه کمبود ها و مشکلات روحی :

 

مثال: خیلی از دختر ها و پسر ها در زندگی مجردی خودشون مشکلات و ناملایمات روحی واخلاقی زیادی دارن .. از قبیل پرخاشگری، خودخواهی، کم صبری و از این قبیل

و معتقدند به محض ورود به زندگی مشترک و روبرو شدن با محبت و ارادت محبوب ، همه ی این مشکلات رفع خواهد شد، غافل از این که جناب محبوب هم خودش با این امید پای به عرصه زندگی مشترک گذارده ....

 

با این شرایط بعد از گذر زمان اندکی از شروع زندگی و کم رنگ شدن هیجانات، واقعیت ها خود را نشان می دهند نتیجه میشود این :w13::ubhuekdv133q83a7yy7:brodkavelarg:

 

2- آرزوهای بلند پروازانه قبل از زادواج:

 

وقتی دختر یا پسر با این امید به ازدواج فکر میکنن که قراره با فردی زندگی کنن، که همه ی خوبی هایی که در ذهن می پروروندن رو داشته باشه ! نتیجش هم نا امیدی و سردی بعد از نرسیدن به خواسته هاست

 

3- بروز عشق هیجانی برای ازدواج

عشق برای خیلی از جوان ها کلمه ای رویایی و اسطوره ای است که هیچ وقت هم تعریف خواصی از اون ندارن !

برای یک ازدواج منطقی باید قبل از بروز عشق شناخت اتفاق بیافته و بعد از اون عشق

اما معمولا اول عشق پدید میاد بعد شناخت و بعد از اون هم سردی یا متاسفانه تنفر:ws44:

 

 

 

 

 

 

توصیه :

برای ازدواج باید با چشم باز عمل کرد . جو گیر شدن و عجله کردن نیجه ش میشه ادامه زندگیه نا خوشایند

 

قبل از ازدواج باید هر چی مشه بررسی کرد و بهترین حالت ممکن رو انتخاب کرد . اما

بعد از ازدواج باید بپذیریم که طرف مقابل هم مثل ما یک انسان هست و اونم حق داره مثل ما کمی و کاستی داشته باشه .. پس به اون هم اجازه بدیم که در بعضی جاها بد عمل کنه، اما با این حال اونو با تمام وجود دوست داشته باشیم

 

 

 

 

خیلی حرف برای گفتن دارم اما دیگه خسته شدم از تایپ کردن :icon_gol:

:icon_gol::icon_gol:

چیزی برای گفتن نگذاشتید تمام حرفهایی که می خواستم بگم رو گفتید آفرین:w16:

  • Like 5
لینک به دیدگاه

و اما طلاق عاطفی ...

چیری که در خیلی از خانواده ها وجود داره و به دنبال اون شاهد مسائلی از قبیل خیانت یا خشونت و درگیری هستیم .

یکی از مسائلی که باعث این جدایی میشه عدم شناخت دو طرف از همدیگه هستش .

شاید در اول ازدواج عشق و علاقه بین زوجین زیاد باشه اما نداشتن تفاهم باعث سردی روابط میشه و بعضا به دلیل داشتن فرزند از طلاق دوری میکنند .

  • Like 4
لینک به دیدگاه
و اما طلاق عاطفی ...

شاید در اول ازدواج عشق و علاقه بین زوجین زیاد باشه اما نداشتن تفاهم باعث سردی روابط میشه و بعضا به دلیل داشتن فرزند از طلاق دوری میکنند .

میشه بیشتر توضیح بدی منظورت از تفاهم چیه ؟اصلاتفاهم به چه معنی هست که نبودش باعث این نوع طلاق میشه؟:icon_gol:

  • Like 3
لینک به دیدگاه
میشه بیشتر توضیح بدی منظورت از تفاهم چیه ؟اصلاتفاهم به چه معنی هست که نبودش باعث این نوع طلاق میشه؟:icon_gol:

خیلی ها تفاهم رو در این میبینن که باید تمام عادات و رفتار هاشون شبیه هم باشه

اما خب مسلما هیچ دو انسانی دقیقا شبیه همدیگه نیستن!

از نظر من تفاهم یعنی شناخت سلیقه ها و حسن رفتار یا ایرادات رفتاری و اخلاقی همدیگه و انطباق دادن با اخلاق خودمون و ببینم آیا من میتونم با این شخص که دارای این خصوصیاته زندگی کنم یا نه !

  • Like 2
لینک به دیدگاه

من فکر میکنم به غیر از موارد خیلی خاص تمام مشکلات و مسائلی که منجر به طلاق میشود ریشه در عوامل داخلی و شخصیتی افراد دارد. مواردی که زوجین حتما باید رعایت کنند و عدم رعایت آنها باعث کشانده شدن اختلاف به خارج از محیط زندگی و در نتیجه دخالت اطرافیان و بروز مسائل خارجی میشود.

از جمله این موارد:

 

احترام به یکدیگر،

احترام حرف اول را در زندگی مشترک میزند.احترام به شخصیت همسر.احترام به سلیقه همسر.احترام به انتخاب همسر و... تا وقتی حریم مقدس احترام در کانون خانه باشد همیشه امید به حل مشکلات و به سعادت رسیدن و خوشبختی خواهد بود ولی اگر این پارامتر از زندگی حذف شود بنیان خانواده به خطر می افتد.

 

اعتماد به یکدیگر،

اعتماد و قبول داشتن همسر نقش زیادی در بالا بردن روحیه زندگی مشترک دارد.وقتی دو نفر یکدیگر را می پذیرند یعنی به هم اعتماد دارند پس باید به هم تکیه کنند و از هر گونه سوظن به هم دوری کنند.شک داشتن به شریک زندگی و سوظن به همسر محبت را از بین میبرد و زندگی را به کام یکدیگر تلخ می کند.

 

حفظ ارزشهای زندگی مشترک،

به ارزشهای زندگی اهمیت دهید. تمام ارزشهایی که با عث انتخاب همسر گردیده را همیشه مد نظر داشته باشید و از توجه به نقاط منفی او صرف نظر کنید.سلامتی و مهربانی و تمام موهبت های زندگی را ارج نهید.تمام خاطرات خوش با ارزش خود را یاداوری کنید و زنده نگه دارید.

 

پذیرفتن همسر با همان خصوصیات شخصیتی،

اصلا به این موضوع فکر نکنید که همسر باید طبق سلیقه شما رفتار کند .او یک فرد بالغ و عاقل است پس باید او را همانطور که هست قبول کنید و نکات مثبت او را در نظر بگیرید و از نقاط منفی او چشم بپوشید تا زندگی بی دغدغه ای داشته باشید.

 

بهترین دوست

بهترین و نزدیک ترین دوست همسر خود بودن باعث کم شدن فاصله ها میشود. دوست جایگاه ویژه ایی دارد. با همسر دوست باشید تا احساس صمیمیت بیشتری کنید و زتدگی زیباتری داشته باشید.

 

صادق بودن

با یکدیگر صادق بودن و رو راست بودن در تمام مراحل زندگی اعتماد طرفین را بالا میبرد و باعث جلوگیری از سوظن میشود.

 

عشق و عشق و عشق داشتن به زندگی،

عاشق همسر خود باشید.حتما و حتما شما همسرتان را پسندیده و مورد علاقه تان قرار گرفته که با وی ازدواج کردید.پس عشق خود را بیشتر کرده و عشق را زنده نگه دارید.به او عشق بورزید و مطمئن باشید در مقابل هم عشق دریافت خواهید کرد. علاقه خود را چه با زبان گفتاری و در رفتار نشان دهید تا قلب همسر همواره برای شما بتپد. علاقه خود را با دادن هدیه، شاخ گل ، جملات عاشقانه و.. به همسر خود ابراز کنید. زندگی بی عشق گرمی ندارد ،حرارت ندارد و.. دوام ندارد.

 

 

رازدار بودن،

در زندگی محرم اسرار همسر باشید. و رازدار او باشید تا همیشه مورد اعتمادش باشید.از بازگو کردن اسرار و گفتار همسرتان پیش دوستان و نزدیکان بپرهیزید. رازداری و امانتداری گفتار بهترین نوع اخلاق در چشم او خواهد بود.

 

مشورت کردن

با یکدیگر برای هر تصمیمی مشورت کنید. نظر همسرتان را در تصمیم خود جویا شوید و به آن ارزش دیهید و نظر همسر را در کار خود دخیل کنید.با اینکار به همسر خود نشان میدهید که او در زندگی اش تاثیر گذار است. همسر را شریک خود بدانید. و خود را در تمام مراحل زندگی شریک او بدانید.

 

صحبت کردن

با همسرتان صمیمی و راحت باشید.خواسته های خود را با وی عنوان کنید. با هم صحبت کنید.همیشه زمانی را برای صحبت کردن و عنوان خواسته ها و علاقه مندی هایتان اختصاص دهید.

سعی کنید همیشه آرامش را در خانه بر قرار کنید.هنگام عصبانیت خود را کنترل کنید و سعی کنید سکوت کنید و کمی به خود فرصت دهید تا در مورد مسائل پیش آمده فکر کنید. و زود تصمیم نگیرید. و درمورد موضوع و مسائل ناراحت کننده تان با او صحبت کنید.

 

بخشش،بخشش،خشش

یکی از بزررگترین راه حل های مشکلات بخشش است. همدیگر را ببخشید. اگر قبول دارید که زندگی دو نفر با سلایق مختلف و طرز فکر متفاوت در کنار هم ممکن است گاهی اختلاف نظرهایی به وجود آورد پس باید همدیگر را ببخشید تا رشد کنید و به درک متقابل برسید.یکدیگر را درک کنید و شرایط همسر را در نظر بگیرید.بخشش نه تنها باعث کوچک شدن و پایین آمدن شان و منزلت شما نمیشود بلکه باعث بالا رفتن ارزش میشود

 

حریم خصوصی

هر شخصی گاهی نیاز به تنهایی و تفکر دارد پس به حریم خصوصی همسر احترام بگذارید و برای او فرصتی را برای تمرکز و تنهای و حریم خصوصی اش قائل باشید.

 

به طور کلی وقتی همسران موارد اصلی و قوانین زندگی رو رعایت کنن و فنون همسرداری را بیاموزند همواره احساس خوشبختی می کنند.ولی اگر هر کدام به نحوی اصول همسرداری را رعایت نکند و ارتباط به شکست بینجامد ممکنه است هر کدام از طرفین به دلیل یاس و نا امیدی و خسته شدن از این ارتباط موضوع را به خارج از خانه بکشد و به نحوی پای اطرافیان هم به مشکلات کشیده شود که در اینصورت مشکلات بیشتری در پیش خواهند داشت..

  • Like 5
لینک به دیدگاه

نمی دونم درسته یا نه ، اما به نظر خیلی از کارشناسا این خیلی طبیعیه که بعد از این که یه مدتی از ازدواج دو نفر می گذره ، علاقشون رو به عادت میره و از اون شور و التهابش کم میشه .

حالا این کم شدن علاقه هه یه مسئله س ، به جاهای باریک کشیدنش هم یه مسئله ی دیگه ، اما به نظر من روی هم تاثیر مستقیم می ذارن :ws52:

البته من نه خیلی توی این زمینه مطالعه داشتم نه زوج های اینطوری رو از فاصله نزدیک دیدم ، اما نظر خودمو می گم ، امیدوارم مفید باشه :ws37:

از نظر من وقتی دو نفر با هم ازدواج می کنن و علاقه ی زیادی بهم دارن ، تا یه مدتی ( منظورم تا وقتیه که اون شور و التهاب اولیه ش نخوابیده و از بین نرفته ) اگر هم سر خیلی از چیزا با هم تفاهم نداشته باشن ، بخاطر علاقه ی زیادشون کوتاه میان ، یا شاید بهتر باشه بگیم : بخاطر هم دیگه گذشت می کنن .

اما یه مدتی که گذشت و این علاقه رو به عادت رفت و ... ، این گذشت ها هم کم و کمتر میشه ، یعنی دو نفر هر کدومشون یه من اند ، حاضر هم نمیشن بخاطر طرف مقابلشون نیم من بشن ! ( البته این روندی که میگم یه مدتی طول می کشه تا طی بشه ها ، مدتش هم به خیلی از عوامل بستگی داره ، که بنظرم میزان علاقه ی اولیه ی طرفین یکی از همین عوامل تاثیرگذاره ) .

این رفتارای سرد و این تنش ها ادامه پیدا می کنه تا جایی که گاهیی به یه جایی می رسن که دیگه دلیلی حتی برای با هم بودنشون نمی بینن :icon_pf (34):

این نظر من بود :ws37:

  • Like 3
لینک به دیدگاه

و اما در رابطه با این سوال :

دربروزیک ‏طلاق ‏عاطفی عوامل ‏داخلی ‏بیشترمؤثراست ‏یاشرایط ‏محیط این ‏طلاق ‏رابه ‏زن وشوهر تحمیل میکند ؟

خب من فکر می کنم این بستگی به شخصیت و نحوه زندگی کردن طرفین داره !

اگه یه زوج سعی کنن از همون اول زندگی عوامل خارجی و خانواده هاشون رو توی مسائل دوتاییشون دخیل نکنن و اجازه ی تاثیر گذاشتن های آن چنانی رو ندن ، خب جایی برای عوامل خارجی نمی ذارن و اگرم طلاق عاطفی یا هر رابطه ی عاطفی نامساعدی بینشون شکل بگیره ناشی از عوامل داخلیه

پس جواب این سوال بستگی به طرفین داره ، به نظرم نمیشه خیلی ثابت و قطعی تقصیرو بندازیم گردن عوامل داخلی یا خارجی ، باید از روی نحوه ی زندگی کردن هر زوج قضاوت کرد :w16:

  • Like 2
لینک به دیدگاه

 

عواملی داخلی

نظیرمشکلات اخلاقی وروحی

وروانی که فردباآنهادرگیراست یاعدم تطابق هنجارهای شخصی فردباهنجارهای اطراف ونظایراین دلایل

 

 

یاعلل خارجی که همان عوامل محیطی که فردراواداربه عکس العمل هایی که گاه نامناسب هستندچون درشرایط نامناسب روحی نمیتوان توقع تصمیمگیری

درست راازفردداشت.وشرایطی

که چنین واکنشی رابه شخص تحمیل میکنند.

دربروزیک ‏طلاق ‏عاطفی عوامل ‏داخلی ‏بیشترمؤثراست ‏یاشرایط ‏محیط این ‏طلاق ‏رابه ‏زن وشوهر تحمیل میکند ؟

 

هر چی فکر میکنم باز به این نتیجه میرسم که عوامل داخلی موثرتره

عوامل محیطی مطمئننا روی تصمیم گیری ادم تاثیر داره ولی فکر میکنم تو زندگی مشترک اخلاق و روحیات فرد که باعث همچین تصمیمی میشه

  • Like 3
لینک به دیدگاه

درابتداگفته

شد که :

اینکه قیافه و اندام بعد از مدتی عادی میشه ... ولی اگه رفتار مناسب نباشه که نمیشه عادی باشه روابط!!!!!

 

بعضی از روابط رو زن و شوهر بخاطر دیگران(بچه ها - پدر و مادر طرفین و ..) نگه میدارن...‎

ودرتأئیدگفته های قبلی آمد:

دليل اصليه ادامه ي يه چنين روابطي همون بچه ها ميتونه باشه و به نظره من كاره خوبيم هست چون طلاق پدرو مادر خواسته يا ناخواسته خيلي رو آينده ي بچه تاثير ميزاره!:pichak29:

به نظره من نشناختنه كامله طرفين كه بعدش منجر به ازدواج شد كم كم باعث ميشه تو زندگي با رفتارها و كردارهايي از طرفت روبروشي كه با تصوراتت متضاد بوده اينطوري ميشه كه كم كم روابط سرد ميشه و چندتا بگو مگوي ساده ميتونه احترامها رو از بين ببره و در نهايت طلاق عاطفي...:pichak29:

 

واین دوست عزیزمان چقدرواضح تعریفی ازطلاق عاطفی بیان کرد!

پیش از پاسخ به پرسش، نخست باید در چیستی خود عنوان طلاق عاطفی سخن گفت. طلاق عاطفی عبارت از یک وضعیت یا طرز تلقی است بین زن و شوهر رسمی که روابط ایشان دچار اختلال شده، سرمایه عاطفی- بین شخصی آنان به حالت انفعالی درآمده و سپس به فقر عاطفی میل می‌کند و پیوند همسری و همسرایی‌شان به گسست، جدا سری و بالاخره به طلاق عاطفی می‌انجامد. .

ودرادامه عللی که باعث طلاق عاطفی دربیشترمواردمیگردد:

طلاق عاطفی معمولا تدریجی است و در پی ناکامی‌های مکرر و عدم‌ارضای خواسته‌های روانی، مالی، فرهنگی و... خودنمایی می‌کند. ولی در موارد نادری نیز، انگ یا برچسب ناروای ناموسی به‌ویژه نسبت دادن روابط جنسی خارج از زناشویی به یکدیگر می‌تواند سریعا ریشه‌های علایق مهربانانه را در دل‌ها به احساس‌های قهرآمیز و خصمانه تبدیل کند. در چنین حالی اغلب، طرفین کنترل خود را از ‌دست می‌دهند و ممکن است به پرخاش و خشونت بپردازند ولی اگر زن و شوهر همراه پدر و مادر و دیگران زندگی کنند و توان خویشتنداری داشته باشند، خشم خود را درون می‌ریزند، فشارهای زیادی را تحمل می‌کنند و می‌کوشند از نظر فضایی و مکانی از هم دوری جویند و از نظر عاطفی نیز بی‌تفاوت باشند.

همچنین آورده شدعواملی که دربروزاین نوع طلاق رخ میدهدچه عواملی میتواندباشد:

عوامل مؤثر بر طلاق عاطفی را می‌توان همانند طیفی تلقی کرد که برحسب افراد، فرهنگ، خویشاوندی و حال و منش ممکن است با کمرنگی و پررنگی خودنمایی کند؛ عدم‌تفاهم و ارتباطات خانوادگی برحسب اقشار و گرایش به طیف سنتی و مدرن ممکن است متفاوت باشد. برای برخی که تجربه آشنایی پیشین با راز و رمز روابط نخستین را ندارند و در پی خواستگاری سریع در سنین جوانی، بدون شناخت کافی از یکدیگر، پیوند زناشویی‌ می‌بندند ممکن است عروسی سفیدشان در نخستین روزهای زندگی به سیاهی تمام عیار بینجامد و عروس به‌جای مهر عاشقانه در پی ندانم‌کاری داماد، با توجه به پیش‌زمینه‌های تربیتی مرد‌گریزی حاکم بر فرهنگ ما و استرس‌های ناشی از تشریفات پیش و پس از آیین ازدواج، عروسی را دچار کابوسی کند که در روزها، ماه‌ها و سال‌های بعد خود را نشان دهد و در پی این وضع زمینه طلاق عاطفی فراهم می‌شود. برای عده‌ای دیگر وضعیت مالی، خیلی مهم و اغلب تعیین‌کننده است. در ازدواج سنتی بین خانواده، در شبکه خویشاوندی عروس و داماد از بدو کودکی با هم بزرگ می‌شوند و هر یک حد توقعات خود را می‌شناسند

 

.وهمچنین گفته شد:

در ازدواج درون شهری با غریبه‌ها در آغاز هر دو طرف اغلب تصویری غیرواقعی از خود بروز می‌دهند و پس از ازدواج هر دو طرف در‌می‌یابند که واقعیت جنسی، جسمی، روانی، عاطفی، مالی و فرهنگی همسرشان بر خلاف تصورات پیش از ازدواج است. چنین وضعی پیش از طلاق رسمی یک دوره فرسایش سرمایه عاطفی را سبب می‌شود که در نهایت به فقر عاطفی منجر شده و به شکل طلاق عاطفی خودنمایی می‌کند.

ونیز راهکارهایی برایپیشگیری ارائه شد:

برای پیشگیری از طلاق عاطفی که نتیجه فقر عاطفی ناشی از فرسایش سرمایه عاطفی است باید تمهیدات عدیده‌ای در ابعاد متکثری فراهم آید. نخست اینکه باید در نهاد‌های مدنی اعتماد و عاطفه مثبت را از طریق رسانه‌ها بر انگیخت و امنیت جانی، مالی، فرهنگی و تربیتی را ارتقا داد و فقر مالی و فرهنگی و فضای زیستی برون و درون خانه را بهبود بخشید. رسانه‌ها به‌جای نمایش دادن تنش‌های خانوادگی، الگوهای سازش، گذشت و خویشتنداری به‌جای رقابت، رفاقت، عدالت و مفاهمه را به اندرون خلوتگاه غمزده مردم صادر کنند و آنجا را به خرم‌سرای فرح‌انگیز و شادی‌بخش تبدیل کنند. ایجاد مراکز مشاوره مجانی خانواده در محلات می‌تواند تنش‌های درون سرایی را پیشاپیش تخفیف دهد و از رسیدن به حد طلاق عاطفی پیشگیری کند.

تنش‌های درون خانواده همیشه ریشه در فقر مالی و کاری ندارد بلکه ناشی از گسست فرهنگی بین نسل قدیم مانند مادر شوهرها و خواهرها و نسل جدید عروسان است. فراهم آوردن مفاهمه بین نسلی به‌عهده نهادهای دولتی و مدنی است که اگر چنین امکاناتی فراهم‌ آید امکان مهار بیش از 30درصد طلاق‌های عاطفی فراهم می‌شود‌.

نظردوست خوبمون هم جالب وقابل تأمل است:

عشق آتشین بالاخره تموم میشه.زیبایی و ثروت و خیلی مسائل که اول مهم بود دیگه عادی میشه.

وتنها چیزی که میمونه میزارن تفاهمیه که با هم دارن. من فکر کنم اینجا با مشکل مواجه میشن.

و طلاق رسمی بگیرن بهتره.

بچه ها شاهد توهین ها و دعوا و کتک کاری نباشن بهتره.

ویکی ازدلایل مهمی که ریشه بسیاری ازمشکلات است:

:icon_gol: تو زندگي مشترك احترام گذاشتن به نظر همسر و طرف مقابل تو زندگي مشترك خيلي مهم هست ويا اين كه در مواقعي هم بايد يكي از دو طرف تو بحثهايي كه با هم دارن يكي كوتاه بياد تا به مرور زمان فاصله و يا دل زدگي پيش نياد ويا همان طلاق عاطفي پيش نياد و يا به طور ساده هميشه نميشه من من كرد نيم من هم بايد باشه به طور مثال ويا چيزهايي كه تو زندگي هايي كه ديدم رو بخوام بگم اينه كه وقتي كه عشق تو زندگي راه ش رو پيدا ميكنه ديگه هيچي نمي تونه بين آدما فاصله بندازه در ضمن بايد بگم كه هميشه نبايد ي طرف كوتاه بياد دو طرف بايد براي رسيدن به اهدافشون تو زندگي قدم بردارند وبه نظر من اونهايي كه تو زندگي به آرامش ميرسن به اون عشق واقعي رسيدن :icon_gol:

ونظریه جالب وقابل بحث یعنی تعریف وتشبیه زندگی وخانواده به

یک حصار :

یکی از عوامل خیانت هم همین طلاق عاطفیه. وقتی گرمایی بین روابط زناشویی وجود نداشته باشه طرفین از هم فاصله میگیرن. و این دوری گاها با درهم شکسته شدن حدود و مرزها میشه.

 

من همیشه فکر میکنم زن و شوهر تو یه حصار مشغول زندگی هستند. تا وقتی هر دو در مرکز این حصار قرار دارن همه چی خوبه. در کانون یه جای محصور دارن گرما تولید میکنن. ولی وقتی از هم فاصله میگیرن حرارتشون به همدیگه نمیرسه. هردو یخ میکنن. بیشتر که فاصله میگیرن سرما باعث میشه به حصار نزدیکتر بشن. یه سری پشت همین حصار میمونن و نمیتونن ازش رد بشن. چون حصار محکمی دارن و پایبندی بالایی دارن. حصار یه تعهده. ولی یه سری حصار ضعیف تری دارن. ممکنه از حصاری که دور تا دور زندگیشون کشیدن رد بشن. ای کاش حصار مانع خیانت نباشه. ای کاش علاقه مقدم بر تعهد باشه. ای کاش حصار از خیانت جلوگیری نکنه. حصار مرحله آخره. ممکنه هر حصاری بشکنه. کاش هیچوقت به حصار نزدیک نشیم. علاقه آدمو در مرکز حصار نگه میداره.

درادامه تعریف خوب دیگری ازطلاق عاطفی ارائه گردیدو گوشزد کردن دلیل اصلی ازدواج که گاه در لابلای مشکلات بوجودآمده محو میگردد :

[color=blue‏[‏

 

طلاق عاطفي يه زندگي تئوري در سايه تعهد به سند ازدواج است .....

 

اثري از ارامش ، محبت و همدلي در اينگونه روابط نيس !!!!

 

اصل ازدواج رسيدن به آرامش است .....

 

عوامل زيادي باعث ايجاد اين جدايي ميشود ...... بقول يكي از دوستان عشق آتشين بلاخره سرد ميشود ... در امر ازدواج به مقوله عشق زياد معتقد نيستم ، لزوم يه ازدواج سالم محبت بي قيد و شرط است !!!

 

در هر مساله اي اگر طرفين سعي در تغيير يكديگر نداشته باشند بهتر با مشكلات و خلق و خوي هم كنار ميان....

 

از طرفي يه زوج موفق بايد از يكنواختي زندگي بپرهيزند .....[/color]

و

نظری که باز جای تأمل دارد:

با سلام به همه دوستان

به نظر من تا فردی تجربه زندگی مشترک رو نداشته باشه، نمیتونه پاسخگوی خوبی برای این سوال باشه. اما آنچه در بدو امر به نظر هر کسی خواهد رسید اینه که قطعا این وضعیت وقتی به وجود میاد که مناسبات و روابط دوران اولیه ازدواج دیگر رنگ چندان پر رنگی ندارند.

و

مثالی که شایدبرای خود ماهم پیش بیاید یعنی عدم وقت گذاشتن برای شنیدن و شنیده شدن

روزهاي زيباي زندگي و با هم بودن به لحظاتي سرد و يكنواخت تبديل شده، است روزهايي را كه مي تواند بهترين لحظات شادي و سرور زوجها باشد، روزهايي را كه زوجها مي توانند لحظه لحظه آن را به بهترين خاطرات تبديل كنند.

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.
مدتهاست كه فرصتي براي حرف زدن با يكديگر را در برنامه روزانه شان نمي گنجانند و هيچ حرف مشتركي جز امور بچه ها و مسائل اقتصادي و ساير مسايل روزمره ندارند.

سالهاست كه درباره احساساتشان نه با هم صحبت كرده و نسبت به ميزان علاقه و محبت به هم ديگر بيگانه هستند و هيچ كدام نمي داند ديگري چه دوست دارد و از چه چيزي خوشحال مي شود!

'زندگي مشترك' تنها ظاهر آن در زندگي نمود دارد و در اصل زوجها بدور از هم بوده و در واقع به اجبار بر سر مسائل مختلف زندگي با هم صحبت مي كنند.

زندگي به روزهاي عادي تبديل شده است، زندگي كه در ذهن هر كدام از زوجها رويايي بود از عشق و محبت و با هم بودن و عشق ورزيدن به يكديگر و زيباترين لحظات را با يكديگر رقم زدن و معنا گرفتن با بودن در كنار هم.

اما رفته رفته و ندانسته از يكديگر فاصله گرفته اند و روز به روز اين فاصله بيشتر و بيشتر مي شو تا جايي كه حتي ازدواجشان را نيز از ياد مي برند.

که در

جواب آمد :

خب چرا يكنواخت بشه !!!!

 

خانوم يا آقايي كه جهت تناسب اندام يا زيبايي به باشگاه و كلاس هاي بدنسازي ميره ..... يه وقتي هم بزاره تا گرمي خونه رو دوباره برگردونه .....

 

واسه روابطشون ابتكار به خرج بدن مثه ابتكار تو مديريت يا ايده تو خانه داري يا آشپزي

این نظریه گرچه کمی اغراق

داردامادرست است.روزمرگی زندگی و مشکلات کمرشکنی که این روزهاگریبان زندگی اغلب ماروگرفته باعث شده ازاصل خانواده جدا بشیم و باعث بشیم که در افکاراطرافیان چنین طرزتفکری شکل بگیرد :

با جرات قسم می خورم که 80 در صد زندگیهای ایرانیها بر اساس عادت هستش یعنی عشقی وجود نداره اگه بار ندارید از یک مرد ایرانی بپرسید بزرگترین اشتباه زندگیت چی بوده یا بلعکس از یک زن بپرسید اگه عادت نباشه که نمی گه ازدواج درسته یا نه بی انصاف نیستم ولی باید قبول کرد که ازدواجهای احساسی انتهاش طلاقهای عاطفیه:w16:

چی گفتم:ws50:

واقعیتی

انکار ناپذیر :

واقعا متاسف وناراحت میشم.و فکر میکنم طلاق عاطفی واقعا دردناکه

درجامعه وقتی کسی به سن 20-25 میرسه فکرمیکنن کم کم باید ازدواج کنه وازدواج به عنوان یه وظیفه به نظر میرسه طبیعیست که شاهد اینگونه اتفاقات باشیم

به نظر بنده اگر دونفر بتونن همدیگرو درک کنند وهمیشه همراه هم باشندخیلی بهتره تااینکه ابتدای رابطه برای هم بمیرن ولی بعد.......

وقتی طرفین وظیفه ای که نسبت به هم دارند رو انجام نمیدن چه از نظر روحی وچه از نظر جسمی چنین مشکلاتی پیش میاد

امابعضیاهم که دلیلی برای خیانت کردن وبی توجهی کردن لازم ندارن متاسفانه:icon_pf (34):

متاسفانه دوران پدرومادرمون شاهد بی احترامیهای مرد به همسرش در یک جمع بودیم واین اصلاح نشد چون کسی زندگی کردنو به مردم یاد نمیه خودمونم نمی خوایم پارسال رفتیم خونه یه زوج جوون خانمه به شوهرش تو جمع یه چی گفت من فکرمیکردم اشتباه شنیدم اومدیم خونه پرسیدم فلانی اون موقع چی گفت باورم نمیشد درست شنیده بودم

بعضیا زور گفتنو موفقیت در ازدواج میدونند.هرکی بتونه اون یکیو ادم کنه(به قول خودشون)جایزه رو برده:banel_smiley_4:

درادامه خواهیم

خواند که:

متأسفانه این موضوع چیزیه که جدیدا خیلی اتفاق می افته، مخصوصا بین زوج های جوون شاید از مهم ترین دلایلش

 

تصمیمات عجولانه، چه قبل از ازدواج و چه بعدش باشه، و اینکه هیچ کدوم از طرفین حاضر به گذشت و کوتاه اومدن

 

نیستن.. به نظر من برای هر رابطه ای از دوستی گرفته تا ازدواج، مهمترین رکن حتی مهم تر از عشق، احترامه، عشق

 

شاید هیچ وقت به احترام ختم نشه اما احترام یقینا به عشق می رسه... من فکر می کنم مهم ترین دلیل این بگو مگو

 

ها، اینه که دو طرف اگرم عاشق هم باشن.. برای هم احترام قائل نیستن، برای ارزش ها، عقاید و خواسته ها و خیلی

 

چیزای دیگه...:icon_gol:

وسؤالی که درادامه مطرح شد

دربروزیک مشکل برای هرفرد

دوعامل نقش اساسی دارند

یابه عبارتی مشکلی که برای هرکس پیش میآید

 

عواملی داخلی

نظیرمشکلات اخلاقی وروحی

وروانی که فردباآنهادرگیراست یاعدم تطابق هنجارهای شخصی فردباهنجارهای اطراف ونظایراین دلایل

 

 

یاعلل خارجی که همان عوامل محیطی که فردراواداربه عکس العمل هایی که گاه نامناسب هستندچون درشرایط نامناسب روحی نمیتوان توقع تصمیمگیری

درست راازفردداشت.وشرایطی

که چنین واکنشی رابه شخص تحمیل میکنند.حتماخودتان هم برایتان پیش آمده که شرایط محیطی تصمیم یاواکنشی رابه شماتحمیل کند،مؤثراست.

 

حال باتوضیحات داده شده سؤال اینست

دربروزیک ‏طلاق ‏عاطفی عوامل ‏داخلی ‏بیشترمؤثراست ‏یاشرایط ‏محیط این ‏طلاق ‏رابه ‏زن وشوهر تحمیل میکند ؟

 

 

 

 

درپاسخ گفته

شد:

مسلما عوامل داخلي موثرتر است .............

 

نمونه اي از اين عوامل !!!

 

عدم درك زوجين - فقدان احترام و صميمت بين همسران - مهمترين عامل سردي روابط جنسي و غيره !!!

 

همسران بايد تلاش كنند كه در زندگي هيجان و جذابيت بوجود آورند حتي اگه ساليان زيادي از ازدواجشان ميگذرد .

وجوابی نسبتاکامل وجامع

1- نگاه به زندگی مشترک آینده به عنوان محلی برای رفع شدن همه کمبود ها و مشکلات روحی :

 

مثال: خیلی از دختر ها و پسر ها در زندگی مجردی خودشون مشکلات و ناملایمات روحی واخلاقی زیادی دارن .. از قبیل پرخاشگری، خودخواهی، کم صبری و از این قبیل

و معتقدند به محض ورود به زندگی مشترک و روبرو شدن با محبت و ارادت محبوب ، همه ی این مشکلات رفع خواهد شد، غافل از این که جناب محبوب هم خودش با این امید پای به عرصه زندگی مشترک گذارده ....

 

با این شرایط بعد از گذر زمان اندکی از شروع زندگی و کم رنگ شدن هیجانات، واقعیت ها خود را نشان می دهند نتیجه میشود این :w13::ubhuekdv133q83a7yy7:brodkavelarg:

 

2- آرزوهای بلند پروازانه قبل از زادواج:

 

وقتی دختر یا پسر با این امید به ازدواج فکر میکنن که قراره با فردی زندگی کنن، که همه ی خوبی هایی که در ذهن می پروروندن رو داشته باشه ! نتیجش هم نا امیدی و سردی بعد از نرسیدن به خواسته هاست

 

3- بروز عشق هیجانی برای ازدواج

عشق برای خیلی از جوان ها کلمه ای رویایی و اسطوره ای است که هیچ وقت هم تعریف خواصی از اون ندارن !

برای یک ازدواج منطقی باید قبل از بروز عشق شناخت اتفاق بیافته و بعد از اون عشق

اما معمولا اول عشق پدید میاد بعد شناخت و بعد از اون هم سردی یا متاسفانه تنفر:ws44:

 

 

 

 

 

توصیه :

برای ازدواج باید با چشم باز عمل کرد . جو گیر شدن و عجله کردن نیجه ش میشه ادامه زندگیه نا خوشایند

 

قبل از ازدواج باید هر چی مشه بررسی کرد و بهترین حالت ممکن رو انتخاب کرد . اما

بعد از ازدواج باید بپذیریم که طرف مقابل هم مثل ما یک انسان هست و اونم حق داره مثل ما کمی و کاستی داشته باشه .. پس به اون هم اجازه بدیم که در بعضی جاها بد عمل کنه، اما با این حال اونو با تمام وجود دوست داشته باشیم

 

 

 

 

خیلی حرف برای گفتن دارم اما دیگه خسته شدم از تایپ کردن :icon_gol:

و

و اما طلاق عاطفی ...

چیری که در خیلی از خانواده ها وجود داره و به دنبال اون شاهد مسائلی از قبیل خیانت یا خشونت و درگیری هستیم .

یکی از مسائلی که باعث این جدایی میشه عدم شناخت دو طرف از همدیگه هستش .

شاید در اول ازدواج عشق و علاقه بین زوجین زیاد باشه اما نداشتن تفاهم باعث سردی روابط میشه و بعضا به دلیل داشتن فرزند از طلاق دوری میکنند .

درادامه تعریفی

ازتفاهم ارائه شد:

خیلی ها تفاهم رو در این میبینن که باید تمام عادات و رفتار هاشون شبیه هم باشه

اما خب مسلما هیچ دو انسانی دقیقا شبیه همدیگه نیستن!

از نظر من تفاهم یعنی شناخت سلیقه ها و حسن رفتار یا ایرادات رفتاری و اخلاقی همدیگه و انطباق دادن با اخلاق خودمون و ببینم آیا من میتونم با این شخص که دارای این خصوصیاته زندگی کنم یا نه !

دلایل

خوب دوست خوبمون

من فکر میکنم به غیر از موارد خیلی خاص تمام مشکلات و مسائلی که منجر به طلاق میشود ریشه در عوامل داخلی و شخصیتی افراد دارد. مواردی که زوجین حتما باید رعایت کنند و عدم رعایت آنها باعث کشانده شدن اختلاف به خارج از محیط زندگی و در نتیجه دخالت اطرافیان و بروز مسائل خارجی میشود.

از جمله این موارد:

 

احترام به یکدیگر،

احترام حرف اول را در زندگی مشترک میزند.احترام به شخصیت همسر.احترام به سلیقه همسر.احترام به انتخاب همسر و... تا وقتی حریم مقدس احترام در کانون خانه باشد همیشه امید به حل مشکلات و به سعادت رسیدن و خوشبختی خواهد بود ولی اگر این پارامتر از زندگی حذف شود بنیان خانواده به خطر می افتد.

 

اعتماد به یکدیگر،

اعتماد و قبول داشتن همسر نقش زیادی در بالا بردن روحیه زندگی مشترک دارد.وقتی دو نفر یکدیگر را می پذیرند یعنی به هم اعتماد دارند پس باید به هم تکیه کنند و از هر گونه سوظن به هم دوری کنند.شک داشتن به شریک زندگی و سوظن به همسر محبت را از بین میبرد و زندگی را به کام یکدیگر تلخ می کند.

 

حفظ ارزشهای زندگی مشترک،

به ارزشهای زندگی اهمیت دهید. تمام ارزشهایی که با عث انتخاب همسر گردیده را همیشه مد نظر داشته باشید و از توجه به نقاط منفی او صرف نظر کنید.سلامتی و مهربانی و تمام موهبت های زندگی را ارج نهید.تمام خاطرات خوش با ارزش خود را یاداوری کنید و زنده نگه دارید.

 

پذیرفتن همسر با همان خصوصیات شخصیتی،

اصلا به این موضوع فکر نکنید که همسر باید طبق سلیقه شما رفتار کند .او یک فرد بالغ و عاقل است پس باید او را همانطور که هست قبول کنید و نکات مثبت او را در نظر بگیرید و از نقاط منفی او چشم بپوشید تا زندگی بی دغدغه ای داشته باشید.

 

بهترین دوست

بهترین و نزدیک ترین دوست همسر خود بودن باعث کم شدن فاصله ها میشود. دوست جایگاه ویژه ایی دارد. با همسر دوست باشید تا احساس صمیمیت بیشتری کنید و زتدگی زیباتری داشته باشید.

 

صادق بودن

با یکدیگر صادق بودن و رو راست بودن در تمام مراحل زندگی اعتماد طرفین را بالا میبرد و باعث جلوگیری از سوظن میشود.

 

عشق و عشق و عشق داشتن به زندگی،

عاشق همسر خود باشید.حتما و حتما شما همسرتان را پسندیده و مورد علاقه تان قرار گرفته که با وی ازدواج کردید.پس عشق خود را بیشتر کرده و عشق را زنده نگه دارید.به او عشق بورزید و مطمئن باشید در مقابل هم عشق دریافت خواهید کرد. علاقه خود را چه با زبان گفتاری و در رفتار نشان دهید تا قلب همسر همواره برای شما بتپد. علاقه خود را با دادن هدیه، شاخ گل ، جملات عاشقانه و.. به همسر خود ابراز کنید. زندگی بی عشق گرمی ندارد ،حرارت ندارد و.. دوام ندارد.

 

 

رازدار بودن،

در زندگی محرم اسرار همسر باشید. و رازدار او باشید تا همیشه مورد اعتمادش باشید.از بازگو کردن اسرار و گفتار همسرتان پیش دوستان و نزدیکان بپرهیزید. رازداری و امانتداری گفتار بهترین نوع اخلاق در چشم او خواهد بود.

 

مشورت کردن

با یکدیگر برای هر تصمیمی مشورت کنید. نظر همسرتان را در تصمیم خود جویا شوید و به آن ارزش دیهید و نظر همسر را در کار خود دخیل کنید.با اینکار به همسر خود نشان میدهید که او در زندگی اش تاثیر گذار است. همسر را شریک خود بدانید. و خود را در تمام مراحل زندگی شریک او بدانید.

 

صحبت کردن

با همسرتان صمیمی و راحت باشید.خواسته های خود را با وی عنوان کنید. با هم صحبت کنید.همیشه زمانی را برای صحبت کردن و عنوان خواسته ها و علاقه مندی هایتان اختصاص دهید.

سعی کنید همیشه آرامش را در خانه بر قرار کنید.هنگام عصبانیت خود را کنترل کنید و سعی کنید سکوت کنید و کمی به خود فرصت دهید تا در مورد مسائل پیش آمده فکر کنید. و زود تصمیم نگیرید. و درمورد موضوع و مسائل ناراحت کننده تان با او صحبت کنید.

 

بخشش،بخشش،خشش

یکی از بزررگترین راه حل های مشکلات بخشش است. همدیگر را ببخشید. اگر قبول دارید که زندگی دو نفر با سلایق مختلف و طرز فکر متفاوت در کنار هم ممکن است گاهی اختلاف نظرهایی به وجود آورد پس باید همدیگر را ببخشید تا رشد کنید و به درک متقابل برسید.یکدیگر را درک کنید و شرایط همسر را در نظر بگیرید.بخشش نه تنها باعث کوچک شدن و پایین آمدن شان و منزلت شما نمیشود بلکه باعث بالا رفتن ارزش میشود

 

حریم خصوصی

هر شخصی گاهی نیاز به تنهایی و تفکر دارد پس به حریم خصوصی همسر احترام بگذارید و برای او فرصتی را برای تمرکز و تنهای و حریم خصوصی اش قائل باشید.

 

به طور کلی وقتی همسران موارد اصلی و قوانین زندگی رو رعایت کنن و فنون همسرداری را بیاموزند همواره احساس خوشبختی می کنند.ولی اگر هر کدام به نحوی اصول همسرداری را رعایت نکند و ارتباط به شکست بینجامد ممکنه است هر کدام از طرفین به دلیل یاس و نا امیدی و خسته شدن از این ارتباط موضوع را به خارج از خانه بکشد و به نحوی پای اطرافیان هم به مشکلات کشیده شود که در اینصورت مشکلات بیشتری در پیش خواهند داشت..

واین دوستمون به موردی اشاره کردندکه درست است اماطلاق عاطفی مبحثی فراترازعادی شدن زندگی و روابط است که هنرزنده نگه داشتن عشق چیزی است که نیاز به آموزش و تمرین داردهیچکس نمیتواندبه صورت ذاتی همسرخود راراضی نگه دارد.

نمی دونم درسته یا نه ، اما به نظر خیلی از کارشناسا این خیلی طبیعیه که بعد از این که یه مدتی از ازدواج دو نفر می گذره ، علاقشون رو به عادت میره و از اون شور و التهابش کم میشه .

حالا این کم شدن علاقه هه یه مسئله س ، به جاهای باریک کشیدنش هم یه مسئله ی دیگه ، اما به نظر من روی هم تاثیر مستقیم می ذارن :ws52:

البته من نه خیلی توی این زمینه مطالعه داشتم نه زوج های اینطوری رو از فاصله نزدیک دیدم ، اما نظر خودمو می گم ، امیدوارم مفید باشه :ws37:

از نظر من وقتی دو نفر با هم ازدواج می کنن و علاقه ی زیادی بهم دارن ، تا یه مدتی ( منظورم تا وقتیه که اون شور و التهاب اولیه ش نخوابیده و از بین نرفته ) اگر هم سر خیلی از چیزا با هم تفاهم نداشته باشن ، بخاطر علاقه ی زیادشون کوتاه میان ، یا شاید بهتر باشه بگیم : بخاطر هم دیگه گذشت می کنن .

اما یه مدتی که گذشت و این علاقه رو به عادت رفت و ... ، این گذشت ها هم کم و کمتر میشه ، یعنی دو نفر هر کدومشون یه من اند ، حاضر هم نمیشن بخاطر طرف مقابلشون نیم من بشن ! ( البته این روندی که میگم یه مدتی طول می کشه تا طی بشه ها ، مدتش هم به خیلی از عوامل بستگی داره ، که بنظرم میزان علاقه ی اولیه ی طرفین یکی از همین عوامل تاثیرگذاره ) .

این رفتارای سرد و این تنش ها ادامه پیدا می کنه تا جایی که گاهیی به یه جایی می رسن که دیگه دلیلی حتی برای با هم بودنشون نمی بینن :icon_pf (34):

این نظر من بود :ws37:

 

و اما در رابطه با این سوال :

خب من فکر می کنم این بستگی به شخصیت و نحوه زندگی کردن طرفین داره !

اگه یه زوج سعی کنن از همون اول زندگی عوامل خارجی و خانواده هاشون رو توی مسائل دوتاییشون دخیل نکنن و اجازه ی تاثیر گذاشتن های آن چنانی رو ندن ، خب جایی برای عوامل خارجی نمی ذارن و اگرم طلاق عاطفی یا هر رابطه ی عاطفی نامساعدی بینشون شکل بگیره ناشی از عوامل داخلیه

پس جواب این سوال بستگی به طرفین داره ، به نظرم نمیشه خیلی ثابت و قطعی تقصیرو بندازیم گردن عوامل داخلی یا خارجی ، باید از روی نحوه ی زندگی کردن هر زوج قضاوت کرد :w16:

 

هر چی فکر میکنم باز به این نتیجه میرسم که عوامل داخلی موثرتره

عوامل محیطی مطمئننا روی تصمیم گیری ادم تاثیر داره ولی فکر میکنم تو زندگی مشترک اخلاق و روحیات فرد که باعث همچین تصمیمی میشه

خوب!این یه جمع بندی تا اینجای کار!

  • Like 7
لینک به دیدگاه

سلام به همه.......... :4uboxsmiley:

و خسته نباشید و آرزوی زندگی پر خیر و برکت و پر از عشق و محبت......... :4uboxsmiley:

 

این مورد از طلاق ها از اول ریشه دار هستش.....

به نظرم موارد شامل چیزهای خیلی زیادی میشه که الان میگم. قضیه خیلی پیچیده تر از این حرفهاست که فکرش رو کنیم و در اصل هم قضیه از همون ابتدای امر شروع میشه......

1- آشنایی های سطحی و یا عدم قبول حقیقی شرایط و اخلاقیات فرد مقابل:

نفرات از اول آشنایی با هم روی اخلاقیات خاص و روند برخوردی هم خیلی ساده انگاری میکنند. معمولاً میگن آقا من دوستش دارم و درست میشه و خودم درستش میکنم و تغییرش میدم و چیزهایی از این دست...

یه ضرب المثل قدیمی چینی هستش که میگه:

不要期望有人能夠改變這種與他的婚姻生活沒有。

یعنی هرگز به امید اینکه کسی را تغییر دهید با او وارد زندگی زناشویی نشوید.....

قرار نیست کسی رو تغییر بدی. پس این امید واهیییییییییییییی ممکنه منجر به طلاق بشه.......

عمده حرفی که گفته میشه:

1- خدایا من پیر شدم آخر نتونستم به این زن حرف بفهمونم که زن این کار رو نکن..... اینجوری نباش.. اینجوری برخورد کن و چی و چی.....

2- عجب گرفتاری شدیم از دست این مرد یه عمره باهاش جوونی خودم رو از بین بردم و بدبخت شدم. چند تا خواستگار داشتم. منه ساده رو بگو که بیخودی قبول کردم... آخرش نشد که نشد این درست بشه........

 

تغییری در کار نیست. به هیچ وجه. شخصیت شکل گرفته رو نمیشه خمش کرد... یه درختی که رشد کرد سخته تنه اش رو خم کنی. سخته اخلاق یکی رو تغییر بدی و در عین حال خیلی ساده است. ولی نه با روندی که عمدتاً دارند. زور.... تو باید کاری که من میگم کنی..... اول بدی رو میگن و بعدش خوشی رو....

گفتند امر به معروف و نهی از منکر..... خیلی ملایم و خونسرد و آرام و طی طولانی مدت و با روند برخوردی مناسب میشه به شخص و با اعمال خودمون تفهیم کنیم که خانومم یا آقای گلم این کارت اشتباهه.....

 

 

ادامه دارد ان شاء‌الله..... :rose:

  • Like 4
لینک به دیدگاه

همه دوستان نظرات خوب و جامعي ارائه دادن !!!

 

همه سعي كردن اين نوع طلاق را تعريف كنن و عوامل كه باعث اينجور رابطه رو ميشود شرح بدن ....

 

همه چيز برميگرده به قبل ازدواج و اشتباهات و سهل انگاري پيش از ازدواج !!!

 

حالا سوال من اينه زندگي شروع شده و به بحران نزديكه ، براي اينكه از اين وضع خارج بشه چه راهكارهايي رو پيشنهاد ميدين ؟

 

طلاق رسمي ؟

 

يا سازگاري ؟ به چه شكل ؟

  • Like 5
لینک به دیدگاه

حالا سوال من اينه زندگي شروع شده و به بحران نزديكه ، براي اينكه از اين وضع خارج بشه چه راهكارهايي رو پيشنهاد ميدين ؟

 

طلاق رسمي ؟

 

يا سازگاري ؟ به چه شكل ؟

خب ما که وارد زندگی و بحران نشدیم خیلی تجربه نداریم ولی چیزی که مسلمه اینه که همون اول طلاق راه مناسبی نیست

به نظر من خیلی راهکار وجود داره برای گرمتر شدن دوباره روابط که ادم باید اول اونا رو به کار بگیره و اگه واقعا با سعی و تلاش دو طرف بحران حل نشد به طلاق فکر کنه

زندگیه که به بحران و به مرز طلاق رسیده دیگه دو طرف چیزی برا از دست دادن ندارن پس به نظر من هر راهکاری که به فکرشون رسید و رو میتونن امتحان کنن

و اگر حل نشد هم بسته به شرایطی که دارن خودشون ، فرزندان و حتی سن و سالشون و .... باید ببینن طلاق رسمی بگیرن یا سازگاری و همون طلاق عاطفی

  • Like 2
لینک به دیدگاه

راجع به این موضوع داشتم تو اینترنت سرچ میکردم دربیشتر مقالات به آزادی بیش از حد دختروپسر قبل از ازدواج اشاراتی شده بود.نظرشما دراین زمینه چیه؟

 

 

آیاروابط دختروپسر پیش از ازدواج میتونه در طلاق عاطفی پس از ازدواج دخیل باشه؟چرا؟

  • Like 2
لینک به دیدگاه

سلام......

ادامه نظرم از بخش قبل........

این طلاق عاطفی به عدم تامین هم برمیگرده. عدم تامین نیازهای مالی و عاطفی و نیاز به همدم بودن و نیازهای جنسی و ....... و عمده مشکل هم از عدم آگاهی در این زمینه ها و همینطور مشکل قبل از ازدواج و اینکه قبلاً واسه شخص یه کاخ درست کردی و حالا نمیتونی اون قصری رو که درست کردی فراهم کنی......

مثلاً فلانی حتماً یه خونه جدا میگیرم و مسافرت خارج از استان زود به زود میریم و عروسی و فلان و چی و چی....

شخص میاد توی زندگی فقط و فقط یه چی میبینه: یه دروغگوی حرفه ای......

این صداقت از اول خیلی مهمه......

به نظرم اکثر طلاق های توی ایران بخاطر مسائل عاطفی و جنسی و عدم تامین هستش......

خدا کنه همه توی زندگیهاشون موفق باشند و خوشبخت..... :rose:

  • Like 2
لینک به دیدگاه
همه دوستان نظرات خوب و جامعي ارائه دادن !!!

 

همه سعي كردن اين نوع طلاق را تعريف كنن و عوامل كه باعث اينجور رابطه رو ميشود شرح بدن ....

 

همه چيز برميگرده به قبل ازدواج و اشتباهات و سهل انگاري پيش از ازدواج !!!

 

حالا سوال من اينه زندگي شروع شده و به بحران نزديكه ، براي اينكه از اين وضع خارج بشه چه راهكارهايي رو پيشنهاد ميدين ؟

 

طلاق رسمي ؟

 

يا سازگاري ؟ به چه شكل ؟

نه آجی همه چیز به قبل از ازدواج برنمیگرده ولی عمده موارد مربوط به عدم شناخت درست هستش...

از طرفی هم هیچ تضمین صددرصدی هم وجود نداره که شخص توی زندگی که اومدش چه خانم و چه آقا همونی باشه که وانمود کرده, گفته , نشون داده و یا هر چی...

پس نمیشه بگیم همه چی به قبل از ازدواج مربوط میشه......

آجی این مشکل معمولاً به نظرم به دلیل عدم صبر و تحمل طرفین و خودخواهی یا به عبارتی کله خشک بودن هستش.....

مثال از بعضی از خانم ها:

مامانم میگه فلان پس وحی منزل هستشششششششش باید اینجوری باشه....

باید بریم خونه مامان من.... من میگم این رو باید بخریم پس باید بخری.....

خواهرت فلان مادرت اینجوری میگه سرویس طلای فلانی اینجوریه اون یکی اینجوریه چرا بهم اهمیت نمیدی؟ چرا امروز نگفتی دوستت دارم. چرا واسم لباس نخریدی؟ چرا چرا چرا و.......

 

توضیح: نمیگم بد میگن یا خوب میگن ولی نه تحقیر نه تو سر زدن نه مقایسه... شوهر من شوهر منه پس به کسی ربطی نداره این شخص هر کی میخواد باشه. هر کی بخواد زندگیمو بهم بریزه دستش رو قطع میکنم. نه اینکه هر کس و ناکسی هر چی گفت چماق کنم بزنم تو سر شوهرم..... بهش محبت کنم و دوستش داشته باشم و با مهربونی بهش بگم آقا اینجوری و اونجوری. تو خلوت خودشون بهم علاقه نشون بدن و نکات مثبت همو یادآوری کنند و بعدش برای اصلاح نقاط ضعف راهکار پیشنهاد بدن.....

 

مثال از بعضی آقایون:

خانم چرا هر وقتی من میل دارم به.... میگی نه؟ چرا یکمی به سر و وضع خودت نمیرسی ولی تا میخوام بریم مهمونی بیست میلیارد آرایش میکنی؟ خانوم چرا چاق شدی؟ خانوم غذا چرا اینجوریه؟ خانم شده یکمی بهم اهمیت بدی و منو درک کنی؟ شده برام وقت بزاری یا همش پای تلفن با این و اون از فامیل حرف میزنی؟ خانم دختر فلانی رو دیدی؟ عجب زندگی تکراری ای شده هر وقت اومدم خونه تو همش داری اعتراض میکنی و شکایت داری..... و......

 

توضیح: این رو هم نمیگم بد میگن و نمیگم خوب میگن. ولی نه چشم به دیگری داشته باشی نه به همسر خودت..... نه اینکه تا رسیدی خونه اول بری سراغ شکم و دیگه هیچچچچچچ....

این خانم بیچاره سه ساعت واست آرایش کرده و با محبت اسمت رو صدا میزنه و چی و چی اونوقت فقط و فقط گفتی ممنون ولی غذا یکمی شور بودش...

معلومه که میخواد بره مهمونی بیست میلیارد آرایش میکنهههههههههه..........

چون واست مهم نیست. حتی ذره ای ارزش نداره که اگه داشت به همه چیزش دقت میکردی....

از در خونه میومدی داخل مهربون و شاد درسته غم داری پول نداری گرفتاری هست و چی و چی ولی اون خانم بنده خدا هم آرزو داره همسرش میاد خستگیش رو به رخش نکشه دوستش داشته باشه اسمش رو صدا کنه و بگه همسرم با تو آرومم. باهات خوشبختم نفسمی و خستگیهام باهات از بین میره و میخوام آرومت کنم و همیشه لبت خندان باشه.......

و هزاران چیز دیگه.....

 

********************

اینها یه نمونه از موارد و مشکلاتی هستش که از دوستان آشنایان و فامیل توی زندگیشون میبینیم درسته؟؟؟

گاهی حل کردنش سخته ولی شرط داره........

بزرگ بشیم... لج نکنیم...... بچه نباشیم.....من نداریم مااااااااااااا ..........

همسریم پس ما هستیم کما اینکه شخصیت فردی من هم هستش........

راهش سازگاری و صبر و راه حل دادن برای بهتر شدنه وگرنه طلاق بدیم که چی بشه؟ اصلاً چرا از اول ازدواج کردیم......

  • Like 2
لینک به دیدگاه

:icon_gol:سلام به همه ی دوستان گلم:icon_gol:

 

 

سلام سلام ...

 

چه حسی به شما دست میدهد وقتی شاهد چنین رفتاری دربین آنهاهستید؟

اصلاً حس خوبی نیست ... یه چیز تو مایه های بدبختی ...

 

براستی چرا یک زن وشوهری که درابتدا یقیناعاشق وشیدای هم بوده اندباید به این مرحله

 

برسند؟وجود چه عواملی باعث ایجاد چنین رفتارسردی دربین زن وشوهرمیشود؟

 

مردا یه حرفی میزنن فردا یادشون میره ...عشق چیه؟

چه عاملی؟ یکیش با کلام ابراز علاقه و محبت نکردن، هستش ...

 

شوخی های نابه جا هستش ...

 

نداشتن جنبه برای شوخی هم از جانب مرد هم از جانب زن هستش ...

حسادت و یا طمع هستش ...

توجه نکردن به علایقه همدیگه ، هستش ...

ضعف های همدیگه رو به رخ هم کشیدن ، هستش ...

تغییر نکردن رفتارشون به خاطر همسرشون، هستش...

 

 

:icon_gol:

  • Like 2
لینک به دیدگاه
آیاروابط دختروپسر پیش از ازدواج میتونه در طلاق عاطفی پس از ازدواج دخیل باشه؟چرا؟

 

مسلما بي تاثير نيس ...... شك و ترديد و خيانت هاي پس از ازدواج كه نتيجه روابط عاطفي سرد در زندگي ميباشد حاصل اينگونه روابط است ....

 

اما به طور يقين عامل اصلي نيس ..... خيلي از زندگي هايي كه سنتي و از قديم پايه ريزي شده دچار اين طلاق عاطفي است و حالا بخاطر بچه ها يا ترس از طلاق و غيره ادامه يافته است ....

 

تاثير طلاق عاطفي بر شخصيت و رفتار فرزندان چگونه است ؟

  • Like 3
لینک به دیدگاه
مهمان
این موضوع برای عدم ارسال قفل گردیده است.

×
×
  • اضافه کردن...