شــاروک 30242 اشتراک گذاری ارسال شده در 7 مهر، ۱۳۹۱ هیـــــــــــــــچ کجـــا جز خــــــــــواب بر روی بازوهــــای مردانــــــــــه ات امنیـــــــــــت را معنـــــــا نمیکند برایــــم .... 4 لینک به دیدگاه
Mr.101 27036 اشتراک گذاری ارسال شده در 7 مهر، ۱۳۹۱ شیشه ای می شکند ... یک نفر می پرسد...چرا شیشه شکست؟ مادری می گوید...شاید این رفع بلاست یک نفر زمزمه کرد...باد سرد وحشی مثل یک کودک شیطان آمد، شیشه ی پنجره را زود شکست. کاش امشب که دلم مثل آن شیشه ی مغرورشکست، عابری خنده کنان می آمد... تکه ای از آن را بر می داشت... مرحمی بر دل تنگم می شد... اما امشب دیدم... هیچ کس هیچ نگفت، قصه ام را نشنید... از خودم می پرسم آیا ارزش قلب من از شیشه ی پنجره هم کمتر است؟؟؟ 8 لینک به دیدگاه
YAGHOT SEFID 29302 اشتراک گذاری ارسال شده در 7 مهر، ۱۳۹۱ باور نكردني است اين روزها آينهها باعث خرابي اعصاب ميشوند ديگر موهاي ريخته شدهام را نميشمرم و ته سيگارها روي وجدانم سنگيني نميكنند شير يا خط؟ دست بردار وقتي كه روزگار روي تمام آرزوهايم مثل مشقهاي دبستاني خط قرمز كشيده است ديگر چه فرقي ميكند اين سكه از كدام رو بنشيند؟ اصلاً هر دو روي سكه براي تو همين پيشاني خط خورده براي من كافي است 6 لینک به دیدگاه
moein.s 18983 اشتراک گذاری ارسال شده در 9 مهر، ۱۳۹۱ دلم وا شد..وقتی آمدی... دلم گرفت وقتی رفتی... این وسط دیگر وقتی برای دلتنگی نبود... 4 لینک به دیدگاه
azarafrooz 14221 اشتراک گذاری ارسال شده در 10 مهر، ۱۳۹۱ من بودم ، تو و یک عالمه حرف و ترازویی که سهم تو را از شعرهایم نشان می داد ! کاش بودی و می فهمیدی وقت دلتنگی ، یک آه چقدر وزن دارد 6 لینک به دیدگاه
YAGHOT SEFID 29302 اشتراک گذاری ارسال شده در 10 مهر، ۱۳۹۱ چشم صنوبران سحر خيز بر شعله بلند افق خيره مانده بود . دريا، بر گوهر نيامده ! آغوش مي گشود . سر مي كشيد كوه، آيا در آن كرانه چه مي ديد ؟ پر مي كشيد باد، آيا چه مي شنيد، كه سرشار از اميد، با كوله بار شادي، از دره مي گذشت ، در دشت مي دويد ! *** هنگامه اي شگفت ، يكباره آسمان و زمين را فرا گرفت ! نبض زمان و قلب جهان، تند مي تپيد دنيا، در انتظارمعجزه ... : خورشيد مي دميد ! 6 لینک به دیدگاه
kavirsky25 3694 اشتراک گذاری ارسال شده در 10 مهر، ۱۳۹۱ از دنیا دیگر چیزی ندارم که تنهایم بگذارد نفسی مانده برایم که به اونیز گفته ام وقت اجاره ات تمام است رفتنی هستی به خاطر این است که دیگر نفسم تنگ است... 6 لینک به دیدگاه
Mr.101 27036 اشتراک گذاری ارسال شده در 10 مهر، ۱۳۹۱ آن دم كه كوله بارت را مي بستي تا از ديار چشمهايم كوچ كني ، لحظه اي با خود انديشيدي كه بعد از تو بغض چندين ساله ام را بر كدامين شانه خواهم شكست ؟ و آرزوهاي كودكانه ام را براي چه كس زمزمه خواهم كرد ؟ به من بگو آيا مي دانستي كه بعد از تو قلبم خواهد شكست و تمام ترانه هايم پيراهن گلايه بر تن خواهند كرد ؟ 6 لینک به دیدگاه
parsamir 596 اشتراک گذاری ارسال شده در 10 مهر، ۱۳۹۱ گاهی سکوت علامت رضایت نیست شایدکسی دارد خفه میشود پشت سنگینی یک بغض....... 5 لینک به دیدگاه
afra68 174 اشتراک گذاری ارسال شده در 11 مهر، ۱۳۹۱ باور کنی یا نه هنوز تو را از یاد نبرده ام داشتی خودت را گول میزدی... داشتی خودت را راضی میکردی به نداشتنم!!! کم آوردی! خوشحالم که دیشب خودت به این چیزها اعتراف کردی!!! 4 لینک به دیدگاه
Mr.101 27036 اشتراک گذاری ارسال شده در 11 مهر، ۱۳۹۱ اومــدمــــ که پس بگــــــــــــــــــیرمـــ تــــــــــــــــــو رو از چنگالــــــ تقدیر.... اومدم که مــــــــــال من شیــــــــــــــ اومدم اما چقدر دیـــــــــــــــــــــــر.... مــــــــــــــــــ ـــن فراموشت نکردمــــــ نــــــــــه. .. تو از یـــــــــــــــادم نمیری ......حتـی الآنـــــــــــمـ نمیــــــــ شه عشقــــــــــــــو از من پس بگیری.... 3 لینک به دیدگاه
YAGHOT SEFID 29302 اشتراک گذاری ارسال شده در 11 مهر، ۱۳۹۱ آن قاصدك كه برایت فوت كردم جایی بین ما سرش به هوا شد و انگار به تو نرسید تمام زندگی ام را نذر میكنم به نیت سر به راهی قاصدك كه بیاید نام مرا توی گوش تو زمزمه كند...... 5 لینک به دیدگاه
azarafrooz 14221 اشتراک گذاری ارسال شده در 11 مهر، ۱۳۹۱ هیچ گرسنه ای باقی نمی ماند شک ندارم همین روزها همه سیر میشوند, از زندگی.... 4 لینک به دیدگاه
Mahnaz.D 61915 اشتراک گذاری ارسال شده در 12 مهر، ۱۳۹۱ همه میگویند : دلتنگت نباشم !!! . . . . . . . انگار به باران می گویند خیس نباش 4 لینک به دیدگاه
YAGHOT SEFID 29302 اشتراک گذاری ارسال شده در 12 مهر، ۱۳۹۱ دلگیر که می شوم گاهی ، دلم گیر می شود از تو . دلم غرق دلهره می شود و شبی باز دلارام می شوی جا مانده ام ، دور رفته ای .... زیبای من! یادت نرود زود برگردی ! که بی تابی دلم را میان هزار شب تنهایی کشت 2 لینک به دیدگاه
پاییزان 3604 اشتراک گذاری ارسال شده در 12 مهر، ۱۳۹۱ هر که بود می برید اما من دوخته ام چشم به راهی که رفته ای ...... 3 لینک به دیدگاه
YAGHOT SEFID 29302 اشتراک گذاری ارسال شده در 12 مهر، ۱۳۹۱ امـــاלּ از ایــלּ بوے ِ پاییز و آسماלּ ِ ابرے ..! ڪه آدم نه خودش میداند دردش چیست و نه هیچڪس ِ دیگرے ... فقط میدانے ڪه هر چه هوا { ســ ــ ـــ ـردتر } میشود ... دلت بیشتــر { آغوش ِ او } را میخواهد . . . 3 لینک به دیدگاه
Strelitzia 17128 اشتراک گذاری ارسال شده در 13 مهر، ۱۳۹۱ ومرا حکم بر فیصله دادند اما بغض صدساله من پا برجاست که چرا همه دیدند شاخ پیچک همسایه شکست وندیدند دلم راکه ترک خورده زیاد.. 2 لینک به دیدگاه
Strelitzia 17128 اشتراک گذاری ارسال شده در 13 مهر، ۱۳۹۱ خواستم بگویمش تا چه اندازه حجم نبودنش سنگینی میکند خواستم بگویمش یورش دلتنگیاش وحشیانه دلم را ریش میکند خواستم بگویمش چشمهی جاری چشمهایم تا چه اندازه زلال و صاف است خواستم بگویمش اگر مییافتمش … 2 لینک به دیدگاه
Strelitzia 17128 اشتراک گذاری ارسال شده در 13 مهر، ۱۳۹۱ نفــــس هایم هوس بند آمدن دارند در آغوشت ...!!! 3 لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده