رفتن به مطلب

دلتنگستـان


ارسال های توصیه شده

ارسال شده در

عیبی ندارد شکستنی است دیگر ، می شکند.

 

اصلا فدای سرت ، قضا و بلا بود از سرت دور شد.

 

اشکم بی امان می ریزد !

مهم نیست !

آب روشنی است !

خانه ات تا ابد روشن عشق من.

  • Like 4
ارسال شده در

[h=2]

شجاعت مـے خواهد

وفادار احساسـے باشـے

کــ ِ میدانـے

شکست مـے دهد

روزے نفس ـهاے تنهایـــے دلت را

[/h][h=2]

[/h]

  • Like 5
ارسال شده در

دلتنگی... یعنی... رو بروی دریا ایستاده باشی

و.. خاطره یک خیابان خفه ات کند

  • Like 6
ارسال شده در

بی تو اما عشق بی معناست ، می دانی؟

دستهایم تا ابد تنهاست ، می دانی؟

آسمانت را مگیر از من ، که بعد از تو

زیستن یک لحظه هم ، بی جاست ، می دانی؟

  • Like 2
ارسال شده در

نترسید بیایید جلو تنهایی که واگیردار نیست

  • Like 7
ارسال شده در

شايد ميان اين همه نامردي بايد شيطان را ستود که دروغ نگفت . .

 

جهنم را به جان خريد اما

 

تظاهر به دوست داشتن آدم نکرد

  • Like 7
ارسال شده در

شايد ميان اين همه نامردي بايد شيطان را ستود که دروغ نگفت . .

 

جهنم را به جان خريد اما

 

تظاهر به دوست داشتن آدم نکرد

  • Like 5
ارسال شده در

همیشه نه...

ولی گاهی!

میان بودن و خواستن.. فاصله می افتد

وقتهایی هست که.....

کسی را با تمام وجود می خواهی...

ولی نباید کنارش باشی.

  • Like 11
ارسال شده در

آن روز ها گنجشک را رنگ می کردند و جای قناری می فروختن

این روز ها هوس را رنگ می کنند و جای عشق می فروشند

آن روزها مال باخته می شدیو این روز ها دلباخته . . .

  • Like 6
ارسال شده در

هر شب حضورت را در کلبه خیال خویش می آورم، وجودت را با تمام هستی باقیمانده در نهانخانه قلبم نهان می کنم ، چشم هایم را باز نمی کنم تا شاید بتوانم تصویرت را بر روی پلک های بسته ام حک کنم ، اما باز هم جای تو خالی است

  • Like 6
ارسال شده در

چه دوستی عجیبی دارند ابر و باران چه دوستی ای دارند ریشه و خاک چه دوستی عجیبی دارند کفشها ،هر کدام که گم میشود آن یکی هم آواره میشود

چه دوستی بین تن و روح من هست، سخت مثل سنگ و شیشه مثل آب و آتش مثل دویدن و نرسیدن

آرامش را کجا جا گذاشته ام در کدام کوچه کجای راه کدام آبادی !

سکوت میکنم آرامش دلچسبی را حس میکنم فریاد میکشم رویا پرپر میشه ...چه دوستی عجیبی دارند ابر و باران چه دوستی ای دارند ریشه و خاک چه دوستی عجیبی دارند کفشها ،هر کدام که گم میشود آن یکی هم آواره میشود

چه دوستی بین تن و روح من هست، سخت مثل سنگ و شیشه مثل آب و آتش مثل دویدن و نرسیدن

آرامش را کجا جا گذاشته ام در کدام کوچه کجای راه کدام آبادی !

سکوت میکنم چه آرامش دلچسبی

فریاد میکشم رویا پرپر میشه ...

  • Like 6
ارسال شده در

"پنجره خیال "

تا خانه چشمانت راهی نیست ، وقتی که نگاهت را از من دریغ میکنی ... چه بگویم

وقتی که نه تنها چشم هایت را ، بلکه دریچه قلبت را برویم بسته ای ...

 

اما...

 

بدان همیشه پشت پنجره "خیالم" برای چشمهایت چون چلچراغی میدرخشد...

 

بگذار در وجود تو گم شوم و تودر جستجوی من آهسته مرا بخوانی...

 

و مرا در قلبت پیدا کنی!!!

  • Like 12
ارسال شده در

خیلی وقتها خیال می کنم در خیالم

خیال ....

:icon_gol:

  • Like 8
ارسال شده در
E1-2.jpg
  • Like 14
ارسال شده در

صدای عشق غم انگیز میاید برویم

دلی از یاد تو لبریز میاید برویم

هر شب ما بدون تو در گریه سر شد

شب یلدا آخر پاییز میاید برویم

  • Like 11
ارسال شده در

شخم می زند دل را..

 

شاید در پی هوا خوردن خاک های رسوب شده ی دلتنگی..

 

کمی دل جا وا کند!:icon_redface:

  • Like 9
  • 2 هفته بعد...
ارسال شده در

 

 

 

می روی شاد و دریغ

و نمی دانی هیچ

بعد این فاصله ها

کمر صبر مرا می شکند…

خیر در پیش و سفر بی تشویش...

 

توشه راهت گل مریم، سبدی نورانی

کوله بارت مملو، از صداقت، پاکی، از عشق

پیش راهت چمن عاطفه سبز

مرکبت معجزه ی تخت سلیمان بادا...

 

ای مسافر!

من کدامین سخنم بوی دلتنگی داشت؟

یا کدامین شعرم قامت ترد تو را

در سحرگاه شکفتن نستود؟

در سحرگاه صداقت نسرود؟

 

ای مسافر!

سفرت بی تشویش…

 

ای مسافر!

سفرت بی تشویش

برو ای شادترین خاطره ی زندگی ام

برو ای پاک ترین آیه ی تقدیس خدا

برو ای چشم خوشت معرکه گیر

دست ما نیست که خود، تقدیر است…

 

ای مسافر!

سفرت بی تشویش

تو که در سردی دی

خبر از باغچه ی سبز وفا می دادی

و خزانت همه کاجستان بود

ز چه کوچ؟

کوچ تو…

کوچ بهاران خدا را دارد

 

ناز تبریزی و افرا از توست!

بی تو می پوسم نرم

بی تو می سوزم گرم

و به خاطر بسپار

بی تو من میشکنم...

 

بی تو می دانم و می دانی خوب

روزهایم شب ظلمانی بی پایانیست…

 

 

  • Like 7
ارسال شده در

من سردم است

و تمام رنگ های گرم دنیا را

زنان دیگری

شال گردن بافته اند...‏‏

  • Like 5
  • 2 هفته بعد...
ارسال شده در

ﮔﺎﻫﯽ ﺑﺎﯾﺪ ﻧﺒﺨﺸﯿﺪ ﮐﺴﯽ ﺭﺍ

ﮐﻪ ﺑﺎﺭﻫﺎ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺑﺨﺸﯿﺪﯼ ﻭ ﻧﻔﻬﻤـﯿﺪ

ﺗﺎ ﺍﯾﻦ ﺑﺎﺭ ﺩﺭ ﺁﺭﺯﻭﯼ ﺑﺨﺸﺶ ﺗﻮ ﺑﺎﺷﺪ

ﮔﺎﻫﯽ ﻧﺒﺎﯾﺪ ﺻﺒـﺮ ﮐﺮﺩ

ﺑﺎﯾﺪ ﺭﻫﺎ ﮐﺮﺩ ﻭ ﺭﻓﺖ ﺗﺎ ﺑﺪﺍﻧﻨﺪ

ﮐﻪ ﺍﮔﺮ ﻣﺎﻧﺪﯼ ، ﺭﻓﺘﻦ ﺭﺍ ﺑﻠﺪ ﺑﻮﺩﻩ ﺍﯼ

ﮔﺎﻫﯽ ﺑﺮ ﺳﺮﮐﺎﺭﻫﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﺑﺮﺍﯼ ﺩﯾﮕـﺮﺍﻥ ﺍﻧﺠﺎﻡ ﻣﯿﺪﻫﯽ

ﺑﺎﯾﺪ ﻣﻨـﺖ ﮔﺬﺍﺷﺖ ﺗﺎ ﺁﻥ ﺭﺍ ﮐﻢ ﺍﻫﻤﯿﺖ ﻧﺪﺍﻧﻨـﺪ

ﮔﺎﻫﯽ ﺑﺎﯾﺪ ﺑﺪ ﺑﻮﺩ ﺑﺮﺍﯼ ﮐﺴﯽ

ﮐﻪ ﻓﺮﻕ ﺧﻮﺏ ﺑﻮﺩﻧﺖ ﺭﺍ ﻧﻤﯽ ﺩﺍﻧﺪ

ﻭ ﮔﺎﻫﯽ ...

ﺑﺎﯾﺪ ﺑﻪ ﺁﺩﻣﻬﺎ ﺍﺯ ﺩﺳﺖ ﺩﺍﺩﻥ ﺭﺍ ﻣﺘﺬﮐﺮ ﺷﺪ

ﺁﺩﻣﻬﺎ ﻫﻤﯿﺸﻪ ﻧﻤﯽ ﻣﺎﻧﻨﺪ

ﯾﮑﺠﺎ ﺩﺭ ﺭﺍ ﺑﺎﺯ ﻣﯽ ﮐﻨﻨﺪ

ﻭ ﺑﺮﺍﯼ ﻫﻤﯿﺸﻪ ﻣﯽ ﺭﻭﻧـﺪ

برای همیـشه

  • Like 4
ارسال شده در

اون روزا، اون روزا بود

این روزا جور دیگه ایه

این روزا خاطره سازای ساده اون روزا

میشه یه لبخند کج و کوله گوشه لب های بسته

  • Like 3
×
×
  • اضافه کردن...