رفتن به مطلب

ارسال های توصیه شده

عیبی ندارد شکستنی است دیگر ، می شکند.

 

اصلا فدای سرت ، قضا و بلا بود از سرت دور شد.

 

اشکم بی امان می ریزد !

مهم نیست !

آب روشنی است !

خانه ات تا ابد روشن عشق من.

لینک به دیدگاه

همیشه نه...

ولی گاهی!

میان بودن و خواستن.. فاصله می افتد

وقتهایی هست که.....

کسی را با تمام وجود می خواهی...

ولی نباید کنارش باشی.

لینک به دیدگاه

آن روز ها گنجشک را رنگ می کردند و جای قناری می فروختن

این روز ها هوس را رنگ می کنند و جای عشق می فروشند

آن روزها مال باخته می شدیو این روز ها دلباخته . . .

لینک به دیدگاه

هر شب حضورت را در کلبه خیال خویش می آورم، وجودت را با تمام هستی باقیمانده در نهانخانه قلبم نهان می کنم ، چشم هایم را باز نمی کنم تا شاید بتوانم تصویرت را بر روی پلک های بسته ام حک کنم ، اما باز هم جای تو خالی است

لینک به دیدگاه

چه دوستی عجیبی دارند ابر و باران چه دوستی ای دارند ریشه و خاک چه دوستی عجیبی دارند کفشها ،هر کدام که گم میشود آن یکی هم آواره میشود

چه دوستی بین تن و روح من هست، سخت مثل سنگ و شیشه مثل آب و آتش مثل دویدن و نرسیدن

آرامش را کجا جا گذاشته ام در کدام کوچه کجای راه کدام آبادی !

سکوت میکنم آرامش دلچسبی را حس میکنم فریاد میکشم رویا پرپر میشه ...چه دوستی عجیبی دارند ابر و باران چه دوستی ای دارند ریشه و خاک چه دوستی عجیبی دارند کفشها ،هر کدام که گم میشود آن یکی هم آواره میشود

چه دوستی بین تن و روح من هست، سخت مثل سنگ و شیشه مثل آب و آتش مثل دویدن و نرسیدن

آرامش را کجا جا گذاشته ام در کدام کوچه کجای راه کدام آبادی !

سکوت میکنم چه آرامش دلچسبی

فریاد میکشم رویا پرپر میشه ...

لینک به دیدگاه

"پنجره خیال "

تا خانه چشمانت راهی نیست ، وقتی که نگاهت را از من دریغ میکنی ... چه بگویم

وقتی که نه تنها چشم هایت را ، بلکه دریچه قلبت را برویم بسته ای ...

 

اما...

 

بدان همیشه پشت پنجره "خیالم" برای چشمهایت چون چلچراغی میدرخشد...

 

بگذار در وجود تو گم شوم و تودر جستجوی من آهسته مرا بخوانی...

 

و مرا در قلبت پیدا کنی!!!

لینک به دیدگاه

صدای عشق غم انگیز میاید برویم

دلی از یاد تو لبریز میاید برویم

هر شب ما بدون تو در گریه سر شد

شب یلدا آخر پاییز میاید برویم

لینک به دیدگاه
  • 2 هفته بعد...

 

 

 

می روی شاد و دریغ

و نمی دانی هیچ

بعد این فاصله ها

کمر صبر مرا می شکند…

خیر در پیش و سفر بی تشویش...

 

توشه راهت گل مریم، سبدی نورانی

کوله بارت مملو، از صداقت، پاکی، از عشق

پیش راهت چمن عاطفه سبز

مرکبت معجزه ی تخت سلیمان بادا...

 

ای مسافر!

من کدامین سخنم بوی دلتنگی داشت؟

یا کدامین شعرم قامت ترد تو را

در سحرگاه شکفتن نستود؟

در سحرگاه صداقت نسرود؟

 

ای مسافر!

سفرت بی تشویش…

 

ای مسافر!

سفرت بی تشویش

برو ای شادترین خاطره ی زندگی ام

برو ای پاک ترین آیه ی تقدیس خدا

برو ای چشم خوشت معرکه گیر

دست ما نیست که خود، تقدیر است…

 

ای مسافر!

سفرت بی تشویش

تو که در سردی دی

خبر از باغچه ی سبز وفا می دادی

و خزانت همه کاجستان بود

ز چه کوچ؟

کوچ تو…

کوچ بهاران خدا را دارد

 

ناز تبریزی و افرا از توست!

بی تو می پوسم نرم

بی تو می سوزم گرم

و به خاطر بسپار

بی تو من میشکنم...

 

بی تو می دانم و می دانی خوب

روزهایم شب ظلمانی بی پایانیست…

 

 

لینک به دیدگاه
  • 2 هفته بعد...

ﮔﺎﻫﯽ ﺑﺎﯾﺪ ﻧﺒﺨﺸﯿﺪ ﮐﺴﯽ ﺭﺍ

ﮐﻪ ﺑﺎﺭﻫﺎ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺑﺨﺸﯿﺪﯼ ﻭ ﻧﻔﻬﻤـﯿﺪ

ﺗﺎ ﺍﯾﻦ ﺑﺎﺭ ﺩﺭ ﺁﺭﺯﻭﯼ ﺑﺨﺸﺶ ﺗﻮ ﺑﺎﺷﺪ

ﮔﺎﻫﯽ ﻧﺒﺎﯾﺪ ﺻﺒـﺮ ﮐﺮﺩ

ﺑﺎﯾﺪ ﺭﻫﺎ ﮐﺮﺩ ﻭ ﺭﻓﺖ ﺗﺎ ﺑﺪﺍﻧﻨﺪ

ﮐﻪ ﺍﮔﺮ ﻣﺎﻧﺪﯼ ، ﺭﻓﺘﻦ ﺭﺍ ﺑﻠﺪ ﺑﻮﺩﻩ ﺍﯼ

ﮔﺎﻫﯽ ﺑﺮ ﺳﺮﮐﺎﺭﻫﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﺑﺮﺍﯼ ﺩﯾﮕـﺮﺍﻥ ﺍﻧﺠﺎﻡ ﻣﯿﺪﻫﯽ

ﺑﺎﯾﺪ ﻣﻨـﺖ ﮔﺬﺍﺷﺖ ﺗﺎ ﺁﻥ ﺭﺍ ﮐﻢ ﺍﻫﻤﯿﺖ ﻧﺪﺍﻧﻨـﺪ

ﮔﺎﻫﯽ ﺑﺎﯾﺪ ﺑﺪ ﺑﻮﺩ ﺑﺮﺍﯼ ﮐﺴﯽ

ﮐﻪ ﻓﺮﻕ ﺧﻮﺏ ﺑﻮﺩﻧﺖ ﺭﺍ ﻧﻤﯽ ﺩﺍﻧﺪ

ﻭ ﮔﺎﻫﯽ ...

ﺑﺎﯾﺪ ﺑﻪ ﺁﺩﻣﻬﺎ ﺍﺯ ﺩﺳﺖ ﺩﺍﺩﻥ ﺭﺍ ﻣﺘﺬﮐﺮ ﺷﺪ

ﺁﺩﻣﻬﺎ ﻫﻤﯿﺸﻪ ﻧﻤﯽ ﻣﺎﻧﻨﺪ

ﯾﮑﺠﺎ ﺩﺭ ﺭﺍ ﺑﺎﺯ ﻣﯽ ﮐﻨﻨﺪ

ﻭ ﺑﺮﺍﯼ ﻫﻤﯿﺸﻪ ﻣﯽ ﺭﻭﻧـﺪ

برای همیـشه

لینک به دیدگاه

به گفتگو بپیوندید

هم اکنون می توانید مطلب خود را ارسال نمایید و بعداً ثبت نام کنید. اگر حساب کاربری دارید، برای ارسال با حساب کاربری خود اکنون وارد شوید .

مهمان
ارسال پاسخ به این موضوع ...

×   شما در حال چسباندن محتوایی با قالب بندی هستید.   حذف قالب بندی

  تنها استفاده از 75 اموجی مجاز می باشد.

×   لینک شما به صورت اتوماتیک جای گذاری شد.   نمایش به صورت لینک

×   محتوای قبلی شما بازگردانی شد.   پاک کردن محتوای ویرایشگر

×   شما مستقیما نمی توانید تصویر خود را قرار دهید. یا آن را اینجا بارگذاری کنید یا از یک URL قرار دهید.

×
×
  • اضافه کردن...