S a d e n a 11333 اشتراک گذاری ارسال شده در 8 شهریور، ۱۳۹۲ ساز دلت که کوک نباشد … فرقی نمی کند کجا باشی ! سرزمین مادری ؛ یا خانه پدری هر دو یک رنگ دارد، رنگ دلتنگی 6 لینک به دیدگاه
MahSa.92 2151 اشتراک گذاری ارسال شده در 8 شهریور، ۱۳۹۲ جلد گرفته ام عشقم را....با خیال و خاطره............... مبادا که تا بخورد.... حتی گوشه ای از احساسم........... زیر این همه تنهاییییییییییییییییی.............. 6 لینک به دیدگاه
z*m 154 اشتراک گذاری ارسال شده در 9 شهریور، ۱۳۹۲ اگر می بینی هنوز تنهام ، به خاطر عشق تو نیست ! من فقط می ترسم دیگری هم مثل تو باشد ! 5 لینک به دیدگاه
ایلین1366 5544 اشتراک گذاری ارسال شده در 11 شهریور، ۱۳۹۲ جزایــــــــــی بالــــاتر از ایـــــن نیســــت که به چیــــزی که قسمــــت تو نیســـت دل ببنــــــدی. 7 لینک به دیدگاه
One gear 7070 اشتراک گذاری ارسال شده در 11 شهریور، ۱۳۹۲ میان ماندن و نماندن فاصله تنهــــــــــا یک حرف ساده بود از قول من به باران بی امان بگــــــو: "دل اگـــر دل باشد آب از آسیاب علاقه اش نمی افتد...!" 8 لینک به دیدگاه
ایلین1366 5544 اشتراک گذاری ارسال شده در 11 شهریور، ۱۳۹۲ جسارت میخواهد نزدیک شدن به افکار دختری که روزها . . . مردانه با زندگی میجنگداما شب ها . . . بالشش ازهق هق های دخترانه اش خیس است . . . 7 لینک به دیدگاه
sam arch 55879 اشتراک گذاری ارسال شده در 13 شهریور، ۱۳۹۲ من در این لحظه تو را سیر ،نگاه می کنم... چون می دانم در پَسِ این رفتَنَت، آمدنی دیرست.... پس ذخیره می کنم نگاه را برای ایام قحطی نبودت... دلم ذخیره گاه می شود برای فصل دلتنگی... 7 لینک به دیدگاه
One gear 7070 اشتراک گذاری ارسال شده در 14 شهریور، ۱۳۹۲ دلتنگــــــی دلتنگــــــی دلتنگــــــی دایه ی مهـــــــربان تر از مـــــادر شده آغــــوش گشـــوده ؛ بلعیــــده مـــــرا درست از ساعتی که رفتی.... 7 لینک به دیدگاه
MahSa.92 2151 اشتراک گذاری ارسال شده در 14 شهریور، ۱۳۹۲ دل شکسته را بند هم که بزنی ، بی فایده است ؛ هر کاری بکنی باز هم غم و غصه از ترک هایش چکه می کند 7 لینک به دیدگاه
manjari 2934 اشتراک گذاری ارسال شده در 14 شهریور، ۱۳۹۲ هوا بس ناجوانمردانه سرد است ... آی... دمت گرم و سرت خوش باد ! سلامم را تو پاسخ گوی ، در بگشای! منم من ، میهمان هر شبت ، لولی وش مغموم . منم من ، سنگ تیپاخورده ی رنجور . منم ، دشنام پست آفرینش ، نغمه ی ناجور . نه از رومم ، نه از زنگم ، همان بیرنگ بیرنگم . بیا بگشای در ، بگشای ، دلتنگم . حریفا ! میزبانا ! میهمان سال و ماهت پشت در چون موج می لرزد . تگرگی نیست ، مرگی نیست . صدایی گر شنیدی ، صحبت سرما و دندان است . من امشب آمدستم وام بگزارم. حسابت را کنار جام بگذارم . چه می گویی که بیگه شد ، سحر شد ، بامداد آمد ؟ فریبت می دهد ، بر آسمان این سرخی ِ بعد از سحرگه نیست . حریفا ! گوش سرما برده است این ، یادگار سیلی ِ سرد ِ زمستان است . و قندیل سپهر تنگ میدان ، مرده یا زنده . به تابوت ستبر ظلمت نه توی ِ مرگ اندود ، پنهان است . حریفا ! رو چراغ باده را بفروز ، شب با روز یکسان است . سلامت را نمی خواهند پاسخ گفت . احمد شاملو 2 لینک به دیدگاه
Mr.101 27036 اشتراک گذاری ارسال شده در 15 شهریور، ۱۳۹۲ یک فلاسک چای ... یک رودخانه که اعتماد به نفسش از دریا بیشتر است ... و تنها یک دوربین .... تنها برای اینکه گرفته باشمت یک سکانس در آغوشم ... اینست تمام دغدغه های مردی که از وصیت کردن بدش می آید ...ا 9 لینک به دیدگاه
S a d e n a 11333 اشتراک گذاری ارسال شده در 16 شهریور، ۱۳۹۲ غــــــــــــــــــم بی تو ماندن آنجنان سنگین است که به هر آینه ای می نگرم می شکند! 5 لینک به دیدگاه
bar☻☻n 5895 اشتراک گذاری ارسال شده در 16 شهریور، ۱۳۹۲ دلتنگی... واژه ی بی ترادف! احساس همیشگی این روزهای من 6 لینک به دیدگاه
manjari 2934 اشتراک گذاری ارسال شده در 16 شهریور، ۱۳۹۲ [TABLE=class: block] [TR] [TD=class: v]عشق آمد و کرد خانه خالی [/TD] [TD=class: vsp] [/TD] [TD=class: v] برداشته تیغ لاابالی [/TD] [/TR] [TR] [TD=class: v] غم داد و دل از کنارشان برد [/TD] [TD=class: vsp] [/TD] [TD=class: v] وز دل شدگی قرارشان برد [/TD] [/TR] [TR] [TD=class: v] زان دل که به یکدیگر نهادند [/TD] [TD=class: vsp] [/TD] [TD=class: v] در معرض گفتگو فتادند [/TD] [/TR] [TR] [TD=class: v] این پرده دریده شد ز هر سوی [/TD] [TD=class: vsp] [/TD] [TD=class: v] وان راز شنیده شد به هر کوی [/TD] [/TR] [TR] [TD=class: v] زین قصه که محکم آیتی بود [/TD] [TD=class: vsp] [/TD] [TD=class: v] در هر دهنی حکایتی بود [/TD] [/TR] [TR] [TD=class: v] کردند بسی به هم مدارا [/TD] [TD=class: vsp] [/TD] [TD=class: v] تا راز نگردد آشکارا [/TD] [/TR] [TR] [TD=class: v] بند سر نافه گرچه خشک است [/TD] [TD=class: vsp] [/TD] [TD=class: v] بوی خوش او گوای مشک است [/TD] [/TR] [TR] [TD=class: v] یاری که ز عاشقی خبر داشت [/TD] [TD=class: vsp] [/TD] [TD=class: v] برقع ز جمال خویش برداشت [/TD] [/TR] [TR] [TD=class: v] کردند شکیب تا بکوشند [/TD] [TD=class: vsp] [/TD] [TD=class: v] وان عشق برهنه را بپوشند [/TD] [/TR] [TR] [TD=class: v] در عشق شکیب کی کند سود [/TD] [TD=class: vsp] [/TD] [TD=class: v] خورشید به گل نشاید اندود [/TD] [/TR] [TR] [TD=class: v] چشمی به هزار غمزه غماز [/TD] [TD=class: vsp] [/TD] [TD=class: v] در پرده نهفته چون بود راز [/TD] [/TR] [TR] [TD=class: v] زلفی به هزار حلقه زنجیر [/TD] [TD=class: vsp] [/TD] [TD=class: v] جز شیفته دل شدن چه تدبیر [/TD] [/TR] [TR] [TD=class: v] زان پس چو به عقل پیش دیدند [/TD] [TD=class: vsp] [/TD] [TD=class: v] دزدیده به روی خویش دیدند [/TD] [/TR] [TR] [TD=class: v] چون شیفته گشت قیس را کار [/TD] [TD=class: vsp] [/TD] [TD=class: v] در چنبر عشق شد گرفتار [/TD] [/TR] [TR] [TD=class: v] از عشق جمال آن دلارام [/TD] [TD=class: vsp] [/TD] [TD=class: v] نگرفت هیچ منزل آرام [/TD] [/TR] [TR] [TD=class: v] در صحبت آن نگار زیبا [/TD] [TD=class: vsp] [/TD] [TD=class: v] میبود ولیک ناشکیبا [/TD] [/TR] [TR] [TD=class: v] یکباره دلش ز پا درافتاد [/TD] [TD=class: vsp] [/TD] [TD=class: v] هم خیک درید و هم خر افتاد [/TD] [/TR] [TR] [TD=class: v] و آنان که نیوفتاده بودند [/TD] [TD=class: vsp] [/TD] [TD=class: v] مجنون لقبش نهاده بودند [/TD] [/TR] [TR] [TD=class: v] او نیز به وجه بینوائی [/TD] [TD=class: vsp] [/TD] [TD=class: v] میداد بر این سخن گوائی [/TD] [/TR] [TR] [TD=class: v] از بس که سخن به طعنه گفتند [/TD] [TD=class: vsp] [/TD] [TD=class: v] از شیفته ماه نو نهفتند [/TD] [/TR] [TR] [TD=class: v] از بس که چو سگ زبان کشیدند [/TD] [TD=class: vsp] [/TD] [TD=class: v] ز آهو بره سبزه را بریدند [/TD] [/TR] [TR] [TD=class: v] لیلی چون بریده شد ز مجنون [/TD] [TD=class: vsp] [/TD] [TD=class: v] میریخت ز دیده در مکنون [/TD] [/TR] [TR] [TD=class: v] مجنون چو ندید روی لیلی [/TD] [TD=class: vsp] [/TD] [TD=class: v] از هر مژهای گشاد سیلی [/TD] [/TR] [TR] [TD=class: v] میگشت به گرد کوی و بازار [/TD] [TD=class: vsp] [/TD] [TD=class: v] در دیده سرشک و در دل آزار [/TD] [/TR] [TR] [TD=class: v] میگفت سرودهای کاری [/TD] [TD=class: vsp] [/TD] [TD=class: v] میخواند چو عاشقان به زاری [/TD] [/TR] [TR] [TD=class: v] او میشد و میزدند هرکس [/TD] [TD=class: vsp] [/TD] [TD=class: v] مجنون مجنون ز پیش و از پس [/TD] [/TR] [TR] [TD=class: v] او نیز فسار سست میکرد [/TD] [TD=class: vsp] [/TD] [TD=class: v] دیوانگیی درست میکرد [/TD] [/TR] [TR] [TD=class: v] میراند خری به گردن خرد [/TD] [TD=class: vsp] [/TD] [TD=class: v] خر رفت و به عاقبت رسن برد [/TD] [/TR] [TR] [TD=class: v] دل را به دو نیم کرد چون ناز [/TD] [TD=class: vsp] [/TD] [TD=class: v] تا دل به دو نیم خواندش یار [/TD] [/TR] [TR] [TD=class: v] کوشید که راز دل بپوشد [/TD] [TD=class: vsp] [/TD] [TD=class: v] با آتش دل که باز کوشد [/TD] [/TR] [TR] [TD=class: v] خون جگرش به رخ برآمد [/TD] [TD=class: vsp] [/TD] [TD=class: v] از دل بگذشت و بر سر آمد [/TD] [/TR] [TR] [TD=class: v] او در غم یار و یار ازو دور [/TD] [TD=class: vsp] [/TD] [TD=class: v] دل پرغم و غمگسار از او دور [/TD] [/TR] [TR] [TD=class: v] چون شمع به ترک خواب گفته [/TD] [TD=class: vsp] [/TD] [TD=class: v] ناسوده به روز و شب نخفته [/TD] [/TR] [TR] [TD=class: v] میکشت ز درد خویشتن را [/TD] [TD=class: vsp] [/TD] [TD=class: v] میجست دوای جان و تن را [/TD] [/TR] [TR] [TD=class: v] میکند بدان امید جانی [/TD] [TD=class: vsp] [/TD] [TD=class: v] میکوفت سری بر آستانی [/TD] [/TR] [TR] [TD=class: v] هر صبحدمی شدی شتابان [/TD] [TD=class: vsp] [/TD] [TD=class: v] سرپای برهنه در بیابان [/TD] [/TR] [TR] [TD=class: v] او بنده یار و یار در بند [/TD] [TD=class: vsp] [/TD] [TD=class: v] از یکدیگر به بوی خرسند [/TD] [/TR] [TR] [TD=class: v] هر شب ز فراق بیت خوانان [/TD] [TD=class: vsp] [/TD] [TD=class: v] پنهان رفتی به کوی جانان [/TD] [/TR] [TR] [TD=class: v] در بوسه زدی و بازگشتی [/TD] [TD=class: vsp] [/TD] [TD=class: v] بازآمدنش دراز گشتی [/TD] [/TR] [TR] [TD=class: v] رفتنش به از شمال بودی [/TD] [TD=class: vsp] [/TD] [TD=class: v] باز آمدنش به سال بودی [/TD] [/TR] [TR] [TD=class: v] در وقت شدن هزار برداشت [/TD] [TD=class: vsp] [/TD] [TD=class: v] چون آمد خار در گذر داشت [/TD] [/TR] [TR] [TD=class: v] میرفت چنانکه آب در چاه [/TD] [TD=class: vsp] [/TD] [TD=class: v] میآمد صد گریوه بر راه[/TD] [/TR] [/TABLE] 5 لینک به دیدگاه
One gear 7070 اشتراک گذاری ارسال شده در 16 شهریور، ۱۳۹۲ فصــــــــل دلتنگــــــــی که بیاید آدم هــــــا کوچ می کنند از کسی که دوستشان دارد به کسی که دوست می دارند.... 9 لینک به دیدگاه
MahSa.92 2151 اشتراک گذاری ارسال شده در 19 شهریور، ۱۳۹۲ گاهی دلـم حضور مـردانه می خواهد.. نه اینکه مرد باشد.. نـــه... حـرفـش... قـولـش... فکــرش... نگـاهش.... و.. قلبـش ... آنقدر مـردانه باشد که بتوان تا بی نهایت دنیا به او اعتـماد کرد .. تـکیه کـرد 8 لینک به دیدگاه
blue berry 5809 اشتراک گذاری ارسال شده در 19 شهریور، ۱۳۹۲ خدایا...آغوشت را به من میدهی...؟؟؟ برای گفتن چیزی ندارم... اما برای شنیدن حرفهای تو گوش بسیار... میشود من بغض کنم...تو بگویی: مگر خدایت نباشد که تو اینگونه بغض کنی... میشود من بگویم خدایا...؟؟؟ تو بگویی: جان دلم... میشود بیایی...؟؟؟تمنا میکنم... 8 لینک به دیدگاه
One gear 7070 اشتراک گذاری ارسال شده در 22 شهریور، ۱۳۹۲ میاد؟ نمیاد؟ میاد؟ نمیاد؟ میاد؟ نمیاد؟ ..... پرپر می کنم گلـــــی را ... با اینکه می دانم برنمی گردی.... و این است دلتنگــــــی.... 7 لینک به دیدگاه
دل مانده 7714 اشتراک گذاری ارسال شده در 29 شهریور، ۱۳۹۲ این روزهــــایم به تظاهر می گذرد... تظاهر به بی تفاوتی، تظاهر به بی خیـــــالی، به شادی، به اینکه دیگــــر هیچ چیز مهم نیست... اما . . . چه سخت می کاهد از جانم این "نمایش" 5 لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده