رفتن به مطلب

گلایه های بغض آلـود ...


ارسال های توصیه شده

ارسال شده در

تو خسته تر از آن بودی که دوست داشتنم را بفهمی . . .

 

از ما که گذشت

 

اما

 

هرجا هستی شاد باشی . . .

  • Like 9
  • پاسخ 1.6k
  • ایجاد شد
  • آخرین پاسخ

بهترین ارسال کنندگان این موضوع

بهترین ارسال کنندگان این موضوع

ارسال شده در

"دوستت دارم"

تکیه کلام تو بود...

من بی جهت به آن تکیه داده بودم !

  • Like 7
ارسال شده در

نامت ...

هر چه هست باشد

من ...

باران صدایت می زنم

آخر ...

سالهاست در دلم

خشک سالیست

  • Like 8
ارسال شده در

این گره ی بغـض

چـنان به هـم پـیـچـیده

کـه به هیـــچ دنـدانی

دل به اشـک نـمی دهـد.

 

 

هـمـــا

  • Like 4
ارسال شده در

تقصیر شما نیست... این موجودات دو پا عادت دارند

 

هرکه را که به پایشان سوخت

 

دور بیاندازند

 

مانند سیگار...!

  • Like 4
ارسال شده در

سهم من از تو

دلتنگی بی پایانیست

که روزها دیوانه ام می‌کند....

و شب هــــــــــــا شاعرم

  • Like 3
ارسال شده در

چه خبر از دل تو....؟

نفسش مثل نفسهای دل کوچک من میگیرد...؟

یا به یک خنده ی چشمان پر از ناز کسی میمیرد...؟

چه خبر از دل تو....؟

دل مغرور تو هم مثل دل عاشق من میگیرد...؟

  • Like 4
ارسال شده در

وقتی تو هم مثل من

 

مغرور می شوی

 

تکلیف التماس چشم های بی گناهمان

 

چه می شود...؟!

 

  • Like 11
ارسال شده در

من ، تو ; ما

یادت هست ؟

تمام شد …

حالا : تو ، او ; شما

من هم به سلامت‬

  • Like 10
ارسال شده در

تو کجایی سهراب !؟

آب را گل کردند، چشم ها را بستند و چه با دل کردند!

وای سهراب کجایی آخر !؟

زخم ها بر دل عاشق کردند، خون بر چشم شقایق کردند...

تو کجایی سهراب؟

که همین نزدیکی عشق را دار زدند، همه جا سایه دیوار زدند....

  • Like 8
ارسال شده در

شکستنی

رفع بلاست

اما

باور نمیکند

دلم.......

  • Like 9
ارسال شده در

کوک دلت را

 

به دست هر تازه کار ِ مدعی نسپار

 

تا فردا

 

به بد آوازگی

 

شهره ی خیال ها نشوی...!

 

  • Like 9
ارسال شده در

احساس به صلیب کشیده ام را

 

درون قابِ غروب رنگ چشم های پر التهاب تو

 

بی جان نظاره می کنم

 

و سکوتی دردناک روحم را در آغوش می کشد

 

.

 

.

 

در این بزم تنهایی

 

به یادت

 

آرام جرعه ای اکسیژن دلتنگی به جان می کشم

 

و پلکهای خسته و سنگین را

 

نفسی می بندم

 

آنگاه کلام تو

 

در ذهنم طواف می کند

 

و از آواز کلامت

 

گویی شاپرک ها بر روی مرداب افکارم

 

رقص کنان، پرواز می کنند ...

  • Like 9
ارسال شده در

تو را آرزو نخواهم کرد

 

هیچ وقت !

 

تو را لحظه ای خواهم پذیرفت

 

که خودت بیایی

 

با دل خودت

 

نه با آرزوی من ...!

 

  • Like 9
ارسال شده در

دیــدَن عَـکسَت تَـمــآم سَهمــ مَــن است،

 

از "تـــو "

 

آن را هَـم جیره بَـــندی کَردِه امـــ

 

تــ آ مَبــآدآ

 

تَــوقُــعش زیاد شَـــود!!

 

دِل اســت دیـــگر ...

 

ممکن اســت فَــردا خودَت را از مــن بــِخواهـَد‬

  • Like 7
ارسال شده در

فاصله ها هر چه بیشتر می شود انگار شیشه ای می شکند

این روزها روی شیشه خورد شده ها راه میروم...

روی این همه فاصله...

دلم عجیب گریه می خواهد بی دلیل...

  • Like 6
ارسال شده در

این روزها غم برای خوردن زیاد دارم....

 

تو دیگر برایم لقمه نگیر!!

  • Like 9
ارسال شده در

با حلقه ي ازدواجمان كمي بازي كن

بگذار كه اين رابطه قدري

دل آشوب شود

تكاني بخورد

من از اين سلسله دوستت دارم ها

مي ترسم...

  • Like 10
ارسال شده در

دوست دارَمهایتــ

 

را باور می کُنمــ

 

دُرُست مثلِ

 

امضایِ پایان نامه هایتــ

 

که میگویی قَطره ی خون است

 

امآ

 

عجیب طَعمِ آب اَنار می دهد...

میلاد تهرانی

  • Like 8
ارسال شده در

چای دبــش

زير آسمان مهر

تلخه تلخ , غم پهلو

حالم خوب است

فقط دلم کمی

بهانه ات را ميگرد.....

  • Like 7

×
×
  • اضافه کردن...