taghdir 2528 اشتراک گذاری ارسال شده در 26 شهریور، ۱۳۹۰ بی شک " آغوش تو " هشتمین عجایب دنیاست واردش که میشوی زمان بی معنا میشود هیچ بُعدی ندارد ... بی آنکه نفس بکشی روحت تازه میشود تمام ثروت دنیا را به یک وجبش خواهم بخشید. 2 لینک به دیدگاه
taghdir 2528 اشتراک گذاری ارسال شده در 26 شهریور، ۱۳۹۰ مـرا در آغـوش بگیــر سـرم را روی شانه ات بگذار همه بداننــد حالا همه چیـز زیر ســر مــــن است...... 1 لینک به دیدگاه
taghdir 2528 اشتراک گذاری ارسال شده در 26 شهریور، ۱۳۹۰ زندگی، بدونِ تپیدنِ دل، بدونِ آدمی که مایهی اُمید است، به مُفت نمیارزد. 1 لینک به دیدگاه
taghdir 2528 اشتراک گذاری ارسال شده در 26 شهریور، ۱۳۹۰ می دانی ؟ وقتی قبل از برگشتن فعل رفتنی در کار باشد محبت خراب می شود محبت ویران می شود محبت هیچ می شود ... باور کن یا برو یا بمان اما اگر رفتی ... هیچ وقت برنگرد. هیچ وقت 1 لینک به دیدگاه
taghdir 2528 اشتراک گذاری ارسال شده در 26 شهریور، ۱۳۹۰ نپرس! از دلواپسی های زنانه ام چیزی نمی گویم از انتظار و کسالت نیز. از تو اما... ... تبلور رویاهای منی به سان انسانی تعبیر خواب های آشفته رسولانی و پرهای کبوتران آینده در آستین تو ست. بی تو اما هوای پر گرفتن توهمی است و عشق از انتظار و کسالت و دلتنگی فراتر نمی رود. 1 لینک به دیدگاه
taghdir 2528 اشتراک گذاری ارسال شده در 26 شهریور، ۱۳۹۰ وقتي پايت خواب مي رود نمي تواني درست راه بروي لنگ مي زني! وقتي قلبت خواب مي رود نمي تواني درست فكر كني. عاشق مي شوي! 2 لینک به دیدگاه
taghdir 2528 اشتراک گذاری ارسال شده در 26 شهریور، ۱۳۹۰ ما هميشه در حال فراموش کردنيم از خودمان گرفته تا خدا.... 1 لینک به دیدگاه
taghdir 2528 اشتراک گذاری ارسال شده در 26 شهریور، ۱۳۹۰ می دانی، دردهای گفتنی خوب است امان از نگفتنی ها ... که این مگوها همیشه قد سکوت آدم هاست 1 لینک به دیدگاه
taghdir 2528 اشتراک گذاری ارسال شده در 26 شهریور، ۱۳۹۰ کسی نیست هیـــــچ کس نیست... کدام زندگی را... ؟ سهراب*، کدام زندگی را بدزدیم؟ ... میان کدام دیدار آخر، میان کدام دیدار قسمت کنیم.... ؟ هرچه هست "سنگ" است شقایقی نمانده حتی و من همیشه سردم است. 1 لینک به دیدگاه
taghdir 2528 اشتراک گذاری ارسال شده در 26 شهریور، ۱۳۹۰ پازل دل یکی رو به هم ریختن هنر نیست هر وقت با تیکه های شکسته دل یه نفر یه پازل جدید براش ساختی هنر کردی. 2 لینک به دیدگاه
taghdir 2528 اشتراک گذاری ارسال شده در 26 شهریور، ۱۳۹۰ آغوش تو مترادف امنیت است آغوش تو ترس های مرا می بلعد لغت نامه ها دروغ می گفتند ... آغوش تو یعنی پایان سر درد ها یعنی آغاز عاشقانه ترین رخوت ها آغوش تو یعنی "من" خوبم! بلند نشوی بروی یکوقت! بغلم کن من از بازگشتِ بی هوای ترس ها می ترسم 1 لینک به دیدگاه
taghdir 2528 اشتراک گذاری ارسال شده در 26 شهریور، ۱۳۹۰ آغوش تو سایه گاه خستگی من است آغوشی که میدانم همیشه به روی من باز است و من لحظه به لحظه ی زندگیم را به امید آرمیدن در آغوش تو سپری میکنم دستهای من غرق التماسند برای در آغوش گرفتن تو ... منی که خسته از دست خنجر روزگارم برای رسیدن به آرامش در کنار تو لحظه شماری میکنم... 2 لینک به دیدگاه
taghdir 2528 اشتراک گذاری ارسال شده در 26 شهریور، ۱۳۹۰ جمعه اومده چيچي آورده ؟ غصه و غم بخور و بمير ! 1 لینک به دیدگاه
taghdir 2528 اشتراک گذاری ارسال شده در 26 شهریور، ۱۳۹۰ آن كه دستش را اينقدر محكم گرفته اي ديروز عاشق من بود. دستت را خسته نكن... محكم يا آرام... فردا توام تنهايی... 2 لینک به دیدگاه
taghdir 2528 اشتراک گذاری ارسال شده در 26 شهریور، ۱۳۹۰ من عاشق هوس های عاشقانه ام ..... من عاشق گناه دوست داشتنم.... دستهایت را به من بده........ به جهنم که مرا به جهنم میبرند به خاطر عشقبازی با خیال تو ...... تو خود بهشتی 2 لینک به دیدگاه
taghdir 2528 اشتراک گذاری ارسال شده در 26 شهریور، ۱۳۹۰ هزار بار دیگر هم که از شانه ای به شانه دیگر بغلتی، این شب صبح نمیشود وقتی دلت گرفته باشد 1 لینک به دیدگاه
taghdir 2528 اشتراک گذاری ارسال شده در 26 شهریور، ۱۳۹۰ بعضی وقتا یکی تو کانتکت گوشیت هست که نمیتونی بهش زنگ بزنی، دلتم نمیاد پاکش کنی، هر وقتم چشمت به اسمش میفته دلت یه جوری میشه...خیلی دردناکه اون لحظات!!! 2 لینک به دیدگاه
taghdir 2528 اشتراک گذاری ارسال شده در 26 شهریور، ۱۳۹۰ آنقدر این روزها مردم از روح درد میمیرند که وقتی کسی میگوید جسمم درد میکند نگران حالش نمیشویم. 1 لینک به دیدگاه
taghdir 2528 اشتراک گذاری ارسال شده در 26 شهریور، ۱۳۹۰ با نبودنت کنار اومدم....!!!! هر شب پشت پنجره, من و جای خالیت کنار هم می شینیم و به ماه که به کم آوردنم میخنده نگاه می کنیم............. 1 لینک به دیدگاه
taghdir 2528 اشتراک گذاری ارسال شده در 26 شهریور، ۱۳۹۰ ساده بودم ساده ساده مثل کف دست من نمی دانستم ساده بودن سخت است مثل آینه آب ... ...صاف و اسان بودم دل و دستم یک رنگ مثل باران بودم که به خاک افتادم... 2 لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده