رفتن به مطلب

کاربر همیشه ماندگار نواندیشان


*Polaris*

ارسال های توصیه شده

نمی تونم برای پستای قشنگت تشکر رو بزنم ....

 

فقط توی دلم همش میگم چقدر ، چقدر زحمت کشیدی برای اینجا ....

 

. . .

 

اینجا قهرن سینه ها با مهربونی . . . :icon_gol:

  • Like 14
لینک به دیدگاه
  • 1 ماه بعد...

هر دفعه میام اینجا بی اختیار اشکام جاری میشه...

 

در حالی که نمیشناختمت و ندیده بودمت

 

اما نمیدونم چرا حس میکنم آشنایی

 

حس غریبی دارم

 

حسی که........

 

اونجا بهت خوش بگذره...

 

همون بهتر که رفتی....

 

.................................................

  • Like 14
لینک به دیدگاه

بـــــــراي نامــــــي كــــــه آشنـــــاست:icon_gol:

.

.

.

.

تلخترين قصه دنيا

رفتن است ...!

...نه بيهوده تو را به زمين بسته بودند...

تو را كه اهل آسمـــــــان بودي...

از ياد ما نخواهي رفت كاميار عزيز

 

:icon_gol:

  • Like 9
لینک به دیدگاه

سلام دوستم...چطوری؟

اب و هوا اونجا چطوره؟

اینجا که خرما پزونهicon_pf%20(34).gif

...

دلم واست تنگ شده بود....:icon_redface:

روحت شاد:icon_gol:....همیشه به یادتیم:ws37:

  • Like 8
لینک به دیدگاه

سکوتِ اینجا اذیتم می کنه . . .

 

 

حرف زیاد دارم باهات . . . خیلی . . .

 

 

[FLASH=

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.
NAMEH.swf]
برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.
NAMEH.swf[/FLASH]

  • Like 8
لینک به دیدگاه

نمیدونم..............قصه عجیبی هست...هر بار که پست جدید میذارن اینجا میام میبینم...امروز هم اومدم...بعد رفتم تو پروفت...داشتم عکس پروفت رو برای چندمین بار نگاه میکردم که چشمم خورد به آیکن خاموشت...شوکه شدم...شاید انتظار داشتم که باشی...

این پایین ماها داریم ماه رمضونی سعی میکنیم حداقل تو 3 روز به مبدا هستی وصل بشیم ...خیلی وقتا هم موکول میکنیم به یه روز دیگه،یه وقت دیگه،یه سال دیگه...

 

باز هم برای تویی که نمیشناختمت.....:icon_gol:

روحت در آغوش پر مهر حق.....

  • Like 7
لینک به دیدگاه
  • 3 هفته بعد...

خیلی وقت بود این تاپیکو دیده بودم............( تقریبا از همون اوایل استارت)

 

میخواستم نوشته ای بهش اضافه کنم ........

اما هروقت میخواستم چیزی توش بنویسم ،دستم به تایپ کردن نمیرفت............

حتی ناراحت میشدم وبی اختیار پست هارو نگاه میکردم........

 

برای کسی که از ابتدا در اینجا بوده و با کاربران سعی در ارتباط داشته مرور بعضی خاطره ها ناراحت کنندس

اما در عین حال یه آرامشی توش هست............(حداقل از نظر خودم این حرفو میزنم) :hanghead:

 

کامیار درسته تنها بود ، اما در این فضا از منی که مدیر روابط عمومی بودم به مراتب بهتر با بچه ها ارتباط برقرار میکرد.......... شاید بهش نزدیک نبودم ، اما سعی کردم گه گاهی از حالش جویا بشم

 

هم صحبتی با دوستی که هم رشتم بود وهم اطلاعاتش خوب بود واسم ارزشمند بود.......

 

با وجود اینکه هنوز انجمن تاسیسش به یک سال هم نکشیده بود اما کنارمون موند ، همراه ترانه عزیز

(دختر عموی عزیز کامیار) ......

 

( این دونفر خیلی برای استارت این انجمن زحمت کشیدند)، زمانی که تعداد کاربران فعال کم بود......

 

 

گذشته از این فعالیت خوب که نیاز به توضیحات من نیست ، در تاپیک های اولیه معماری بسیار این مسائله مشهوده ،مخصوصا این تاپیک که بحث های قشنگی توسط کامیار در اون انجام داده:

 

تفاوت هاي شهرسازي و معماريو عمران ( كل كل معماران و شهرسازان و عمرانی هآ)

 

 

........ اما متواضع بود ..... طوری که بچه ها بهش میگفتن استاد ، بهم گفت ، من استاد نیستم....به من نگین استاد............

 

اما اطلاعات خوبی در زمینه رشتش داشت............

 

یه تاپیکی قبلا داشتیم به نام آلاچیق، این آخرین باری بود که تونستم باهاش صحبتی داشته باشم.....

شب یلدا بود ، همرو جمع کردیم تو اون تاپیک( از کسانی که بودند)

 

یکی از دوستان به من ارادت زیادی داشت ، رفتار این دوستمون باعث شد که کامیار بهم بگه :ستاره خبریه

 

 

من: نه کامیار خبری نیست..........گفت :مطمئنی......... :icon_redface: ( همچین دیالوگ هایی بینمون ردو بدل شد) ، اگه اون تاپیک بود حتما واستون میذاشتم اون تاپیک باعث شد تا چندین ماه دوستان فکر کنن من با یکی از دوستان نامزد هستم.......

 

به خاطر همون حرف.............

 

شاید از دوستانی که در اون تاپیک اون شب حضور داشتند، کسی این خاطره یادش نباشه..........

اما واسه من خاطره قشنگی بود.

بعدش رفته رفته کم میومد انجمن ..........که بعدش خبر فوتش رو شنیدیم.....

 

چـــــــــــه قدر تلـــــــخ............:sigh: :sigh:

واقعا شنیدن خبر فوت یکـــــــــ جوون خیلی ناراحت کننده ...........

 

امروز سومین سالگرد انجمن بود ............... چراغت خاموشه اما هستی............

 

کـــــــــامیار یا بردیـــــــــا فرقی نـــــــمیکنـــــــــــه ............مهم وجودته که تو خاطر میمونه..........

 

روحـــــــــــت همیشـــــــــــه شــــــــــــــــاد.....................:icon_gol: :icon_gol:

  • Like 25
لینک به دیدگاه
  • 3 هفته بعد...

وقتی به دنیا می آییم در گوشمان اذان می گویند و وقتی می میریم

 

برایمان نماز می خوانند زندگی چقدر کوتاه است فاصله ی بین اذان تا نماز.....

  • Like 10
لینک به دیدگاه

بردیا اگه محل دفنت رو بچه ها میدونستن اینقدر بهت سر نمیزدن که الان به ارامگاه مجازیت سر میزنن! فکر کنم این یه شانس باشه که ادم تا مدتها بعد از مرگش بازم به یادش باشن و این رشته حالا حالا ها ادامه پیدا کنه...:icon_gol::icon_gol::icon_gol:

  • Like 12
لینک به دیدگاه
×
×
  • اضافه کردن...