ترانه18 8013 اشتراک گذاری ارسال شده در 14 دی، ۱۳۹۰ "خسته شدم" هزارسطر نوشتم و خط زدم... بی گمان این ها را هم خط خواهم زد بی فایده است ... حتی به کلمات نمی توان اعتماد کرد... کلماتی که دوست شان می داری خسته شدم.. خودتان خط بزنید... 5 لینک به دیدگاه
هادی ناصح 18854 اشتراک گذاری ارسال شده در 14 دی، ۱۳۹۰ برای خودم چی بنویسم من که از همه احساسات من خبر دارم 9 لینک به دیدگاه
ترانه18 8013 اشتراک گذاری ارسال شده در 14 دی، ۱۳۹۰ یــــــــک عمر با نگـاهـــــــم گـــفتم : دوســــتت دارم .. اما گـــوش نمی کردند چـــشم هـایــت !!.. 7 لینک به دیدگاه
captain 9274 اشتراک گذاری ارسال شده در 15 دی، ۱۳۹۰ خستگی سینه ما را خیالت مرهم است ای ز هجران خسته ما را خسته را مرهم فرست یوسف گم کرده ما زیر بند زلف توست گهگهی ما را خبر زان زلف خم در خم فرست 1 لینک به دیدگاه
ترانه18 8013 اشتراک گذاری ارسال شده در 16 دی، ۱۳۹۰ چمـدان امیـدمـ را مــے بندمــ یادمــ باشـد خنـده ها و بوســہ هایمـ را جا نگـذارمــ آری مسافــرمــ تا دیار آغــوش ِ تـــــــــو چنـد فرسخــے بیــش نماندهــ کمــے از دلتنگــے دور شده امـــ .. بــے تابـــ نباش کــہ این مقصـد هیچ گاه مبدا نخواهــد شـــد مهمانــے کــہ میزبانــش نـگاه ِ تـو بــاشد دیگـر رفتنــے نیستـــ .. 1 لینک به دیدگاه
.FatiMa 36559 اشتراک گذاری ارسال شده در 16 دی، ۱۳۹۰ دوستت دارم ، رازیست که ، در میان حنجره ام دق میکند وقتی که نیستی . . . 6 لینک به دیدگاه
ترانه18 8013 اشتراک گذاری ارسال شده در 16 دی، ۱۳۹۰ نوشته هایم را با مداد می نویسم که هرجا ناخواسته نام تو را نوشتم بتوان پاکش کرد .. چندگاهیست من فراموشت کرده ام اما مدادم باز می نویسد .. نام تـــــــــــو را ..! 6 لینک به دیدگاه
*sepid* 9772 اشتراک گذاری ارسال شده در 16 دی، ۱۳۹۰ بیمار عشق توست پرستوى روح من ، از این مریض خسته عیادت نمیکنى !؟ 5 لینک به دیدگاه
ترانه18 8013 اشتراک گذاری ارسال شده در 16 دی، ۱۳۹۰ در چشم هايم غرق شو.... و هزار و يك بار به حرمت دقايق عشق پاكي كه برايت سپري كرده ام لبخند بزن به چشم هايم نگاه كن..... آثار اين چند سال عاشقيم...آنجاست!!! 6 لینک به دیدگاه
گـنـجـشـک 24371 اشتراک گذاری ارسال شده در 17 دی، ۱۳۹۰ خوشا ملکی که سلطانش تو باشی .... 1 لینک به دیدگاه
ترانه18 8013 اشتراک گذاری ارسال شده در 17 دی، ۱۳۹۰ کره ی زمین به این بزرگی ! ... اما نمی دانم چرا ... جز بــه " آغوشت " ... به هیچ جای دیگری تعلق ندارم ...؟!! 1 لینک به دیدگاه
ترانه18 8013 اشتراک گذاری ارسال شده در 18 دی، ۱۳۹۰ بگذار لبهایت برای بوسیدن باشند ... تـو چشمانت به اندازه کافی حرف برای گفتن دارند ...! 1 لینک به دیدگاه
Ssara 14641 اشتراک گذاری ارسال شده در 18 دی، ۱۳۹۰ دل تنگم .. مثل پدر بی سوادی که دلش هوای بچه اش را کرده ولی بلد نیست شماره اش را بگیرد... 1 لینک به دیدگاه
Ssara 14641 اشتراک گذاری ارسال شده در 19 دی، ۱۳۹۰ چه ساده لوح َم كه رو به آفتاب كم رمق زمستان زانو زده ام در حالي كه آفتاب سوزانِ تابستان هم نتوانست جاي گرماي وجودت را برايم پُر كند 1 لینک به دیدگاه
.FatiMa 36559 اشتراک گذاری ارسال شده در 19 دی، ۱۳۹۰ بوی تو دارد لابد این باد لعنتی که نمیوزد. نبودن تو همه جا هست. 10 لینک به دیدگاه
sam arch 55879 اشتراک گذاری ارسال شده در 19 دی، ۱۳۹۰ شب را اسیر صبح دیدم....وقتی از لبانم نام تو را شنید.... تاریکی می داند که در روحم جای ندارد تا روشنی تو در آن هست.... 9 لینک به دیدگاه
ترانه18 8013 اشتراک گذاری ارسال شده در 20 دی، ۱۳۹۰ هرچه زیبایی و خوبی که دلم تشنه ی اوست مثل گل، صحبت دوست مثل پرواز، کبوتر می و موسیقی و مهتاب و کتاب کوه، دریا، جنگل، یاس، سحر این همه یک سو، یک سوی دگر چهره ی همچو گل تازه ی تو! دوست دارم همه عالم را لیک هیچکس را نه به اندازه ی تو! 6 لینک به دیدگاه
ترانه18 8013 اشتراک گذاری ارسال شده در 20 دی، ۱۳۹۰ آتشی روشن کرده ام و عهد بسته ام تا خاموش شدنش برایت دعا بخوانم تمام کارهایت رو به راه است چرا که من هیزمی دیگر در آتش اندا خته ام....!!!!! لینک به دیدگاه
خاله 3004 اشتراک گذاری ارسال شده در 21 دی، ۱۳۹۰ بدون سیب کاشف جاذبه می شدم، تنها اگر : من و تو و نگاهت، قبل از نیوتن بودیم... 2 لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده