Tamana73 28835 ارسال شده در 10 شهریور، 2015 مثل آسمــــان می مانی دوستتـــ دارم اما نمیتـــوانم داشـــته باشمتــــ 6
Dreamy Girl 6672 ارسال شده در 11 شهریور، 2015 حتما کسی را تازگی ها در نظر داری لابد به غیر از من کسی را زیر سر داری دیگر سراغی از دل تنگم نمی گیری با اینکه از حال پریشانم خبر داری بی طاقتی این روزها - جایی دلت گیر است بو برده ام از شهر من قصد سفر داری بو برده ام از عطر مشکوک تنت شبها -جایی دگر . عشقی دگر . یاری دگر داری سردی – زمستانی در این گرمای تابستان لبهای بی رنگ و نگاهی بی ثمر داری آهسته گفتی:- دوستت دارم- و از لحنت معلوم شد از من کسی را دوست تر داری 4
bar☻☻n 5895 ارسال شده در 11 شهریور، 2015 زن جوری عاشقت می شود که حس می کنی هیچوقت از پیش تو نمی رود و وقتی می شکند طوری می رود که فکر می کنی هیچوقت عاشقت نبوده است× 11
YAGHOT SEFID 29302 ارسال شده در 18 شهریور، 2015 قول داده اَم... گاهـــﮯ... هَر اَز گاهـــﮯ... فانـــوس یادَت را میاטּ ایـטּ کوچه ها بـﮯ چراغ و بـﮯ چلچلـﮧ روشَـטּ کنَم خیالـت راحـَــت! مَـטּ هَماטּ منـــَــم؛ هَنوز هَم دَر این شَبهاے بـﮯ خواب و بـﮯ خاطـــِره میاטּ این کوچـﮧهاے تاریک پَرسـﮧ میزَنـَم اَما بـﮧ هیچ سِتاره*ے دیگـَرے سَلام نَخواهــَـم کَرد. 9
دختر باران 18625 ارسال شده در 24 شهریور، 2015 کی رفته ای ز دل که تمنا کنم تو را کی بوده ای نهفته که پیدا کنم تو را با صدهزار جلوه برون آمدی که من با صد هزار دیده تماشا کنم تو را 8
Tamana73 28835 ارسال شده در 1 مهر، 2015 آنقدر باورت دارم .. که اگر بگویی ; بــــــــــاران .. ; خیس می شوم ... 5
Dreamy Girl 6672 ارسال شده در 3 مهر، 2015 وقتی که می رفتی ، نگاهت هِی تکانم داد سنگین ترین لحظه برای مرده تلقین است 4
Tamana73 28835 ارسال شده در 3 مهر، 2015 دلم بوسه ای میخواهد...که از فشارش چشمانم سیاهی رود! چقدر این سرگیجه ای که از مستی عشق بر میخیزد را دوست دارم... 3
دختر باران 18625 ارسال شده در 3 مهر، 2015 من کشته ی عشقم خبرم هیچ مپرسید گم شد اثر من اثرم هیچ مپرسید وقتی که نبینم رخش احوال توان گفت این دم که در او مینگرم هیچ مپرسید... 3
YAGHOT SEFID 29302 ارسال شده در 4 مهر، 2015 یک نفر قلب تو را بی سحر و جادو می برد بی گمان من می شوم بازنده و او می برد اشک می ریزم و می دانم که چشمان مرا عاقبت این گریه های بی حد از سو می برد آنقدر تلخم که هر کس یک نظر میبیندم ماجرا را راحت از رفتار من بو می برد من در این فکرم جهان را می شود تغییر داد عاقبت اما مرا تقدیر از رو می برد 10
دختر باران 18625 ارسال شده در 8 مهر، 2015 نگاه می کنم از هر طرف سوار تویی نشسته یک تنه بر صدرِ روزگار تویی هزار لحظه گذشت و هزار لحظه دلم به سینه سر زد و ... دیوانه را قرار تویی تو را ندارم و دلتنگم و ... دلم قرص است که انتهای خوشِ صبر و انتظار تویی خزان اگرچه شکسته ست شاخه هامان را بیا پرستو جان، مژده ی بهار تویی بخوان به نام گل سرخ، عاشقانه بخوان بخوان که سایه وسیمین و شهریار تویی به رغمِ ابر سیه جامه روشنایی هست که آفتابِ بلندِ طلایه دار تویی به اعتبارِ تو امید تازه خواهد شد در این زمانه ی بی مایه اعتبار تویی اگرچه بخت به من پشت کرده باکی نیست مرا هزار امید است و هر هزار تویی 18تیر 94 8
helma.b 3345 ارسال شده در 8 مهر، 2015 اینجا برای از تو نوشتن هوا کم است دنیا برای از تو نوشتن مرا کم است اکسیر من نه این که مرا شعر تازه نیست من از تو می نویسم و این کیمیا کم است... 12
Dreamy Girl 6672 ارسال شده در 10 مهر، 2015 این شهر شهر قصه های مادر بزرگ نیست که زیبا و آرام باشد آسمانش را هرگز آبی ندیده ام من از اینجا خواهم رفت و فرقی هم نمی کند که فانوسی داشته باشم یا نه کسی که می گریزد از گم شدن نمی ترسد. رسول یونان 10
helma.b 3345 ارسال شده در 10 مهر، 2015 دلم برای تو...آیا دل تو هم تنگ است؟ صدای هقهق...گویا دل تو هم تنگ است ببین نمیشود اینقدر دور بود از هم بیا...قبول...بفرما...دل تو هم تنگ است من از مسافت این جادهها نمیترسم اگر بدانم آنجا دل تو هم تنگ است اگر بدانم گاهی به یاد من هستی و چند ثانیه حتی دل تو هم تنگ است پرنده میشوم...اما...نمیپرم بی تو پرنده میشوم و تا دل تو هم تنگ است برای تو پر پرواز میشوم حتی اگر در آن سر دنیا دل تو هم تنگ است اگر در آن سر دنیا...اگر در آن دنیا اگر بدانم هرجا دل تو هم تنگ است بدون مکث میآیم که باورت بشود دلم برای تو... حالا دل تو هم تنگ است؟ 7
roozbeh ameri 8439 ارسال شده در 10 مهر، 2015 الا حمایت تو رمز استقامت من چنان که سینه ی تو ، ساحل سلامت من دوباره دیدنت ای جان، معاد موعود است قیام قامت قدیسّی ات ، قیامت من دل از تو برنکنم جان من ، جهانی نیز اگر هر آینه خیزد پی ملامت من فنای درد تو زین پیش تر چرا نشدم ؟ همین بس است ازل تا ابد ، ندامت من هوای فتح توام بود و تارومار شدم غزل غزل ، همه ی دفترم غرامت من نه راه رفتنم از تو ، نه راه برگشتن همیشگی است در این منزلت ، اقامت من چنین که نعره به نام تو می زنم در شهر به دار می کشد آخر مرا ، شهامت من زخیل بوالهوسانم ، تمیز آسان است : شکوه عشق تو در چشم من ، علامت من من و تو گم شده در یک دگر ، مبارک باد ، حلول عشق تمام تو در تمامت من حسين منزوي 7
Tamana73 28835 ارسال شده در 14 مهر، 2015 ﺑﺎﯾﺪ ﺁﺭﺍﻡ ﺭﻓﺖ، ﺁﻧﻘﺪﺭ ﺁﺭﺍﻡ ﮐﻪ ﺣﺘﯽ.. ﺭﻭﺯﯼ ﺩﻟﺶ ﺑﺮﺍﯼ ﺻﺪﺍﯼ ﻗﺪﻣﻬﺎﯾﺖ ﺗﻨﮓ ﺷﻮد. ﺁﻧﻘﺪﺭ ﺁﺭﺍﻡ ﮐﻪ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﺁﺭﺍﻣﺸﺖ.. ﺩﻕ ﮐﻨﺪ، ﺍﯾﻦ ﺳﺰﺍﯼ ﮐﺴﯽ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﻗﺪﺭﺕ ﺭﺍ ﻧﻤﯽ ﺩﺍﻧﺪ… 7
Dreamy Girl 6672 ارسال شده در 23 مهر، 2015 من تو را نمی شناسم ، اما می خواهم وقتی بمیری که بدانی عشق ِ کسی بوده ای ... دوستت دارم ! از : ناشناس 5
ارسال های توصیه شده