AFARIN 7196 اشتراک گذاری ارسال شده در 29 دی، ۱۳۹۰ شير بي دم و سر و اشكم كه ديد اينچنين شيري خدا هم نافريد نقش 5 لینک به دیدگاه
sam arch 55879 اشتراک گذاری ارسال شده در 29 دی، ۱۳۹۰ ما بیغمان مست دل از دست داده ایم // همراز عشق و همنفس جام باده ایم بر ما بسی کمال ملامت کشید رفت // تا کار خود ز ابروی جانان نهاده ایم ای گل تو دوش داغ صبوحی کشیده ای// ما آن شقایقیم که با داغ زاده ایم چون لاله می مبین و قدح در میان کار// کین داغ بین که بر دل خونین نهاده ایم گفتی که حافظ این همه رنگ وخیال چیست// نقش غلط مبین که همان لوح ساده ایم سنت 4 لینک به دیدگاه
Himmler 22171 اشتراک گذاری ارسال شده در 29 دی، ۱۳۹۰ سنت انست که خاک کف پایش باشی فرض واجب که بفرمان و برایش باشی فرض 4 لینک به دیدگاه
ترانه18 8013 اشتراک گذاری ارسال شده در 30 دی، ۱۳۹۰ فرض ایزد بگزاریم و به کس بد نکنیم وان چه گویند روا نیست نگوییم رواست عیان 4 لینک به دیدگاه
Himmler 22171 اشتراک گذاری ارسال شده در 30 دی، ۱۳۹۰ عیان روی گل و دامان گلچین نشاید گفت بلبل را که مخروش قیر 4 لینک به دیدگاه
saeed99 2563 اشتراک گذاری ارسال شده در 1 بهمن، ۱۳۹۰ عیان روی گل و دامان گلچیننشاید گفت بلبل را که مخروش قیر . چو شد چادر چرخ پیروزه رنگ سپاه سباک اندر آمد به جنگ برآمد یکی باد و گردی چو قیر بیامد ز قلب سپاه اردشیر فردوسی قلب ... 4 لینک به دیدگاه
AFARIN 7196 اشتراک گذاری ارسال شده در 1 بهمن، ۱۳۹۰ يار دلدار من ار قلب بدينسان شكند ببرد زود به جانداري خود پادشهش مجنون 3 لینک به دیدگاه
*lotus* 20275 اشتراک گذاری ارسال شده در 1 بهمن، ۱۳۹۰ اگر در پیشه ی مجنون نشینی به غیر از خوبی لیلی نبینی مست... 3 لینک به دیدگاه
AFARIN 7196 اشتراک گذاری ارسال شده در 1 بهمن، ۱۳۹۰ گويند مرا كه دوزخي باشد مست قولي ست خلاف دل در آن نتوان بست گر عاشق و ميخواره به دوزخ باشند فردا بيني بهشت همچون كف دست ------ طبيب 2 لینک به دیدگاه
*lotus* 20275 اشتراک گذاری ارسال شده در 1 بهمن، ۱۳۹۰ دی گفت طبیب از سر حسرت چو مرا دید هیهات که رنج تو ز قانون شفا رفت خطا... 1 لینک به دیدگاه
sam arch 55879 اشتراک گذاری ارسال شده در 1 بهمن، ۱۳۹۰ [TABLE=width: 100%] [TR] [TD=align: left]خطا کردی به قول دشمنان گوش [/TD] [TD] [/TD] [TD=align: right]که عهد دوستان کردی فراموش[/TD] [/TR] [TR] [TD=align: left]که گفت آن روی شهرآرای بنمای [/TD] [TD] [/TD] [TD=align: right]دگربارش که بنمودی فراپوش[/TD] [/TR] [TR] [TD=align: left]دل سنگینت آگاهی ندارد[/TD] [TD] [/TD] [TD=align: right]که من چون دیگ رویین میزنم جوش[/TD] [/TR] [TR] [TD=align: left]نمیبینم خلاص از دست فکرت [/TD] [TD] [/TD] [TD=align: right]مگر کافتاده باشم مست و مدهوش[/TD] [/TR] [TR] [TD=align: left]به ظاهر پند مردم مینیوشم[/TD] [TD] [/TD] [TD=align: right]نهانم عشق میگوید که منیوش[/TD] [/TR] [TR] [TD=align: left]مگر ساقی که بستانم ز دستش[/TD] [TD] [/TD] [TD=align: right]مگر مطرب که بر قولش کنم گوش[/TD] [/TR] [TR] [TD=align: left]مرا جامی بده وین جامه بستان[/TD] [TD] [/TD] [TD=align: right]مرا نقلی بنه وین خرقه بفروش[/TD] [/TR] [TR] [TD=align: left]نشستم تا برون آیی خرامان[/TD] [TD] [/TD] [TD=align: right]تو بیرون آمدی من رفتم از هوش[/TD] [/TR] [TR] [TD=align: left]تو در عالم نمیگنجی ز خوبی[/TD] [TD] [/TD] [TD=align: right]مرا هرگز کجا گنجی در آغوش[/TD] [/TR] [TR] [TD=align: left]خردمندان نصیحت میکنندم[/TD] [TD] [/TD] [TD=align: right]که سعدی چون دهل بیهوده مخروش[/TD] [/TR] [TR] [TD=align: left]ولیکن تا به چوگان میزنندش [/TD] [TD] [/TD] [TD=align: right]دهل هرگز نخواهد بود خاموش [/TD] [/TR] [/TABLE] دوست.. 3 لینک به دیدگاه
atefe.sh 283 اشتراک گذاری ارسال شده در 1 بهمن، ۱۳۹۰ خداوندا !خطا گفتم ، ببخشايتو بر من سينه اي بي كينه داديمرا همراه روئي نا خوشايند ـــدلي روشنتر از آئينه دادي***مرا صورت پرستان خوار دارند ـــولي سيرت پرستان ميستايندبه بزم پاكجانان چون نهم پايدر دل را به رويم مي گشايند***ميان سيرت وصورت ،خدايا ! ـــدل زيبا به از رخسار زيباستبپاس سيرت زيبا ، كريما! ـــدلم بر زشتي صورت شكيباست. رخسار .... 3 لینک به دیدگاه
Astraea 25351 اشتراک گذاری ارسال شده در 1 بهمن، ۱۳۹۰ [TABLE=align: center] [TR] [TD]در آب و رنگ رخسارش چه جان داديم و خون خورديم [/TD] [TD]********[/TD] [TD]چو نقشش دست داد اول رقم بر جان سپاران زد [/TD] [/TR] [/TABLE] خون 2 لینک به دیدگاه
*lotus* 20275 اشتراک گذاری ارسال شده در 1 بهمن، ۱۳۹۰ عشق است و اتش و خون داغ است و درد دوری کی میتوان نگفتن کی میتوان صبوری گلستان... 2 لینک به دیدگاه
AFARIN 7196 اشتراک گذاری ارسال شده در 1 بهمن، ۱۳۹۰ به چه كار آيدت ز گل طبقي از گلستان من ببر ورقي گل همين پنج روز و شش باشد وين گلستان هميشه خوش باشد ----- شهر 1 لینک به دیدگاه
sam arch 55879 اشتراک گذاری ارسال شده در 1 بهمن، ۱۳۹۰ شهر من آن سو تر از پرواز هاست در حریم آبی افسانه هاست شهر من بوی تغزل می دهد هر که می آید به او گل میدهد دریاب 1 لینک به دیدگاه
AFARIN 7196 اشتراک گذاری ارسال شده در 1 بهمن، ۱۳۹۰ درياب كه از روح جدا خواهي رفت در پرده اسرار فنا خواهي رفت مي نوش نداني ز كجا آمده اي خوش باش نداني به كجا خواهي رفت ------ سودا 1 لینک به دیدگاه
sam arch 55879 اشتراک گذاری ارسال شده در 1 بهمن، ۱۳۹۰ آن که سودا زده ی چشم تو بوده است ، منم و آن که از صد مژه صد چشمه گشوده است ، منم آن ز ره مانده سر گشته ، که نا سازی بخت ره به سرمنزل وصلش ننموده است ، منم آن که پیش لب شیرین تو ، ای چشمه نوش آفرین گفته و دشنام شنیده است ، منم زمین 1 لینک به دیدگاه
AFARIN 7196 اشتراک گذاری ارسال شده در 1 بهمن، ۱۳۹۰ آنكه بر افلاك رفتارش بود بر زمين رفتن چه دشوارش بود چرخ 1 لینک به دیدگاه
sam arch 55879 اشتراک گذاری ارسال شده در 1 بهمن، ۱۳۹۰ برخیز ز خواب تا شرابی بخوریم زان پیش که از زمانه تابی بخوریم [TABLE=width: 100%] [TR] [TD]کاین چرخ ستیزه روی ناگه روزی چندان ندهد زمان که آبی بخوریم رنگ [/TD] [TD][/TD] [/TR] [/TABLE] 1 لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده