رفتن به مطلب

مشاعره با کلمه پیشنهادی


ermia_rooz

ارسال های توصیه شده

سکوت کردی و من، از سکوت تو مردم.

هزار سم بلا، در سکوت تو خوردم.

مرا به یاری دست تو ، صد هزار امید،

به لحظه ی سقوط،

دمی که از زمین و زمان ،

پشت پا خوردم.

 

(نسیم)

  • Like 2
لینک به دیدگاه
  • پاسخ 656
  • ایجاد شد
  • آخرین پاسخ

بهترین ارسال کنندگان این موضوع

بهترین ارسال کنندگان این موضوع

رفتــــــه ام زیــــاد تو از این دیــــار هم آزرده از ســــکــوت تـــــــو از روزگــــار هم

 

 

جــامـــانده یک نگاه غریبـــانه پیـــش تـــــو شب از کــــنار تــو پـر زد گـــرد و غـبـــار هم

نازک تر از وجود تو شب های بـی کسی است نا خوش تر از خیال تو دل بود این انتــظارهم

 

 

با روی ســرخ تو ایــــن دیدگــــان سـرد من در بین عاشقان تو گـم شــــــد بی اعـــتبار هم

 

(شهرت)

 

  • Like 3
لینک به دیدگاه

شهرت ذوق ما جهان بگرفت

از مکان رفت و لامکان بگرفت

 

قول مستانه ای که ما گفتیم

 

دل عاشق به جان روان بگرفت

 

 

جناب شاه نعمت الله ولی

 

الست

  • Like 3
لینک به دیدگاه

ما ز خرابات عشق مست الست آمدیم

نام بلی چون بریم چون همه مست آمدیم

پیش ز ما جان ما خورد شراب الست

ما همه زان یک شراب مست الست آمدیم

 

(کوه)

 

 

  • Like 4
لینک به دیدگاه

نفشه ای خوشرنگ، دمیده بود در آغوش کوه، از دل سنگ.

به کوه گفتم شعرت خوش است و

تازه و تر!

اگر درست بخواهی،

من از تو شاعر تر.

که شعرت از دل سنگ است و

شعرم از دل تنگ!

“فریدون مشیری”

 

(ترانه)

  • Like 4
لینک به دیدگاه

ببين از چشمه ميجوشد ترانه

ز گلها مي كشد آتش زبانه

كبوتر مي وزد بر روي هر بام

پرستو ميچكد از سقف خانه

 

صهبا

  • Like 2
لینک به دیدگاه

 

صهبا

 

صهباي من زيباي من ، سيمين تو را دلدار نيست

وز شعر او غمگين مشو ، کو در جهان بيدار نيست

گر عاشق و دلداده اي ، فارغ شو از عشقي چنين

کان يار شهر آشوب تو ، در عالم هشيار نيست

 

(صورت گر)

  • Like 2
لینک به دیدگاه

راز

 

آه ، اینست آنچه می جستی به شوق

راز من ، راز نی دیوانه خو

راز موجودی که در فکرش نبود

ذره ای سودای نام و آبرو

راز موجودی که دیگر هیچ نیست

جز وجودی نفرت آور بهر تو

آه ، اینست آنچه رنجم می دهد

ورنه ، کی ترسم ز خشم و قهر تو

 

شعر راز من - فروغ فرخ زاد -دیوان اسیر

 

[h=2](باغبان)[/h]

  • Like 2
لینک به دیدگاه

 

هنر

 

چو پرسند پرسندگان ازهنر

نباید كه پاسخ دهی از گهر

هنر نزد ایرانیانست و بس

ندارند شیر ژیان را بكس

 

(پیمانه)

  • Like 2
لینک به دیدگاه

 

گل

 

گل باغ آشنایی ، گل من ! كجا شكفتی

كه نه سرو می‌شناسد

نه چمن سراغ دارد ؟

نه كبوتری كه پیغام تو آورد به بامی

نه به شاخسار دستی ، گل آتشین جامی

نه بنفشه‌ای ،

نه جویی .

نه نسیم گفت‌وگویی .

نه كبوتران پیغام

نه باغهای روشن !

 

(بحر)

  • Like 2
لینک به دیدگاه
  • 3 هفته بعد...

بناهاي آباد گردد خراب

ز باران و از تابش آفتاب

پي افكندم از نظم كاخي بلند

كه از باد و باران نيابد گزند

(فردوسي)

 

......

مهر

  • Like 2
لینک به دیدگاه

نشان مهر تو جستم بهرکجا که رسیدم

زمهر در تو نشانی نه دیدم ونشنیدم

 

خواجو

 

 

نشانی

  • Like 2
لینک به دیدگاه

صورتگر
نقاشم هر لحظه بتي سازم

وانگه همه بتها را در پيش تو بگدازم

صد نقش برانگيزم با روح درآميزم

چون نقش تو را بينم در آتشش اندازم

 

آسمان

  • Like 2
لینک به دیدگاه

پدرم پشت دو بار آمدن چلچله ها پشت دو برف

پدرم پشت دو خوابیدن در مهتابی

پدرم پشت زمانها مرده است

پدرم وقتی مرد آسمان آبی بود

سهراب سپهری

 

 

(دوری)

  • Like 1
لینک به دیدگاه

×
×
  • اضافه کردن...