Mahnaz.D 61915 اشتراک گذاری ارسال شده در 7 آبان، ۱۳۹۰ سکوت کردی و من، از سکوت تو مردم. هزار سم بلا، در سکوت تو خوردم. مرا به یاری دست تو ، صد هزار امید، به لحظه ی سقوط، دمی که از زمین و زمان ، پشت پا خوردم. (نسیم) 2 لینک به دیدگاه
پیرهاید 10193 اشتراک گذاری ارسال شده در 7 آبان، ۱۳۹۰ برهنه پایان بر من حسد برند هر گه که بنگرند به کفش ادیم ما در حسرت نسیم صباییم ای بسا کرد صبا نسیم و نیارد نسیم ما حضرت سنایی شب 2 لینک به دیدگاه
sam arch 55879 اشتراک گذاری ارسال شده در 7 آبان، ۱۳۹۰ رفتــــــه ام زیــــاد تو از این دیــــار هم آزرده از ســــکــوت تـــــــو از روزگــــار هم جــامـــانده یک نگاه غریبـــانه پیـــش تـــــو شب از کــــنار تــو پـر زد گـــرد و غـبـــار هم نازک تر از وجود تو شب های بـی کسی است نا خوش تر از خیال تو دل بود این انتــظارهم با روی ســرخ تو ایــــن دیدگــــان سـرد من در بین عاشقان تو گـم شــــــد بی اعـــتبار هم (شهرت) 3 لینک به دیدگاه
پیرهاید 10193 اشتراک گذاری ارسال شده در 7 آبان، ۱۳۹۰ شهرت ذوق ما جهان بگرفت از مکان رفت و لامکان بگرفت قول مستانه ای که ما گفتیم دل عاشق به جان روان بگرفت جناب شاه نعمت الله ولی الست 3 لینک به دیدگاه
sam arch 55879 اشتراک گذاری ارسال شده در 7 آبان، ۱۳۹۰ ما ز خرابات عشق مست الست آمدیم نام بلی چون بریم چون همه مست آمدیم پیش ز ما جان ما خورد شراب الست ما همه زان یک شراب مست الست آمدیم (کوه) 4 لینک به دیدگاه
Mahnaz.D 61915 اشتراک گذاری ارسال شده در 7 آبان، ۱۳۹۰ نفشه ای خوشرنگ، دمیده بود در آغوش کوه، از دل سنگ. به کوه گفتم شعرت خوش است و تازه و تر! اگر درست بخواهی، من از تو شاعر تر. که شعرت از دل سنگ است و شعرم از دل تنگ! “فریدون مشیری” (ترانه) 4 لینک به دیدگاه
AFARIN 7196 اشتراک گذاری ارسال شده در 9 آبان، ۱۳۹۰ ببين از چشمه ميجوشد ترانه ز گلها مي كشد آتش زبانه كبوتر مي وزد بر روي هر بام پرستو ميچكد از سقف خانه صهبا 2 لینک به دیدگاه
sam arch 55879 اشتراک گذاری ارسال شده در 9 آبان، ۱۳۹۰ صهبا صهباي من زيباي من ، سيمين تو را دلدار نيست وز شعر او غمگين مشو ، کو در جهان بيدار نيست گر عاشق و دلداده اي ، فارغ شو از عشقي چنين کان يار شهر آشوب تو ، در عالم هشيار نيست (صورت گر) 2 لینک به دیدگاه
AFARIN 7196 اشتراک گذاری ارسال شده در 9 آبان، ۱۳۹۰ هر كو نكند فهمي زين كلك خيال انگيز نقشش به حرام ار خود صورتگر چين باشد راز 2 لینک به دیدگاه
sam arch 55879 اشتراک گذاری ارسال شده در 9 آبان، ۱۳۹۰ راز آه ، اینست آنچه می جستی به شوق راز من ، راز نی دیوانه خو راز موجودی که در فکرش نبود ذره ای سودای نام و آبرو راز موجودی که دیگر هیچ نیست جز وجودی نفرت آور بهر تو آه ، اینست آنچه رنجم می دهد ورنه ، کی ترسم ز خشم و قهر تو شعر راز من - فروغ فرخ زاد -دیوان اسیر [h=2](باغبان)[/h] 2 لینک به دیدگاه
AFARIN 7196 اشتراک گذاری ارسال شده در 9 آبان، ۱۳۹۰ باغبان گر پنج روزي صحبت گل بايدش بر جفاي خار هجران صبر بلبل بايدش هنر 2 لینک به دیدگاه
sam arch 55879 اشتراک گذاری ارسال شده در 9 آبان، ۱۳۹۰ هنر چو پرسند پرسندگان ازهنر نباید كه پاسخ دهی از گهر هنر نزد ایرانیانست و بس ندارند شیر ژیان را بكس (پیمانه) 2 لینک به دیدگاه
AFARIN 7196 اشتراک گذاری ارسال شده در 9 آبان، ۱۳۹۰ من مست و تو ديوانه ما را كه برد خانه صد بار تو را گفتم كم خور دو سه پيمانه گل 2 لینک به دیدگاه
sam arch 55879 اشتراک گذاری ارسال شده در 9 آبان، ۱۳۹۰ گل گل باغ آشنایی ، گل من ! كجا شكفتی كه نه سرو میشناسد نه چمن سراغ دارد ؟ نه كبوتری كه پیغام تو آورد به بامی نه به شاخسار دستی ، گل آتشین جامی نه بنفشهای ، نه جویی . نه نسیم گفتوگویی . نه كبوتران پیغام نه باغهای روشن ! (بحر) 2 لینک به دیدگاه
Himmler 22171 اشتراک گذاری ارسال شده در 9 آبان، ۱۳۹۰ کشتی شش گوشه ایست این شش جهت بحر بیپایان در این شش چون بود مولوی تابش 2 لینک به دیدگاه
AFARIN 7196 اشتراک گذاری ارسال شده در 26 آبان، ۱۳۹۰ بناهاي آباد گردد خراب ز باران و از تابش آفتاب پي افكندم از نظم كاخي بلند كه از باد و باران نيابد گزند (فردوسي) ...... مهر 2 لینک به دیدگاه
Himmler 22171 اشتراک گذاری ارسال شده در 26 آبان، ۱۳۹۰ نشان مهر تو جستم بهرکجا که رسیدم زمهر در تو نشانی نه دیدم ونشنیدم خواجو نشانی 2 لینک به دیدگاه
sam arch 55879 اشتراک گذاری ارسال شده در 26 آبان، ۱۳۹۰ كعبه یك سنگ نشانی است كه ره گم نشود حاجی احرام دگر بند ببین یار كجاست (صورتگر) 2 لینک به دیدگاه
AFARIN 7196 اشتراک گذاری ارسال شده در 26 آبان، ۱۳۹۰ صورتگر نقاشم هر لحظه بتي سازم وانگه همه بتها را در پيش تو بگدازم صد نقش برانگيزم با روح درآميزم چون نقش تو را بينم در آتشش اندازم آسمان 2 لینک به دیدگاه
sam arch 55879 اشتراک گذاری ارسال شده در 26 آبان، ۱۳۹۰ پدرم پشت دو بار آمدن چلچله ها پشت دو برف پدرم پشت دو خوابیدن در مهتابی پدرم پشت زمانها مرده است پدرم وقتی مرد آسمان آبی بود سهراب سپهری (دوری) 1 لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده