مشاعره با کلمه پیشنهادی

[real 1,797]

جهان انسان شد وانسان جهانی

از این پاکیزه ترنبود بیانی

 

جملگی

[ermia_rooz 4,760]

همه گويندو كه اينان همه مجنون خودند

جملگي در به درو خانه به دوشند و ولند

عشوه

[گیتار 291]

فکر بلبل همه آن است که گل شد یارش

گل در اندیشه که چون عشوه کند در کارش

"میکده"

[ermia_rooz 4,760]

ثواب روزه و حج قبول آنکس برد

که خاک میکده عشق را زیارت کرد

ساقی

[ali6668 1,159]

ساقیا بده جامی زان شراب روحانی

تا دمی بیاسایم زین حجاب جسمانی

 

سقف

[ermia_rooz 4,760]

بیا تا گل بر افشانیم ومی در ساغر اندازیم

فلک را سقف بشکافیم وطرحی نو در اندازیم

رخ

[Astraea 25,351]

کامی نبرده ایم از آن سیمتن رهی

از دور بوسه بر رخ مهتاب داده ایم

مهتاب

[moh@mad 5,513]

بي تو مهتاب شبي باز از آن كوچه گذشتم

همه تن چشم شدم خيره به دنبال تو گشتم

 

عنقا

[surgun 729]

پرده شرم و حیا، بال و پر عنقا شده است

 

صبر از دلها چو کوه قاف دامن چیده است

 

 

صبر ...

[AFARIN 7,196]

صبر

بر جور رقيبت چه كنم گر نكنم

همه دانند كه در صحبت گل خاري هست

 

شادي

[Astraea 25,351]

نگویم یار را شادی که از شادی گذشت است او

مرا از فرط عشق او ز شادی عار می آید

سعدی

عار

[ermia_rooz 4,760]

مرد را سودای دانش در دل و در سر شود

چونش ننگ و عار نادانی به دل صفرا کند

خون رسوائی است نادانی، برون بایدش کرد

از رگ دل پیش از انک او مر تو را رسوا کند

 

طوفان

[گیتار 291]

آن روز دیده بودم این فتنه‌ها که برخاست

کز سرکشی زمانی با ما نمی‌نشستی

 

عشقت به دست طوفان خواهد سپرد حافظ

چون برق از این کشاکش پنداشتی که جستی

 

"شکوه"

[moh@mad 5,513]

شب شد که شکوه ها ز دل تنگ بر کنيم

ناليم آنقدر که دلی را خبر کنيم

 

اسیر ...

[گیتار 291]

اســـــــير آب وآتشـــــم زآب وتاب مـــــاه تـــو

شكسته پاي جان مـــــرا چو صيد بي پنـــاه تو

 

"ساغر"

[moh@mad 5,513]

آن روز شوق ساغر می خرمنم بسوخت

کاتش ز عکس عارض ساقی در آن گرفت

 

 

فلک ...

[گیتار 291]

خواهی به فلك شـوی ستاره!!

در هجــــــو تو شد خجل كلامم

"سپهر"

[ali6668 1,159]

میرسد قرنی به پایان و سپهر بایگان

دفتر دوران ما هم بایگانی میکند

 

 

خراب

[Astraea 25,351]

من ملک بودم و فردس برین جایم بود

آدم آورد درین دیر خراب آبادام

آدم....

[morvaridtalaee 2,591]

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.

• ورود
• یا
• ثبت نام

شعاع درد مرا ضرب در عذاب کنید

مگر مساحت رنج مرا حساب کنید

محیط تنگ دلم را شکسته رسم کنید

خطوط منحنی خنده را خراب کنید

طنین نام مرا موریانه خواهد خورد

مرا به نام دگر غیر از این خطاب کنید

دگر به منطق منسوخ مرگ می خندم

مگر به شیوه ی دیگر مرا مجاب کنید

در انجماد سکون ، پیش از آنکه سنگ شوم

مرا به هرم نفسهای عشق آب کنید

مگر سماجت پولادی سکوت مرا

درون کوره ی فریاد خود مذاب کنید

بلاغت غم من انتشار خواهد یافت

اگر که متن سکوت مرا کتاب کنید