sarevan 9753 اشتراک گذاری ارسال شده در 25 شهریور، ۱۳۹۰ به صحـرا بنگرم صحـرا تو بينم به دريــا بنگرم دريــا تو بينم. بهرجا بنگرم كوه و در و دشت نشان از قامت رعنا تو بينم چشم 5 لینک به دیدگاه
s_solhjou 1598 اشتراک گذاری ارسال شده در 26 شهریور، ۱۳۹۰ تو را من چشم در راهم شباهنگام که می گیرند در شاخ «تلاجن» سایه ها رنگ سیاهی گلو:biggrin: 4 لینک به دیدگاه
Himmler 22171 اشتراک گذاری ارسال شده در 26 شهریور، ۱۳۹۰ شوقیست غالب بر دلم ازنو، به دل جا کردهای جانم گرفته در میان عشق هجوم آورده ای ای صید کش صیاد من تاب کمندت بازده تا چند دست و پا زند صید گلو افشردهای غالب 2 لینک به دیدگاه
*Polaris* 19606 اشتراک گذاری ارسال شده در 2 آبان، ۱۳۹۰ غالب نظم و نثر شورش انگيزى كه مى بايد بخواه اى كه مى گويى كه غالب در سخن يكتاست هست ( احساس ) 4 لینک به دیدگاه
Himmler 22171 اشتراک گذاری ارسال شده در 2 آبان، ۱۳۹۰ ( احساس ) ازاد باش و بنده احساس کس مشو کازاده ان بود که نگردد اسیر کس خواجو دیدار 3 لینک به دیدگاه
*Polaris* 19606 اشتراک گذاری ارسال شده در 2 آبان، ۱۳۹۰ دیدار دیدمت، وای چه دیداری، وای این چه دیدار دل آزاری بود بی گمان برده ای از یاد آن عهد که مرا با تو سر و کاری بود ( عطش ) 4 لینک به دیدگاه
Himmler 22171 اشتراک گذاری ارسال شده در 2 آبان، ۱۳۹۰ مردیم . به انچشمه ی حیوان که رساند شرح عطش سینه ی تفسیده ی ما وحشی تفسیده !:texc5lhcbtrocnmvtp8 2 لینک به دیدگاه
sam arch 55879 اشتراک گذاری ارسال شده در 2 آبان، ۱۳۹۰ خیزید، عاشقان، نفسی شور و شر کنیم وز های و هو، جهان همه زیر و زبر کنیم از تاب سینه آتشی اندر جگر زنیم وز آب دیده سینهٔ تفسیده تر کنیم از سروده های عراقی (رها) 2 لینک به دیدگاه
Himmler 22171 اشتراک گذاری ارسال شده در 2 آبان، ۱۳۹۰ (رها) مرسی سخت بود :texc5lhcbtrocnmvtp8 رها کن تا چو خورشیدی قبایی پوشم از اتش در ان اتش چو خورشیدی جهانی را بیارایم مولانا مردمک 3 لینک به دیدگاه
AFARIN 7196 اشتراک گذاری ارسال شده در 3 آبان، ۱۳۹۰ ميخورد خون دلم مردمك ديده سزاست كه چرا دل به جگرگوشه مردم دادم هجران 2 لینک به دیدگاه
sam arch 55879 اشتراک گذاری ارسال شده در 3 آبان، ۱۳۹۰ هجران دامن مکش به ناز که هجران کشیده ام نازم بکش که ناز رقیبان کشیده ام شاید چو یوسفم بنوازد عزیز مصر پاداش ذلتی که به زندان کشیده ام استاد شهریار (سپیده) 2 لینک به دیدگاه
Himmler 22171 اشتراک گذاری ارسال شده در 3 آبان، ۱۳۹۰ سپیده درم به صبوحی شراب خوش باشد نوا ونغمه چنگ و راب خوش باشد اوار 2 لینک به دیدگاه
sam arch 55879 اشتراک گذاری ارسال شده در 3 آبان، ۱۳۹۰ سپیده درم به صبوحی شراب خوش باشد نوا ونغمه چنگ و راب خوش باشد اوار بـي تــو دنـــيا بر ســرم آوار شـــد بيـــــن ما هر پنـــــجره ديـــوار شد عشق و غـــم در امتـــداد بي كــسي روز و شب در بـــين ما تــكرار شد (صامت) 1 لینک به دیدگاه
Himmler 22171 اشتراک گذاری ارسال شده در 5 آبان، ۱۳۹۰ چون من از تسبیح ناطق غافلم چون بداند سبحه ی صامت دلم مولی 2 لینک به دیدگاه
sam arch 55879 اشتراک گذاری ارسال شده در 5 آبان، ۱۳۹۰ مولی علی فیاض چون دریا علی حلال مشکلها علی جانباز پیغمبر علی مولی علی حیدر علی فتیان علی قرآن علی نور ره ایمان چراغ ظلمت محشر علی مولی علی حیدر ساقی 1 لینک به دیدگاه
Mahnaz.D 61915 اشتراک گذاری ارسال شده در 7 آبان، ۱۳۹۰ دل ودین و عقل وهوشم همه را به باد دادی .....ز کدام باده ساقی به من خراب دادی؟ هجران 2 لینک به دیدگاه
ali6668 1159 اشتراک گذاری ارسال شده در 7 آبان، ۱۳۹۰ کار عشق از وصل و هجران درگذشت, درد ما از دست درمان درگذشت آسیاب 2 لینک به دیدگاه
sam arch 55879 اشتراک گذاری ارسال شده در 7 آبان، ۱۳۹۰ مقدم هر ناشناسی را غنیمت بشمرید چون شماری در مسیر انتخاب افتاده اند میزبان زهرا که باشد نان به هر کس می رسد دانه ها کم کم به زیر آسیاب افتاده اند (صورت) 1 لینک به دیدگاه
Mahnaz.D 61915 اشتراک گذاری ارسال شده در 7 آبان، ۱۳۹۰ به صورت یار من چون خشمگین شد .....دلم گفت اه مگر با من به کین شد تبسم 1 لینک به دیدگاه
sam arch 55879 اشتراک گذاری ارسال شده در 7 آبان، ۱۳۹۰ به تکلم، به خموشی، به تبسم به نگاه می توان برد به هر شیوه دل آسان از من نیست پرهیز من از زهد که خاکم بر سر ترسم آلوده شود دامن عصیان از من کلیم کاشانی (سکوت) 1 لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده