* v e n o o s * مهمان ارسال شده در 27 تیر، 2011 زندگی هنگامه ی فریاد هاست سرگذشت در گذشت یادهاست امید
AFARIN 7196 ارسال شده در 29 تیر، 2011 در جام فلك باده بي دردسري نيست تا ما به تمنا لب خاموش گشاييم در دامن اين بحر فروزان گوهري نيست چون موج به اميد كه آغوش گشاييم سكوت... 3
ermia_rooz 4760 مالک ارسال شده در 29 تیر، 2011 جان از سکوت سرد شب دلگیر میشد دل در رکاب ارزوها پیر میشد تاب 4
AFARIN 7196 ارسال شده در 30 تیر، 2011 تاب من از تاب تو افزون تر است گرچه تو سرخي به نظر من سپيد فلك... 3
* v e n o o s * مهمان ارسال شده در 30 تیر، 2011 ابر و باد و مه و خورشید و فلک در کارند تا تو نانی به کف آری و به غفلت مخوری باران
ermia_rooz 4760 مالک ارسال شده در 30 تیر، 2011 شیشه پنجره را باران شست از دل من اما چه کسی نقش تو را خواهد شست رها 3
S.F 24932 ارسال شده در 30 تیر، 2011 حیلت رها کن عاشقا دیوانه شو دیوانه شو و اندر دل آتش درآ پروانه شو پروانه شو آب 2
* v e n o o s * مهمان ارسال شده در 30 تیر، 2011 گفتم که لبت، گفت لبم آب حیات گفتم دهنت، گفت زهی حب نبات خاک
ermia_rooz 4760 مالک ارسال شده در 1 مرداد، 2011 آنانکه خاک را به نظر کیمیا کنند آیا بود که گوشه چشمی به ما کنند درد 3
S.F 24932 ارسال شده در 1 مرداد، 2011 در طريق عشقبازي امن و آسايش بلاست ريش باد آن دل که با درد تو خواهد مرهمي زیبا 3
ermia_rooz 4760 مالک ارسال شده در 2 مرداد، 2011 زعشق ناتمام ما جمال یار مستغنی استگ به آب و رنگ و خال و خط چه حاجت روی زیبا را پیر 3
zahra22 19501 ارسال شده در 2 مرداد، 2011 بار دگر شور آورید این پیر درد آشام را صد جام برهم نوش کرد از خون دل پر جام ما مست.. 2
ermia_rooz 4760 مالک ارسال شده در 3 مرداد، 2011 می بده تا دهمت آگهی از سر قضا, که به روی که شدم عاشق و از بوی که مست روز 3
*Polaris* 19606 ارسال شده در 6 مرداد، 2011 یافتم گنجی وز آن ترسم که روز داوری جنگ با داور فتد زین گنج باد آور مرا ______ ( آسمان ) 3
AFARIN 7196 ارسال شده در 7 مرداد، 2011 آسمان بار امانت نتوانست كشيد قرعه فال به نام من ديوانه زدند هجران... 1
ermia_rooz 4760 مالک ارسال شده در 7 مرداد، 2011 حافظ شب هجران شد بوی خوش یار آمد شادیت مبارک باد ای عاشق شیدایی فلک 3
AFARIN 7196 ارسال شده در 7 مرداد، 2011 گر بر فلكم دست بدي چون يزدان برداشتمي من اين فلك را ز ميان چرخ... 2
* v e n o o s * مهمان ارسال شده در 7 مرداد، 2011 ماه دیدم شد مرا سودای چرخ آن مهی نی کو بود بالای چرخ:62izy85: سحر
AFARIN 7196 ارسال شده در 7 مرداد، 2011 دوش وقت سحر از غصه نجاتم دادند وندر آن ظلمت شب آب حياتم دادند راز... 2
ermia_rooz 4760 مالک ارسال شده در 8 مرداد، 2011 چکه چکه مثل باران راز گفت با دو قطره ، صدهزاران راز گفت رها 2
ارسال های توصیه شده