VINA 31339 ارسال شده در 9 اردیبهشت، 2011 با حالتر از همه جعل امضای بابا پای ورقه کمک مالی به مدرسه بود کلی پول از بابا می گرفتیمو پای ورقه با یه دستخط عجیب و غریب می نوشتیم: "با احترام 3000 ریال تقدیم می دارم" و می دادیمش به ناظم مدرسه.. با بقیه پول هم یکی دو هفته خوش بودیم... من اینکارو نمیکردمتازه من درسم خوب بود واسه اینکه یادم میرفت امضا بگیرم خودم میزدم 2
RAPUNZEL 10430 ارسال شده در 9 اردیبهشت، 2011 پیش دبستانی بودم معلممون همیشه میگفت شما هر کاری بکنید کلاغه به من خبر میده یه بار موضوع نقاشی بود معلممون گفته بود عکس یه وسیله که به ما خبر و اطلاع رسانی میکنه نقاشی کنید ما هم مشغول بودیم من اونروز عکس یه کلاغو کشیدم... معلممون گفت این چیه:jawdrop:منم گفتم مگه کلاغه به شما خبر نمیرسونه؟ یادمه اون روز رفت مدیر پیش دبستانیرو صدا کرد اونم اومد من اول ترسیدم فک کردم که کار بدی کردم:mpr: بعد دیدم مدیر و معلممون دارن از خنده میترکن یه روزم که مامانم اومده بود دنبالم واسه مامانمم تعریف کرد خلاصه ما یه سوتی داده بودیم اون دیگه ول نمیکرد مارو کرده بود سوژه خنده من اونروز چیزی نفهمیدم آخه معلممون به مامانا گفته بود قضیه رو لو ندن تا بچه ها همینجوری ازشون بترسن و فک کنن که هر کاری میکنن کلاغه به خانم معلمشون خبر میده اما بعد که بزرگتر شدم هر وقت یادم میومد کلی از یاد آوری چهره معلمم تو اونروز خندم میگیره 7
هولدن کالفیلد 19946 ارسال شده در 9 اردیبهشت، 2011 تنها هنگامی که خاطرهات را میبوسم در مییابم دیریست که مردهام -شاملو 4
lady architect 5358 ارسال شده در 10 اردیبهشت، 2011 مانتو شلوارهای سرمه ای گشاد تنمون میکردن:w00:وای که چقد بدم می اومد همیشه تو مدرسه تو صف ابخوری همه رو میزدممامانم همیشه تو مدرسه بود:167: 4
captain 9274 مالک ارسال شده در 10 اردیبهشت، 2011 یه گروه پنج نفره بودیم که خیلی با هم عیاق بودیم. تو مدرسه به زور می ریختیم سر بچه ها جیبشون رو خالی می کردیم (البته اندازه بلیط اتوبوس برگشت به خونه براش میذاشتیم ) بعد پول رو می دادیم بوفه مدرسه و می گفتیم همه بچه های کلاس ساندویچ و نوشابه مجانی مهمون ما !!! 4
shahdokht.parsa 50877 ارسال شده در 10 اردیبهشت، 2011 یه گروه پنج نفره بودیم که خیلی با هم عیاق بودیم.تو مدرسه به زور می ریختیم سر بچه ها جیبشون رو خالی می کردیم (البته اندازه بلیط اتوبوس برگشت به خونه براش میذاشتیم ) بعد پول رو می دادیم بوفه مدرسه و می گفتیم همه بچه های کلاس ساندویچ و نوشابه مجانی مهمون ما !!! وای چقدر بچه های بدی بودید شماها.........برای همینم دزد دریایی شدید(شوخی):banel_smiley_52: 3
VINA 31339 ارسال شده در 10 اردیبهشت، 2011 بچه بودیم فکر میکردیم دنیا رو تکون میدیم حالا میترسیم یبار دینا تکونمون نده یاد گام به گامایی کهج داشت بخیرمن همیشه یکی از اونا اول سال میخریدم 3
کتایون 15176 ارسال شده در 10 اردیبهشت، 2011 بچه بودیم فکر میکردیم دنیا رو تکون میدیم حالا میترسیم یبار دینا تکونمون نده یاد گام به گامایی کهج داشت بخیرمن همیشه یکی از اونا اول سال میخریدم آره گام به گامو خوب اومدی... آینه ی دق معلما بود... 4
کتایون 15176 ارسال شده در 10 اردیبهشت، 2011 بچه ها اون جوجه رنگیا یادتونه؟ یه بار یکیشو له کردم تا چند ماه هیچی نمی تونستم بخورم...:icon_pf (34): 2
shaden. 18583 ارسال شده در 10 اردیبهشت، 2011 بچه ها اون جوجه رنگیا یادتونه؟ یه بار یکیشو له کردم تا چند ماه هیچی نمی تونستم بخورم...:icon_pf (34): چند ماه چیزی نخوردی زنده موندی؟:jawdrop:
VINA 31339 ارسال شده در 10 اردیبهشت، 2011 آره گام به گامو خوب اومدی... آینه ی دق معلما بود... من تا سوم دبیرستان داشتم بچه ها اون جوجه رنگیا یادتونه؟ یه بار یکیشو له کردم تا چند ماه هیچی نمی تونستم بخورم...:icon_pf (34): من هیچ وقت نمیخریدیم داداشمم میخواست بخره پریه میکردم نخره اما میخرید 2
shaden. 18583 ارسال شده در 10 اردیبهشت، 2011 کلاس پنجم با دختر خالم تو یه کلاس بودیم چه آتیشی که نسوزوندیم هر کی نمرش کمتر میشد سریع به مامانش میگفتیم 4
shaden. 18583 ارسال شده در 10 اردیبهشت، 2011 هیچ کس به اندازه این شقی منو حرص نداد تو مدرسه میومد تو کلاسمون منم که خجالتی هی دعای فرج میخوند 5
VINA 31339 ارسال شده در 10 اردیبهشت، 2011 کلاس پنجم با دختر خالم تو یه کلاس بودیمچه آتیشی که نسوزوندیم هر کی نمرش کمتر میشد سریع به مامانش میگفتیم ایییییییی یکی تو دانشگاه هم این مدلی داریم میخواد از نمره همه سر در بیاره اما واسه خودشو نمیگهمنم همیشه دقش میدم 4
VINA 31339 ارسال شده در 10 اردیبهشت، 2011 هیچ کس به اندازه این شقی منو حرص نداد تو مدرسه میومد تو کلاسمون منم که خجالتی هی دعای فرج میخوند وای یاد صبگاه انداختیم:icon_pf (34):چه بدم میومد وقتی میخواستم ناخن نگاه کنن :icon_pf (34): 4
captain 9274 مالک ارسال شده در 10 اردیبهشت، 2011 خوشبختانه ما صبحگاه نداشتیم. ولی یه ناظم داشتیم (خدا بیامرزدش) که دم در مدرسه وا میستاد و اگه کسی ناخنش بلند بود یا حتی تو فصل سرما لباس گرم نداشت تو مدرسه راهش نمی داد 3
VINA 31339 ارسال شده در 10 اردیبهشت، 2011 خوشبختانه ما صبحگاه نداشتیم. ولی یه ناظم داشتیم (خدا بیامرزدش) که دم در مدرسه وا میستاد و اگه کسی ناخنش بلند بود یا حتی تو فصل سرما لباس گرم نداشت تو مدرسه راهش نمی داد لباس گرم؟ تو دبستان ما هم میتونستیم یونیفرم سورمه ای بپوشیم هم مشکی من دو دست داشتم هر هفته یه کدومو میپوشیدم کفشمم همرنگ همونا بود با کیف و..... هر وقت میومد میگفت اینجا سالن مد نیسیعنی به من تیکه مینداخت یا منظوری نداشت؟ یه مدیرم داشتم همسایه داییم اینا بود میگفت دخترم میگه داییت شبیه عرب نیاسبمنم میگفت خوشخوراک 4
captain 9274 مالک ارسال شده در 10 اردیبهشت، 2011 آره لباس گرم. مدرسمون توی شیراز نمونه بود و نمی خواستن کسی به خاطر سرما خوردگی از مدرسه غیبت کنه و از درس عقب بمونه ... 3
lady architect 5358 ارسال شده در 10 اردیبهشت، 2011 با گچ مقنعه ی بچه ها رو می نوشتیم بدو بدو از اون ور سالن می اومدیم با لگد می خوردیم پشت بچه ها:ws28: یه بار یکی افتاد دندونش شکست:banel_smiley_52: 4
ارسال های توصیه شده