رفتن به مطلب

گفتگوی بابک صحرایی با رضا صادقی ، فرزاد فرزین و خشایار اعتمادی


ارسال های توصیه شده

1295683156.jpg

 

 

 

خشايار اعتمادی: همه ما مقصریم

 

بابک صحرایی: موسيقي پاپ دوران آشفته‌اي را سپري مي‌كند. در چنين شرايطي تحليل وضعيت موجود براي رسيدن به راهكارهاي خروج از اين آشفتگي از اولين قدم‌هايي است كه مي‌بايست توسط خود اهالي موسيقي برداشته شود. اين ميزگرد حاوي نقطه‌نظرات سه خواننده‌اي است كه هم از خواننده‌هاي شاخص و تأثيرگذار موسيقي پاپ هستند و هم هر كدام در ژانر موسيقايي خود توانسته‌اند جريان‌هاي قابل اعتنايي را در موسيقي سالهاي اخير ايجاد كند.

 

بابک صحرایی : موسيقي پاپ داخل كشور از نظر خوانندگي در سطح بسيار ضعيف و پاييني قرار دارد و تعداد خواننده‌هاي خوب امروز در كمترين حد ممكن قرار دارد. با توجه به اين وضعيت، يك خواننده خوب بايد داراي چه مشخصه‌هايي باشد؟

 

خشايار اعتمادي: يك خواننده در وهله اول بايد خوب خواندن را بلد بوده و از صداي خوبي بهره‌مند باشد. اما آن چه از منظر من مهم است اين نكته است كه يك خواننده بايد از گويش خوبي برخوردار باشد و به شكل مناسبي مبين آن مفهومي باشد كه در شعر نهفته است چون صدا، سليقه است. مثل گل، اين همه گل در دنيا براي سليقه‌هاي مختلف در نظر گرفته شده‌اند. ممكن است صداي يكي كسي را دوست نداشته باشيم و يا بالعكس. وقتي احساس جاري در يك ترانه با گويش و احساسي خوب به شكل درستي به مخاطب منتقل شود به نظر من آن خواننده، خواننده موفقي است. مخاطب بايد فكر كند تمام آنچه كه توسط خواننده بيان مي‌شود متعلق به خود مخاطب است منتها در اين لحظه از طرف خواننده در حال بيان است. مهمترين مطلب هم اين است كه خواننده آن چه كه انتخاب مي‌كند و مي‌خواند را به درستي بفهمد و شخصيت اول آن داستان بشود تا بتواند آن مفهوم را به درستي به مخاطب منتقل كند.

 

رضا صادقي: به نظر من يك خواننده كسي است كه بيشتر از اینکه به فكر خواندن باشد بايد به فكر ماندن باشد. ضمن تعاريفي كه آقاي اعتمادي اشاره كردند مبني بر فهم كلامي كه دارد مي‌خواند. دوم تصويرسازي صوتي براي مردم است. بايد از آن كلامي كه لمس كرده براي مردم تصوير بسازد و اين تصوير را به روياي مردم منتقل كند. خواننده به جاي خواندن بايد به فكر ماندن باشد. تعارف نداريم، من بارها ديده‌ام نمكي‌اي كه از يك محله رد مي‌شود توانايي صدايش حداقل خيلي از من رضا صادقي بيشتر است. همه حرف من اين است كه خواننده در وهله اول بايد بفهمد كه چه مي‌خواند و دوم اينكه فكر نكند كه كار حرفه‌اي و خوب خواندن فقط مربوط به خوانندگي به روي صحنه است. روي استيج كه بايد خوب بخواني چون اگر بد بخواني مردم بلند مي‌شوند و مي‌روند و قبولت نمي‌كنند. پايين استيج بايد خوب بماني. خوب خواندن وظيفه تو است.اين را بايد براي خيلي‌ها تعريف كرد. خطابم به جوان‌هايي هم هست كه مي‌خواهند وارد اين عرصه بشوند. روي اسيتج و داخل استوديو تو بايد خوب بخواني ولي پايين استيج و بيرون از آلبوم و استوديو، تو بايد خوب بماني. همانطور كه خوب خواندن تو را مي‌شنوند، خوب بودن تو را هم باید ببينند.

 

فرزاد فرزين: به نظر من خواننده بايد يك ايدئولوژي مشخصي هم داشته باشد. يعني جدا از صداي خوب و شرايطي كه براي خوانندگي لازم است بايد بداند كه اصلاً هدفش از خوانندگي چيست. نكته ديگر اينكه چه مي‌خواهد بخواند و چه چيزي را مي‌خواهد به مردم ارائه كند و به عقايد آنها اضافه نمايد. خيلي از خواننده‌ها هستند كه ممكن است بيايند و در برهه‌اي هم موفق بشوند اما اشعار و ترانه‌هايي را مي‌خوانند كه نه تنها سطحي و ضعيفند بلكه يك سري اثرات منفي و نادرستي را هم در باورهاي نوجوانان جامعه ايجاد مي‌كنند. يك سري كلمه‌هاي غلط و عبارت‌هاي اشتباه كه امكان دارد در بدترين جاهاي شهر هم استفاده نشود. به اين خوانندگي نمي‌گويند.خواننده بايد چيزي را بخواند كه مبتني بر باور خودش است از طرف ديگر بايد سطح فرهنگ جامعه را ارتقاء بدهد نه اينكه باري به هر جهت باشد و فقط فكر اين باشد كه شنيده بشود. در كنارش مسائلي كه دوستان اشاره كردند هم بسيار حائز اهميتند.

 

بابک صحرایی : با توجه به توضيحات خوبي كه ارائه شد وقتي به عمر بيش از ده ساله پاپ داخل كشور نگاه مي‌كنيم مي‌بينيم كه اکثر خواننده‌هاي فعال در اين عرصه داراي شاخص‌هاي ذكر شده نيستند،.دليل اين اتفاق را در چه مي‌بينيد؟

 

خشايار اعتمادي: ضمن تاييدي كه بر گفته شما دارم،‌ در آسيب‌شناسي يك معضل اين چنيني، نمي‌شود تمام مسائل را تنها به خواننده‌ها ربط و بسط داد. پذيرش اشتباه خيلي مهم است. فرهنگ اجتماع،‌ اليت‌سازي و رسانه‌ها خيلي مهم هستند. از فاخر بودن موسيقي زياد صحبت مي‌شود و هيچ‌وقت تعريف آنچنان درستي از آن ارائه نمي‌شود. تمام اين‌ها مي‌توانند در اين آسيب‌شناسي‌ها دخل و تصرف داشته باشند. اولاً اين را بگويم اين حق هر جواني است كه بخواهد وارد اين عرصه بشود. 15 سال پيش وقتي ما شروع به كار كرديم يك مقداري آن خواننده‌هايي که مقدم‌تر بر ما بودند شايد به نوعي از حضور ما احساس خوبي نداشتند و من نمي‌خواهم امروز يك چنين اتفاقی را تكرار كنم و يادم هست كه آن موقع چقدر نسبت به اين موضع‌گيری ها دلخور بودم. پس وظيفه من است كه الان اين حق را به هر جواني بدهم كه در هر برهه‌اي بخواهد خودش را مطرح كند. بايد به آنها تبريك هم بگويم كه براي عرضه كردن خودشان مي‌آيند قشنگ‌ترين و زيباترين راه كه همان پيوستن به قافله هنر است را انتخاب مي‌كنند. اما با توجه به صحبت فرزاد عزيز و در تأييد صحبت رضا صادقي عزيز، فقط به علاقه‌اي كه به اين كار دارند فكر نكنند و ببينند چقدر كاريزما و توانايي انجام چنين كاري را دارند. متاسفانه اين مسأله خيلي رعايت نشده. فقط صرفاً به اين خاطر كه شخص خواسته عرض‌اندامي در اين عرصه بكند.اين هم اشكالي ندارد. بعضاً در سياستگذاري های كلان موسيقي هم ما نمي‌توانيم دخل و تصرفي داشته باشيم. آن اليت‌بندي‌ها صورت نگرفته. رسانه حمايت آنچناني‌اي نكرده و نيامده براي فرهنگسازي در پذيرش اجتماع كار خوب را تعريف كند تا مخاطب اين قدرت تشخيص را داشته باشد. موسيقي پاپ نزديك به يك دهه و نيم است كه حضور خود را آغاز كرده و ناچار به يك سري از فراز و نشيب‌ها بوده است. همه ما جاي اشتباه داريم. چه به عنوان فعال در اين عرصه و چه به عنوان مخاطب. خيلي هم مسيرهايي براي حرفه‌اي شدن بچه‌ها ايجاد نشده. با وجود اينكه در حال حاضر گرد و غبار در اطراف موسيقي پاپ بلند شده اما من اين اميد را دارم كه با توجه به درايت و فهمي كه در مخاطبان و جامعه ري ما وجود دارد، اين گرد و غبار خواهد خوابيد و بالاخره مخاطب خواننده خوب را پيدا خواهد كرد.

 

بابک صحرایی : به تأثير رسانه بر ارتقاء سطح موسيقي اشاره شد. نسل اول موسيقي پاپ تا حدي توانست از امكانات رسانه‌هاي رسمي به نحو مناسبي استفاده كند.اما خواننده های نسل های بعد چنینی امکانی نداشتند هرچند که خواننده‌هايي مثل رضا صادقي و فرزاد فرزين بدون استفاده از اين موقعيت هم توانستند به موفقيت‌هاي خوبی دست پيدا كنند. با توجه به اين دو اتفاق، چه تحليلي مي‌توانيم از تأثير رسانه‌هاي رسمي بر موسيقي داشته باشيم؟

 

رضا صادقي: دوستاني مثل آقاي اعتمادي كار ما را سخت كردند و در عين حال هم آسان نمودند. سخت از اين بابت كه ما در يك برهه‌اي از زمان ديديم كه موسيقي پاپ ناگهان وارد تلويزيون شد. با كارهاي خوبي هم وارد شد. آقاي اعتمادي، ناصر عبداللهي، محمد اصفهاني و حتي شادمهر عقيلي.همه خوب بودند. ما هم گفتيم با توجه به سختي‌هايي كه اين نسل تحمل كردند و با روحشان سختي‌ها و سنگ و كلوخ‌هاي اين راه را از ميان برداشتند پس بياييم و يك كار تازه‌اي انجام بدهيم و ريتم روز دنيا را با توجه به همان نگاه محترمي كه از نسل اول دريافت كرديم، وارد موسيقي پاپ كنيم. فكر هم مي‌كرديم كه بيشتر مورد توجه رسانه‌ها قرار مي‌گيرد. اما متاسفانه اين چنين نشد. از اين بابت است كه مي‌گويم كار ما سخت شد. بدون تعارف بگويم به عنوان مثال آقاي اعتمادي به خاطر سخت بودن شرايط آن روزها دچار خيلي خودسانسوري‌ها هم بوده‌اند. مطمئناً با خودش گفته‌اند بگذاريم كار انجام بشود، حالا در يك برهه ديگري مثلاً صداي گيتار را بالاتر مي آوريم. يا بالفرض در يك زمان ديگري مي‌آئيم "jaz" هم مي‌خوانيم. الان بگذاريم پاپ به شكل درستي اجرا بشود...

 

خشايار اعتمادي: و در تعامل با شرايط روز.

 

رضا صادقي: ما آمديم و به سمت موسيقي روز رفتيم و با يك «نه» بزرگ از طرف تلويزيون مواجه شديم. هميشه هم اين مسأله براي من جاي سئوال داشته كه كارهايي كه در حال حاضر از تلويزيون پخش مي‌شود در مقايسه با آن سالهاي اوليه شروع پاپ، واقعاً خنده‌دارند.

 

خشايار اعتمادي: من نمي‌دانم سياست‌هاي رسانه ملي در يك مقطعي به كجا رسيد كه باعث شد بازخوردهاي خيلي بدي براي موسيقي داخل كشور داشته باشد. درست زماني كه صدا و سيما volumeاش را روي موسیقي داخل كشور بست، روي موسيقي‌هايي با اشعار پيام‌دار و موقر، اين مسأله با هجمه رسانه‌هاي خارج از كشور مصادف شد كه به صورت ماهواره‌اي به خانه‌هاي مردم سرازير شدند. به اين ترتيب 3 اتفاق خيلي بد حادث شد. يكي اينكه اين شبكه‌ها ذوق و علاقه و سليقه مردم را به سمت خودشان بردند. دوم اينكه در لواي موسيقي‌هايي كه پخش مي‌كردند آسيب‌هاي اجتماعي زيادي را وارد خانواده‌ها كردند كه دور از هويت مردم بود و بدتر از همه اينكه نسل سوم موسيقي عمدتاً از ماهواره‌ها براي خود سمبل‌سازي كردند. حتي نوع پوشش و گفتار و رفتارشان هم تحت اين تأثير قرار گرفت. مهم‌تر از همه اينكه وقتي صدا و سيما حمايتش را از روي موسيقي خوب، كلام‌هاي خوب و صداهاي خوب برداشت، موسيقي‌هايي كه در ضعيف‌ترين سطوح ترانه و موسيقي و اجراي خواننده تهيه مي‌شدند معرف موسيقي داخل كشور به دنيا شدند. كليپ‌هايي كه به همراه اين موسيقي‌ها و ترانه‌هاي ضعيف از ماهواره پخش شدند و آن طرف آبي‌ها فكر كردند موسيقي داخل كشور همين است كه در ماهواره‌ها مي‌بينند.

 

رضا صادقي: متاسفانه يك شرايطي كه مي‌توانست «نعمتي» براي موسيقي پاپ داخل كشور باشد كه بعداً تبديل به يك «نكبت» شد، وجود يك سري كانال‌هاي ماهواره‌اي بودند كه در داخل كشور مشغول به فعاليت شدند. يك اتفاقي كه مي‌توانست منجر به معرفي موسيقي واقعي داخل كشور به دنيا بشود. اما تبديل به يك نكبت شد. چرا كه فقط مختص پخش موسيقي‌هاي ضعيفي شد كه به هيچ‌ عنوان در شأن منِ ايراني حافظ‌شناس نبودند. منِ نوعي شايد حافظ هم نخوانم اما شعر امثال حافظ بخشي از فرهنگ من است. كلام و ادب محترم جزئي از كلامي است كه با پدر و مادر و خواهرم صحبت مي‌كنم. پخش اين موسيقي‌ها و كلام‌های ضعيف باعث شد خيلي‌ها بگويند پس پاپ داخل كشور اين است و بهانه‌اي شد كه بهايي به موسيقي پاپ ندهند.

 

بابک صحرایی : بسته شدن volume موسيقي پاپ در صدا و سيما، به قول خشايار اعتمادي، باعث شد خواننده‌ها به سمت موسيقي زيرزميني و شبكه‌هاي ماهواره‌اي و به طبع آن موسیقی سطحی سوق داده شوند.چه تحلیلی از این اتفاق دارید؟

 

فرزاد فرزين: ضمن تأييد سخنان رضا و خشايار عزيز، ما در خيلي از مواقع از موسيقي فاخر صحبت مي‌كنيم. از نگاه من موسيقي فاخر و غير فاخر نداريم.این کلام یک موسیقی است که فاخر بودن یا نبودن آن را مشخص می کند.ريتم از اجزاء تشكيل‌دهنده تمام موسيقي‌هاست و اين كلام است كه باعث تغيير افكار برخي از مخاطبان موسيقي مي‌شود و نوع گويش آنها را تغيير مي‌دهد. در مورد صحبت شما بايد بگويم من در شرايطي قرار گرفتم كه همين شرايط باعث شد روند حركتي‌ام را تغيير بدهم. من و يك سري از بچه‌ها آن 6، 5 سال پيش وقتي آلبوم مجازمان آماده انتشار شد، به يك شبكه ماهواره‌اي كه آن زمان با مجوز كار مي‌كرد كليپ داديم. حرف رضا دقيقاً اينجا سنديت پيدا مي‌كند. آن زمان شرايط در يك مقطعي شرايط خوبي شد. حتي من با رضا هم كه از من قديمي‌تر و موفق‌تر هم بود كار مشتركي را انجام داديم كه كار موفقي شد و خيلي خوب ديده و شنيده شد. در تمام دنيا، موسيقي بدون تصوير تقريباً هيچ معناي خاصي ندارد و از ابتداي تهيه يك موسيقي به كليپ آن فكر مي‌كنند. در آن شرايط به خاطر نبود مديريت و حمايت مناسب، كار به دست افرادي افتاد كه صلاحيت يا توانايي اداره آن را نداشتند. در صورتي كه چنين شبكه‌اي كه داراي مجوز هم بود بايد توسط خود مسئولان مديريتي موسيقي اداره مي‌شد كه كار به جايي نرسد كه شبكه پول بگيرد و به عنوان مثال يك كليپ نامناسبي را پخش كند. شرايط به گونه‌اي پيش رفت كه ديديم اين وضعيت به آينده كاري ما لطمه خواهد زد. كه اين اتفاق هم افتاد. ما هر چه تلاش كرديم كه كليپ‌هاي ما از اين شبكه‌ها خارج شوند كسي گوشش بدهكار نبود. اين مسأله هم بود كه در طي تقريباً 2 هفته، ناگهان تمام خواننده‌هايي كه مجاز بودند زنگ زدند و خواستند كه ديگر كليپشان پخش نشود. طبيعتاً آن شبكه نابود مي‌شد و به همين خاطر قبول نكردند. در نتيجه دودش به چشم امثال من رفت و من و رضا و يك سري ديگر از دوستان يك زمان زيادي نتوانستيم كار كنيم. البته خروج از اين شبكه‌ها به نفع ما شد اما سوءمديريت صورت گرفته در آن زمان باعث شد شبكه‌هايي كه مي‌توانستند به موسيقي داخل كشور كمك كنند، به دشمن اين موسيقي تبديل شدند. مسأله ديگر اينكه آن موسيقي‌اي كه در طي 6، 5 سال گذشته توسط مردم، چه داخل و چه خارج از كشور، ديده و شنيده شده موسيقي‌اي بوده كه از شبكه‌هاي ماهواره‌اي پخش شده و چون مديريتي هم روي آن صورت نگرفته، سطحي‌ترين و ضعيف‌ترين كارهاي توليد شده در داخل از طريق اين شبكه‌ها پخش شده‌اند و نتيجه‌اش اين شده كه در تمام دنيا گفته مي‌شود كه ايران داراي بدترين خواننده‌هاست.

 

بابک صحرایی : بحث سوءمديريت از يك سو و عدم حمايت رسانه‌هاي رسمي از سوي ديگر كاملاً صحيح است. اما اين اتفاق هم وجود داشته كه در بطن موسيقي ما هم اكثر خواننده‌ها كوچكترين آشنايي‌اي با بديهي‌ترين اصول موسيقي نداشته‌اند و اينطور نبوده كه موسيقي ما سرشار از خواننده‌هاي خوب باشد و حمايتي از آنها صورت نگيرد.این ضعف همه گیر چه دلایلی می تواند داشته باشد؟

 

رضا صادقي: به نظر من يكي از مقصران اين اتفاق، اهالی جرايد هستند. خيلي بي‌تعارف مي‌گويم. در ميان اهالي جرايد هم يك نگاه ايده‌آل وجود دارد و هم يك نگاه ناآگاهانه و بدون تحقيق. عذر مي‌خواهم مثل خيلي از ترانه‌سراها و آهنگسازهايي كه بدون داشتن شناخت مناسبي از يك خواننده و حتي شنيدن صدايش، به او شعر و آهنگ مي‌دهند. اينكه مي‌گويم قسمتي از جرايد محترم ما در پيش آمدن اين شرايط مقصرند اين است كه به عنوان مثال يك عكسي از يك جواني چاپ مي‌شود كه به قول آقاي اعتمادي حق هم دارد كه بخواهد خودش را مطرح كند اما نمي‌دانيم كه كيست و از كجا آمده است و به قول فرزاد چه هدفي از خواننده شدن دارد. اصلاً مي‌خواهد بخواند كه به كجا برسد؟ براي چه كساني بخواند؟ ولي ما مي‌بينيم كه در يك مجله‌اي به وفور از او حمايت مي‌شود و حرف زده مي‌شود. هنوز آلبوم ندارد اما مصاحبه مي‌كند. عكسش حتي به روي جلد مي‌آيد. يك زماني عكسِ روي جلد تعريف داشت مثلاً مي‌گفتند طرف يك قابليت‌هايي دارد و مردم يك نگاهي به او دارند و حالا براساس اين وضعيت عكسش به روي جلد مجله هم زده شد. ولي من عكس‌هايي را به روي جلد مجلات مي‌بينم كه داراي هيچكدام از اين شرايط نيستند. مني اين حرف را مي‌زنم كه كارم و عشقم موسيقي است و به قول پويا نيك‌پور ما هزينه اين موسيقي را از زندگي‌مان مي‌دهيم نه از جيبمان، از عمرمان مي‌دهيم نه از جيبمان. اين اتفاقات اين دسته از افراد را به اين باور مي‌رساند كه واقعاً خواننده‌اند و تصميم به انتشار آلبوم مي‌گيرند. من اين اتفاق را به چشم ديده‌ام كه آلبومي بعد از نهار يك استوديو ساختنش شروع شد و ساعت سه و نيم شب تمام شد. يك آلبوم كامل. الان هم كه خدا را شكر انقدر نرم‌افزارها و soft wareهاي مختلفي آمده كه به خواننده كمك مي‌كند و حتي به عنوان مثال براي تحرير خواننده هم soft ware آمده. آلبومي به اين شكل توليد مي شود و طرف مي‌گويد عكسم هم كه در مجله‌ها چاپ مي‌شود و 4 نفر هم كه من را مي‌شناسند پس من خواننده‌ام. يعني فقط با پول دادن عكسش را در مجله‌اي چاپ كرده، با پول دادن و كمك نرم‌افرازها آهنگي خوانده و هيچ نشاني از يك تفكر درست در او نمي‌بينيم يا اصلاً تفكرش براي ما مشخص نمي‌شود. در صورتی كه ما در اينجا در تمام عرصه‌هاي موسيقي چهره‌هاي تواناي زيادي را در اختيار داريم كه ستاره‌هاي خانه نشينند و بسياري از نام‌هاي مطرح موسيقي ايراني خارج كشور دست به دامان آهنگسازها و ترانه‌سراهاي داخل كشور هستند براي اينكه بتوانند كار بهتري انجام بدهند. جالب است كه بعد هم گفته مي‌شود كه اهالي موسيقي داخل ايران حرفي براي گفتن ندارند. آقا تو حرفي كه داري مي‌زني از من است. از مني كه داخل اين مملكت زندگي مي‌كنم ولي در بيرون از ايران گفته مي‌شود كه موسيقي ما داراي بدترين خواننده‌هاست.

 

فرزاد فرزين: در ادامه صحبت رضا باید بگویم كه يكي از دلايلي هم كه مي‌گويند ايران داراي بدترين خواننده‌هاست اين است كه در جايي كه بايد برخوردي صورت بگيرد، برخورد نمي‌شود و جايي كه نبايد تنگ نظري بشود، تنگ‌نظري صورت مي‌گيرد. بايد باور كنيم كه خوانندگي تبديل به يك تب شده است. يك زماني بود كه همه مي‌خواستند بازيگر شوند، الان دوره‌اي است كه همه مي‌خواهند خواننده شوند. هر كسي هم به راحتي هر چه تمام‌تر و در اوج ضعف و ناتواني مي‌تواند خواننده شوند. البته اسماً خواننده مي‌شوند وگرنه در اصل فرسنگ‌ها با خواننده بودن فاصله دارند. با دويست هزار تومان يك آهنگ مي‌خرند و منتشر مي‌كنند. مبلغي كه واقعاً براي تهيه يك قطعه ناچيز است. حتي گاهي با خود من هم تماس گرفته‌اند که ما يك استوديو داريم و 2 ماهه برايتان يك آلبوم 10 تراكي جمع مي‌كنيم و مثلاً 7 ميليون تومان مي‌گيريم. يعني قطعه ای 700 هزار تومان براي ترانه و ملودي و تنظيم.يك جواني هم كه خبري از اوضاع موسيقي ندارد و نمي‌داند كه این ارزان بودن در اغلب اوقات به خاطر ضعيف بودن كار است، ناآگاهانه وارد اين جريان مي‌شود. به قول يكي از بچه‌هاي موسيقي كه مي‌گفت «برو پول توجيبي‌ات را از بابات بگير بيا من با همان مبلغ برايت يك آهنگ مي‌زنم». نوجوان كه دنبال آن اصليت خوانندگي نيست. تنها دچار آن تب خوانندگي شده است. اينكه آهنگي بخواند و او را بشناسند و هنر و ديگر مسائل مربوط به آن اصلاً برايش مهم نيست. حالا آنجايي كه بايد برخورد بشود و نگذاريم كه اين اتفاق به راحتي شكل بگيرد و هر كسي به راحتي بتواند در اينجا زندگي كند و كار غير مجاز انجام دهد، برخوردي انجام نمي‌شود. غيرمجاز منظورم فقط موسیقي زيرزميني نيست منظورم نوع عرضه موسيقي است.

 

رضا صادقي: يعني موسيقي غيراخلاقي...

 

فرزاد فرزين: بله. يعني رفتن به سمت موسيقي غيراخلاقي. غير از اينكه موسيقي‌اش موسيقي ضعيفي است و كلام زشتي به روي آن است و اثر منفي روي جامعه مي‌گذارد، كليپي هم كه براي آن مي‌سازد نامناسب و مغاير با عرف جامعه است. كاري ندارم كه چه چيزهايي الان چارچوب است.يك آدم ايراني، يك آدمي كه غيرتي است و روي مسائل فرهنگي كه از قديم در ايران وجود داشته حساسيت دارد، نمي‌تواند خيلي از اين شكسته شدن عرف‌هاي فرهنگي را بپذيرد. اينكه مثلاً يك خانمي در كليپ كسي كه در ايران زندگي مي‌كند بدون حجاب ظاهر مي‌شود. چيزي كه در خون ما نيست و يك چنين پوششي و اين نوع كليپ با آن كلام مبتذلي كه اشاره كردم، باعث مي‌شود هيچ پدر و مادري دوست نداشته باشد كه بچه‌اش به آن نگاه كند. ما اينجا برخورد نمي‌كنيم، محدود نمي‌كنيم و در نتيجه روز به ‌روز تعداد اين كارها بيشتر مي‌شوند.بدتر مي‌شوند. از آن طرف هم در رسانه ملي مي‌آييم جلوي خواننده‌هايي كه به صورت مجاز فعاليت مي‌كنند را مي‌گيريم و محدودشان مي‌كنيم. نتيجتاً آنهايي كه از طريق همان تب خوانندگي وارد موسيقي مي‌شوند و بدون آنكه اصول هنري موسيقي برايشان ارزشي داشته باشد كارشنان را ارائه مي‌كنند، مطرح هم مي‌شوند و مثل يك ستاره پوشاليِ در جامعه هم به زندگي‌شان ادامه مي‌دهند و فكر هم مي‌كنند كه موفقند. از آن طرف كساني كه براي كارشان زحمت مي‌كشند و يك سري ايدئولوژي و عقيده خاصي در خوانندگي دارند و مجاز هم هستند آنجا كه بايد تحت حمايت قرار بگيرند، تنها مي‌مانند و تبليغي برايشان انجام نمي‌شود. منظورم از تبليغ بيلبورد زدن نيست. مردم چهره من نوعي را كه مي‌شناسند. مهم شنيده شدن كارهاي ما است. موسيقي بايد شنيده بشود تا شنونده را جذب كند. مثلاً اگر رضا صادقي يك كليپ داشته باشد و اين كليپ روزي حتي يك بار از رسانه‌ها پخش شود فكر كنيد كه چقدر مي‌تواند به ماندگاري و شنيده شدن آن كار كمك كند و نتيجتاً به خواننده‌اي كه اين كار را تهيه كرده كمك مي‌شود. ما مي‌آييم اين بخش را محدود مي‌كنيم و سليقه‌اي برخورد مي‌كنيم حتي نمي‌توانم بگويم سليقه‌اي چون فكر نمي‌كنم كلاً بيشتر از 5، 4 خواننده پاپ در رسانه ملي فعاليت داشته باشند. اتفاق كلي‌اي كه مي افتد همين وضعيت حال حاضر موسيقي است.

 

ادامه در پست بعدي...

  • Like 1
لینک به دیدگاه

1295683488.jpg

 

فرزاد فرزين: پذیرفتن ابتذال در خون ما نیست

 

 

رضا صادقي: در مورد تبليغات، 2 بحث پيش مي‌آيد. گاهي اوقات همان كاري كه كلام بدي دارد مثلاً داراي تنظيم خيلي خوبي است. موسيقي فاخر به معناي اكملش، موسيقي‌اي است كه كلام محترمي دارد. يك بار در شركت ايرانگام در يك جمعي بوديم. آن موقع آقاي اعتمادي يك حرف جالبي زد. گفت وقتي تو براي تبليغ آلبومت از بيلبورد و خبر و امثالهم استفاده می کنی خوب است اما نمي‌تواني بيايي نت آهنگت را كه روي ديوار بنويسي تا مخاطب بفهمد چه خوانده‌اي. اين يك طرف موضوع است. ازطرف ديگر بسيار ديده‌ايم كه گفته مي‌شود مثلاً فرزاد فرزین خيلي كنسرت مي‌دهد و دارد خودش را خواب مي‌كند. يا مثلاً آقاي اعتمادي زياد كنسرت مي‌دهد و نبايد اين كار را بكند. اين دو دوست عزيزم را به عنوان مثال اسمشان را مي‌گويم كه منظورم را توضيح بدهم. يكي نيست كه به اين افراد بگويد كه آخر برادر من، بايد خوشحال باشي كه خواننده‌هايي كه كارشان را خوب و حرفه‌اي انجام مي‌دهند روز به ‌روز تعداد كنسرت‌هايشان بيشتر شود. امثال آقاي اعتمادي و فرزاد فرزين كارشان را بلدند. وقتي يك جواني كه به خوانندگي علاقه دارد به كنسرت‌ آقاي اعتمادي مي‌آيد و ايشان را با يك band قدرتمند روي استيج مي‌بيند، يك اجرا و يك كلام قدرتمند مي‌بيند و ادبيات قدرتمندي را در بين اجراي آهنگ‌ها از خواننده مي‌شود، مي‌فهمد كه چه كار سختي در پيش دارد و فقط به يك soft ware براي خواننده شدن بسنده نمي‌كند. ولي وقتي ناگهان كنسرت‌ها برچيده شود و بزرگان اين عرصه به كنج عزلت بروند آن وقت ديگر الگويي براي انجام كار خوب وجود نخواهد داشت. باطلبع چون اجراي خوب نمي‌بيند و موسيقي خوب نمي‌شود مي‌رود از همين خواننده‌هايي كه از ضعف‌هايشان گفتيم پيروي مي‌كند. مي‌رود از DJ فلان كه يك گوشي اين طرف و يك گوشي آن طرف سرش گذاشته و حتي نمي‌داند اين هدفون‌ها چه كاري انجام مي‌دهند تقليد مي‌كند. به يك دوست عزيزي كه در در يك جايي دی جی بود گفتم خودت چه سبكي را در موسيقي دوست داري؟ گفت من مثلاً متال را خيلي دوست دارم. گفتم چه خوب. من زياد قرابتي با اين موسيقي ندارم اما فكر مي‌كنم موسيقي با تكنيكي باشد. ولي فكر كنم پايه متال همان پاور کوردی است كه در اين موسيقي هست و خيلي خوب آن را با موسيقي‌شان هماهنگ مي‌كنند». اين دوست DJ گفت: «آره. واقعاً اين آلبومشان خيلي قوي بود.» از تعجب داشتم دیوانه مي‌شدم. وقتي جوان soft ware پسند، يك بهتريني را نمي‌بيند نمي‌تواند به سمت پيشرفت و آگاهي حركت كند چون براي بهتر شدن نه الگويي دارد و نه تعريف مناسبي كه بتواند از آن استفاده كند. با توجه به تمام اين مسایل، راهكار خروج از وضعيت آشفته فعلي را در چه مي‌بينيد؟

 

خشايار اعتمادي: واقعيت اين است كه قافله‌سالارش خداست و همه ما با عنايت خداوند ورخصت اوست كه توانسته‌ايم مبين يك حس مشترك باشيم. من در اين 15 سال حضورم در موسيقي همه گونه اتفاقي ديده‌ام. از آلبوم يك ميليون فروش ديدم تا آلبوم زير صدهزار تا.از جمعيت 18 هزار نفري در يك كنسرت ديده‌ام تا 500 نفر.از اركستر 100 نفر ديده‌ام تا 12 نفر. پس بنابراين ريايي در صحبتم نيست. وقتي زمان مي‌گذرد آدم خيلي راحت‌تر مي‌تواند حقيقت‌ها را بگويد. علیرغم اينكه همه ما به يك سري از سوءمديريت‌ها انتقاد داريم اما بياييم از يك دريچه ديگري هم به اين مسأله نگاه كنيم. يك حُسن نظري نسبت به موسيقي علي‌رغم همه مشكلات وجود داشته كه الان ما اينجا نشسته‌ايم و داريم درباره موسيقي صحبت مي‌كنيم. كنسرت‌ها به راه هستند. آلبوم‌ها وارد بازار مي‌شوند. پس همه مسائل را نمي‌توانيم به گردن سوءمديريت‌ها بيندازيم. در جايي كه مي‌دانيم شايد خيلي از سليقه‌هاي علماء با موسيقي عجين نباشد بنابراين احتملاً يك حُسن نظري هم بوده و يك تعاملي هم شده و موسيقي حركت كرده است. سوءمديريت‌ها، تنگ‌نظري‌ها و اشتباهات و حمايت‌هاي بي‌جايي هم وجود داشته است. از ابتداي دهه 80 شاهد بروز يك سري اتفاقات ناخوشايندي در موسيقي پاپ بوده‌ايم كه ناگزير هم بوده‌ايم.به قول فرزاد جان همه به دنبال اين رفتند كه خودشان را مطرح كنند. در چنين شرايطي همه ما مقصريم. رسانه زرد شد. ترانه‌ها زرد شدند. آهنگسازها كپي‌كار و دانلودي شدند. بخش تصميم‌گيري مربوط به كلام يك مقدار لجام گسيخته شد. اگر مجوز نمي‌داد به او حمله مي‌كردند كه چرا مجوز نمي‌دهي و اگر مجوز مي‌داد با مانع‌هايي مواجه مي‌شد كه به او مي‌گفتند چرا انقدر بي‌رويه مجوز دادي. ما هم تحت هجمه براي قضاوت قرار گرفتيم كه اگر بياييم و كارها را قضاوت كنيم گفته می شود كه به جوان‌ترها حسادت مي‌كنيم پس تصميم گرفتيم كه سكوت كنيم. نشريات هم در جريان‌هاي ديگري حركت كردند و سمبل‌هاي بدون پتانسيلي را معرفي كردند و خودشان و قلمشان را خرج جاهايي كردند كه نبايد مي‌كردند همه هم به نوعي تاوانش را داديم و داريم مي‌دهيم. مهمتر از همه آنكه ما در كار فرهنگ يك فكر داريم و يك عرضه.موقعي كه من كارم را شروع كردم نزديك 20 شركت توليدكننده وجود داشتند و 6، 5 شركت پخش‌كننده. الان كه با هم صحبت مي‌كنيم از آن 20 شركت توليدكننده 3، 2 شركت بيشتر باقي نمانده. شركت‌هاي پخش‌كننده هم متاسفانه يا كابل‌فروش شده‌اند و يا چراغ فروش و اگر حمايت شركت‌هاي سينمايي نبود معلوم نبود كه تكليف ما الان چه بود. آنجا هم معضلاتي وجود داشت. توليدكننده‌ها در كار پخش دخالت كردند و پخش‌كننده‌ها هم كه تخصصي در آن فكر پشت‌كار نداشتند در كار توليد دخالت كردند و بنابراين فقط به بازار موسيقي توجه كردند و در نتيجه محتواي آلبوم‌ها از نظر فكري به بازار نزديك شد. نتيجه‌اي كه پيش آمد اين بود كه مخاطب فكري وقتي مي‌بيند كارهاي بازاري بر موسيقي سيطره پيدا كرده‌اند ناخودآگاه كناره مي‌گيرد و به حاشيه مي‌رود. همين اتفاق به آهنگساز و خواننده و ترانه‌سراي حرفه‌اي هم تسري پيدا مي‌كند و اين جريان بازاري باعث كناره‌گيري همه آن‌ها مي‌شود. مخرب‌ها هم بازار را باز مي‌بينند و به حركت خود ادامه مي‌دهند. به اين ترتيب ديگر اليت‌بندي‌اي صورت نمي‌گيرد. اين اتفاقی است كه در موسيقي ما رخ داده و همه ما به نوعي تقصير داريم. چند وقت پيش در معيت وزير محترم ارشاد بوديم و من 2 سئوال از ايشان پرسيدم. گفتم شما آنتوني باندراس را می شناسید ؟ جرج كلوني و جومونگ را مي‌شناسيد؟ اين‌ها در مملكت ما بيلبورد دارند اما ما اجازه بيلبورد داشتن نداريم. هفته بعد با حُسن‌نظر ايشان بيلبورد زدن براي مدت يك ماه آزاد شد كه جاي تقدير دارد. اگر در اينجا به نكات منفي مديريتي اشاره مي‌كنيم بايد از اين اتفاقات مثبت هم ياد كنيم. آقاي صادقي 2 سال پيش در برنامه شب شيشه‌اي يك اعتراض محترمانه‌اي به صدا و سيما كردند. من اصلاً صحبت ايشان را در آنجا اعتراض نديدم. شايد آن موقع افتخار و سعادت آشنايي مستقيم با اين هنرمند نوظهور كه بعد تبديل به ستاره موسيقي شدند را نداشتم. برعكس خيلي‌ها كه فكر كردند رضا صادقي در آنجا معترض بود به نظر من رضا صادقي معترض نبود. او فقط كلام بسيار موقري را با محتواي تعامل مطرح كرد و گفت كه بيايید يك نگاه ديگري نسبت به ما داشته باشيد. فكر مي‌كنم آن روزها كساني كه با ديد منفي به اين تعامل نگاه مي‌كردند امروز دارند تاوان اين كج‌انديشي را پس مي‌دهند. چون اگر آن روز از فكرهاي خوب حمايت مي‌شد و گفتمان قشنگ و تعامل‌جويي صورت مي‌گرفت، امروز به اين مخاصمه نمي‌رسيدیم كه بستر تعاملي ميان بچه‌هاي علاقه‌مند به موسيقي و مديران آن وجود نداشته باشد و باعث بشود علاقه‌مندان موسيقي به زيرزمين‌ها بروند و هر واژه غيراخلاقي‌اي كه فكر مي‌كنند را انتخاب كننند. روي يك لوپ‌هايي بدون ساختار قرار بدهند و به راحتي از طريق اينترنت و شبكه‌هاي غيرمجاز هم منتشرشان كنند. من واقعاً خجالت مي‌كشم كه خواهرزاده‌ام كه 20 سال از من كوچكتر است CDاي را به من بدهد كه سرشار از واژه‌هاي غيراخلاقي است كه هيچ سنخيتي با فرهنگ و عرف و تربيت جامعه ما ندارد و باعث شكسته‌شدن احترام‌ها مي‌شود. مطلب ديگري هم كه از صحبت‌هاي رضا و فرزاد عزيز گرفتم اين بود كه چون اين مسير تعريف نشده بود و فاصله‌ها به درستي طي نمي‌شوند، به دليل بسترهايي مثل اينترنت و شبكه‌هاي ماهواره‌اي، ناگهان يك هنرمند نوظهور دچار اين خودباوري مي‌شود كه پس خبري هست. قبضه بازار موسيقي توسط غيرحرفه‌اي‌ها، چه مخاطب غيرحرفه‌اي و چه فعال غيرحرفه‌اي، ممكن است اتفاق بيفتد اما به نظر من طولاني مدت نيست و باركج به منزل نخواهد رسيد به این اميدوارم که وقتي گردوغبارها بخوابند مخاطب‌هاي حرفه‌اي و چهره‌هاي حرفه‌اي موسيقي وارد عرصه خواهند شد.

 

بابک صحرایی : به موسيقي زيرزميني و هتك‌حرمت‌هايش اشاره كرديد كه مشمول اكثريت آثار توليد شده در اين حيطه مي‌شوند. با صرف‌نظر از آن بخش از كارهاي خوبي كه در اين حيطه توليد مي‌شود وبسيار هم اندك هستند آيا فكر مي‌كنيد مي‌شود به راهكاري رسيد كه منجر به هدايت اين موسيقي به روي زمين و اصلاحش بشود؟

فرزاد فرزين: اولاً در جاهايي كه مجوزي هم براي صدور موسيقي مورد نياز نيست ما موسيقي زيرزميني و under Grand داريم. به قول شما تك و توك يك كارهايي در موسيقي زيرزميني ما تولید می شود كه قابل قبولند و حتي بعضي‌هايشان خيلي خوب هم هستند. وقتي مي‌گوييم خوب يعني اين موسيقي مي‌تواند در قالب مجاز هم قرار بگيرد. با توضيح اين نكته كه ما در حال حاضر تقريباً چارچوبي براي موسيقي مجاز نداريم و فقط كلام است كه مرز اين مجاز و غيرمجاز بودن را مشخص مي‌كند. خدا را شكر محدوديتي در مورد خودِ موسيقي نداريم. خط قرمزهايي كه به نظر من درست هم هست كه وجود دارد به كلام برمي‌گردد كه در دفتر موسيقي كارشناسي مي‌شود. بخشي از موسيقي زيرزميني هم اين تفكر را دارند كه اول كارشان را با تصوير ارائه كنند و مطرح بشوند.چون با محدوديت‌هاي تبليغاتي موجود در موسيقي مجاز كم پيش مي‌آيد كه كسي به راحتي بتواند مطرح بشود. برعكس در موسيقي غيرمجاز با يكي دو كليپ مي‌توانند به شهرت برسند. اين دلسردي كاركردن در موسيقي مجاز به خاطر سخت بودن راه رسيدن به شهرت و موفقيت ،خيلي‌ها را به سمت موسيقي زيرزميني سوق مي‌دهد. از خود بچه‌هاي موسيقي زيرزميني شنيده‌ام كه مي‌گويند مي‌رويم يك كليپ مي‌دهيم و مطرح مي‌شويم و نهايتاً 6 ماه ممنوع‌الكار مي‌شويم و بعد مجوز آلبوممان را مي‌گيريم. يعني حتي ديد منفي‌اي هم ندارند و نمي‌خواهند كار سخيفي انجام بدهند بلكه فقط مي‌خواهند زودتر مطرح بشوند. يعني خلائي كه الان در موسيقي پاپ داخل كشور وجود دارد، نبودِ تبليغات درست است. چه ايرادي دارد يك شبكه يا حتي يك بخشي از يك رسانه، به موسيقي مجاز و رسمي ما اختصاص داده شود. يك وقتي كلاً پخش موسيقي پاپ از رسانه‌ها ممنوع است آن موقع تكليف روشن است اما الان موسيقي پاپ از صدا و سيما در حال پخش است. چه ايرادي دارد كه نماهنگ‌هايي براساس چارچوب‌ها تهيه شوند و پخش شوند. ما توقع آنچناني‌اي هم نداريم و مي‌خواهيم در چارچوب مملكت خودمان بتوانيم اين كار را در رسانه‌هاي رسمي انجام بدهيم. حتي به ساده‌ترين شكل.فقط مهم اين است كه كار ديده شود و شنيده شود. كه لااقل نگويند كه ايران داراي بدترين خواننده‌هاست. ما الان هم نمي‌توانيم بگوئيم كه خواننده خوب زياد داريم و در هر حال در ranking بين‌اللملي رده خيلي پاييني داريم. آنها از كودكي موسيقي ياد مي‌گيرند اما وضعيت ما كه به اين صورت نيست. خيلي از مردم ما نمي‌دانند موسيقي با چه «ميمي» نوشته مي‌شود.كساني كه اسمشان موزيسين است هم موسيقي نمي‌دانند. فلاني خواننده است اما نمي‌داند نت چيست. آن يكي آهنگساز است اما آكوردها را نمي‌شناسد. گام را نمي‌داند چيست.

رضا صادقي: در مورد موسيقي زيرزميني اين نكته را بايد بگويم كه مگر اين بچه‌ها امكان كار كردن روي زمين را داشتند که نكردند و زيرزميني شدند. زيرزميني كار كردن هم در برخي از موارد كلي هزينه دارد. من اعتقاد به كار زيرزميني و رو زميني ندارم.من اعتقاد به كار اخلاقي و غيراخلاقي دارم. به آن كسي كه مي‌آيد مي‌گويد: «تو خودت قند و نباتي / شكلاتي شكلاتي» به قدرت مي‌گويم كه مزخرف نگو. اما زير همان زمين كسي مي‌آيد و كلام بااخلاق و محترمي را هم مي‌خواند.

بابک صحرایی : بحثي كه وجود دارد اين است كه اكثريت كارهاي موسوم به زيرزميني، اين بعد اخلاقي را ندارند و از «قند نباتي» هم گذاشته‌اند و از واژه‌هايي را استفاده مي‌كنند که در نهایت بی شرمی قرار دارند

 

رضا صادقي: قبول داريد كه نسل جوان حال حاضر نسل لجبازي است؟ يك مقدار با برخي از ساختارها عناد دارد. يك بحثي هم در مورد صدا و سيما دارم. چند وقت پيش فيلمي را در تلويزيون مي‌ديدم كه شهره سلطاني نقش همسر يك مرد معتاد را بازي مي‌كرد. در سكانسي مدير مدرسه ی پسر اين مرد معتاد، او را خواست كه به مدرسه برود و به او گفت آقا اين چه كاردستي ‌است كه بچه‌ات به مدرسه آورده. من با 32 سال سن تا حالا آن كاردستي كه مربوط به يكي از لوازم مصرف مواد مخدر بود را نديده بودم. اين سئوال در ذهنم به وجود امد كه آيا موسيقي و ادواتش چقدر قبيح‌تر از اين وسيله استفاده از مواد مخدر است كه در تلويزيون نشان داده نمي‌شوند.

خشايار اعتمادي: من يك بار با نمونه مشابهي برخورد كردم كه مثل شما در دلم نريختم و به شبكه زنگ زدم. در يك فيلم يا سريال بود كه يك مردي به خانمي گفت: «از زندگي من گم شو برو بيرون» من زنگ زدم و گفتم كه «گم شو» فحش است. صدا و سيما قرار است حكم معلم جامعه را داشته باشد.

 

رضا صادقي: حالا مي‌خواهم بگويم چرا موسيقي زيرزميني به ابتذال رسيده است. وقتي يك كار در عرض يك ساعت و نيم بسته مي‌شود و قرار است هزينه‌اش هم به اندازه پول تو جيبي‌اي باشد كه خواننده از پدرش مي‌گيرد قاعدتاً سراغ يك شاعري كه تواناست و براي كارش شعور بالايي را خرج مي‌كند نمي‌رود. در مورد آهنگساز و تنظيم‌كننده هم همين است و به قول استاد عزيزم آقاي اعتمادي، موسيقي‌اش فقط يك لوپ بازي است. من ايراني اهل ادبياتم.من رشته درسي‌ام «ادبيات» بود و به همين خاطر به خودم اجازه دادم كلام موسيقي‌ام را بنويسم. روزي يكي از بزرگواران دفتر موسيقي درباره يكي از شعرهايم كه گفته بودم: «تو با مني هر جا باشم / مهر‍ِ تو بندِ جونمه» گفت اين كلام سخيف است. من هنوز هم نمي‌دانم سخافت اين كلام كجاست و آن بزرگوار به كلامي كه اين روزها روي موسيقي‌ها قرار دارد چه مي‌گويد. از طرف ديگر اي كاش آن شبكه‌هايي كه با مجوز كار خود را شروع كردند توسط بزرگاني كه اهل موسيقي بودند اداره مي‌شدند و موسيقي به اين نكبت كشيده نمي‌شد.

 

فرزاد فرزين: آن شبكه‌ها دست افرادي بود كه شأنيت آن جايگاه را نداشتند و دنبال يك سري سودهاي شخصي بودند.

 

رضا صادقي: يعني روي يك اسب چند ميليون دلاري پالان گذاشتند. اين را هم بگويم ما مدام مي‌گوييم كه وضعيت موسيقي را خراب كرده‌اند. خب خود ما براي اصلاح اين وضعيت چه كرده‌ايم. يك حرف خوبي آقاي اعتمادي زدند كه گفتند متولي اصلي خداست. ماها بايد پيام‌آور لبخند به روي لب مردم باشيم. از مکتوب تا دیداری باید موسیقی خوب را به جامعه معرفی کنند تا آن جوان علاقه مند به موسیقی بداند که رسیدن به جایگاه خوبی در این عرصه کار آسانی نیست. از آن طرف سطح آگاهی مخاطب را هم باید بالا برد. وقتی به عنوان مثال آقای اعتمادی و فرزاد عزیز آهنگ هایی می خوانندکه مورد استقبال قرار می گیرد یعنی با کارشان وارد حریم خصوصی من مخاطب شده اند و من حق دارم که بدانم از کجا آمده اند و چه خانواده و خصوصیاتی دارند. من یک بار افتخار این را داشتم که یک کاری که فرزاد عزیز ساخته بود را خواندم.آن کار حال خوبی داشت. حال موسیقی، حال کلام، حال استودیو ودر کل حال همه خوب بود و کار هم کار موفقی شد. مساله اینجاست که حال خیلی از موسیقی های امروز خوب نیست و به مخاطب احترام گذاشته نمی شود.

 

بابک صحرایی : چه راهکاری برای خروج از این وضعیت آشفته و اصلاح معضلات موجود دارید؟

 

خشایار اعتمادی: آنچه که به ذهن من خطور می کند این است که بیاییم از بالاترین جا که همان نقطه سیاستگذاری ها و کارشناسی ها است شروع کنیم. خیلی خوشحالم بعد از 10 سال می بینم سرورانی که بعد از من آمده اند وقطعا از من موفق تر هستند آنقدر بحث حرمت ها برایشان مهم است. با خودم می گویم این بادبادک زرین موسیقی پاپ امروز چه حلقه های طلایی ای دارد. تقاضایم از مسئولین این است که برای ایجاد این احترام چارچوب هایی را مشخص کنند که در آن ابتدا هدایت و بعد حمایت را لحاظ کنند و بعد به ممیزی و کارشناسی برسیم. موسیقی همه جورش از «تو خودت قند و نباتی»تا کارهایی که دوستان عزیزم می خوانند در همه جای دنیا وجود دارد. ما در تمام دنیا موسیقی ای به نام تین ایج داریم که مختص مخاطب 13 تا 19 سال است. قطعا در این کارها واژه ها و مفاهیمی در سطح درک دانشجوها و شاخص های اجتماعی نمی بینیم. منتها آن مدیریت کلان است که آن موسیقی تین ایج را حتی اگر فروش بیشتری هم داشته باشند تا یک حدی نگه می دارد. باید موسیقی ای که در حد شعور و فرهنگ جامعه است را مشخص کنیم و بعد آن را تبلیغ کنیم. این تقاضای من از مسئولین است. از همکاران حرفه ای خودم استدعا دارم که به این فکر کننند که اصلا به چه خاطری می خواهند وارد این عرصه شوند و می خواهند پیام آور چه مفهومی باشند. بدانند که در چه جامعه ای و براساس چه عرفی می خواهد کار کنند. در حال حاضر حدود یک میلیون و خورده ای نفر در حوزه های مختلف موسیقی مشغول به فعالیت هستند. از تمام این دوستان می خواهم که شان موسیقی و کلام آن را رعایت کنند. تقاضایم از آهنگسازها نوآوری و از ترانه سراها ترویج وقار است. از سرمایه گذاران محترم می خواهم که سرمایه شان را در تبیین فرهنگ جامعه هزینه کنند و زمینه ساز خلق آثار ارزشمند و آبرومند باشند. از مردم هم یک تقاضا دارم.این حق مردم است که یک اثری را به اقتضای لحظه ای که در آن قرار دارند دوست داشته باشند اما در انتخاب هایشان منطق را مغلوب احساساتشان نکنند. نه بیخودی کسی را بزرگ کنند و نه بی دلیل کسی را بشکنند. از ژورنالیست ها این خواهش را دارم که ما را نقد کنند. نقد درست و سازنده. نقدی که به ماخط بدهد و فارغ از غرض و حاشیه های بی مورد باشد. تکامل سه مرحله دارد. مرحله اول تکبر می آورد. دکتر شدم، مهندس شدم. یک مرحله بالاتر می روی به تواضع می رسی. حالا که معروف شدم افتاده باشم. دکتر شدم در خدمت مردم باشم. مرحله سوم به این مرسی که لاحول ولاقوت الا با الله. اوست که باید امضا کند. حضرت حق است که باید حمایت کند. فاصله مرحله اول تا سوم پیاده رفتن از اینجا تا مشهد نیست. یک آن است که اگر عنایت او نباشد هیچ نیستیم. پس گاهی اوقات به بعضی آدم ها اجازه یک مدت کوتاه تکبر را بدهیم. قطع به یقین این آدم اگر آن توانایی لازم را داشته باشد خیلی زود به تواضع می رسد و به این می رسد که همه این توجهات نتیجه عنایت خداست.

 

رضا صادقی: بی ادبی است که بعد از گفته های کامل این بزرگوار حرفی بزنم. خلاصه می کنم. از مسئولین می خواهم،همانطور که چند سال پیش هم خواستم، که پدرانه به ما نگاه کنند. ما تفکر خوب و نگاه محترم و آدم های خداشناس و خدا دوست و مردم دوست در این موسیقی زیاد داریم. اگر جایی حرف ناجوری وجود دارد بیاییم جورش کنیم و به حرف ناجور به عنوان وصله ناجور نگاه نکنیم. مطلب دوم درباره همکارانم است که اساتید من هستند و آن هم یک تمنایی است که از این عزیزان دارم. برای موفقیت همدیگر حتی اگر زیاد هم نورانی نیست یک تشویقی بکنیم و مهمتر از همه احترام و حرمت قائل بودن نسبت به پیشکوستهاست. آقای ر ضا صادقی اگر 3 تا آلبوم دادی و 3 هزار نفر گفتند آفرین یادت نرود که آقای اعتمادی 15 سال جان داد و 15 میلیون نفر این آدم را می شناسند. احترام به پیشکسوت یادمان نرود و فراموش نکنیم که این ها یک جاده ای را هموار کردند که الان من با گردن کلفتی می آیم و وایسا دنیا را با یک ریتم ترنس می خوانم. مردم بزرگوار هم همیشه نهایت حمایت را از همه ما داشته اند. از مردم عزیز تقاضا می کنم که به رسم هنرمندی که می خواهند به طرفش بروند هم نگاه کنند و صرفا به اسم او توجه نکنند. پدرم همیشه به من می گفت:« هر وقت اسمت از کوکاکولا معروف تر شد آن موقع ادعا ی مشهور بودن کن. به رسمت بزرگ باش نه به اسمت». یک خواهشی هم از پیشکسوتها دارم که بیایند و صحنه را به دست بگیرند تا برادر 14 ساله من ببیند که رفتن به روی صحنه چقدر کار سختی است و به عمری تلاش نیاز دارد. از اهالی مطبوعات هم می خواهم که ما را نقد کنند اما نقض نکنند. من هم دست اهالی مطبوعات را می بوسم و هم دست بچه های مسئول سایت های اینترنتی را که درخیلی از وقت ها به موسیقی خدمت کردند. من رضا صادقی وقتی در بندرعباس ساز می زدم همین دوستان سایت ها بودند که با آن سرعتهای پایین اینترنت ها صدا وکارهای ما را به گوش همه رساندند و از همین جا از همه آنها تشکر می کنم.

فرزاد فرزین: می خواهم یک جمله به همکاران خودمان بگویم. روزی که ما کارمان را شروع کردیم که باید بگویم راه من از همه ساده تر بوده، اولین چیزی که به ذهنمان می رسید این بود که 40 سال بعد بگویند یک فرزاد فرزین نامی بود واین هم آهنگ هایش است. یعنی اول آن بحث ماندگاری در میان است. من 9 سال ، 10 سال است که دارم کار می کنم. آن زمان که ما شروع کردیم به نیت معروف شدن این کار را انجام نمی دادیم و به عنوان کار به موسیقی نگاه نمی کردیم . موسیقی همه عشق و زندگی ما بود. من 19 ساله آن زمان دانشجو بودم و پدرم هم با خواندن من مخالف بود. آن موقع بزرگانی مثل خشایار اعتمادی تازه شروع کرده بودند و پدرم به من می گفت: پسرم خوانندگی شغل نیست.ولی من به خاطر عشقی که به این کار داشتم پایش ایستادم. اول از همه رفتم یاد گرفتم. آن زمان ارشاد از خواننده امتحان می گرفت و وقتی به من گفتند باید بروی سلفژ یاد بگیری شروع کردم به غرزدن که دارند جلوی پای ما سنگ می اندازند. ولی الان که از دور نگاه می کنم می بینم چقدر به من خدمت کردند و باعث شدند من خوانندگی را یاد بگیرم. خدا آقای نوری را رحمت کند که یک آدمی مثل من را که الان هم زیادند به مسیری هدایت کردند که بتوانم خودم را پیدا کنم و در مسیر خوبی حرکت کنم. یکی از گلایه هایی که دارم این است که چرا ارشاد مجوز خوانندگی را برداشت و باعث شد که خواننده ها بی سواد بار بیایند. پیشنهاد می کنم که ارشاد دوباره مجوز صدا را برای خواننده ها تعیین کند. نه به صورت خیلی سختگیرانه…

 

رضا صادقی: نیایند یک سکه به روی زمین بیاندازند و بگویند چه نتی داشت

 

خشایار اعتمادی: اول خواننده را بسازند بعد عرضه اش کنند

 

فرزاد فرین: بله سنگ اندازی نباشد بلکه به هدف کمک کردن خواننده را به سمت یادگیری اصول موسیقی هدایت کنند. مساله بعدی این است که ببینیم چطور می شود مسیر تبلیغاتی مناسبی را برای خواننده ها ایجاد کنیم. من در آلبوم قبلی ام گفتم تیزری برای آلبوم بسازیم که حکم کلیپ را هم داشته باشد و در فیلم های شبکه نمایش خانگی قرار دایدم که خوب بود و تاثیر مثبتی روی آلبوم گذاشت و بعضی از بچه ها هم این کار را کردند و نتیجه مثبتی گرفتند. منتها این تبلیغات هم محدود است. همانطور که خشایار عزیز گفت واقعا شرکت های سینمایی به موسیقی کمک زیادی کردند و اگر نبودند در این موسیقی تخته شده بود. یکی از دوستانی که در یکی از کمپانی های موسیقی است و خود من هم با او کار کرده بودم به من گفت اینکه آلبوم های موسیقی در سوپر مارکت ها هم عرضه می شوند کار خیلی سخیفی است. من یک دوستی دارم به اسم هژیر مهرافروز که موسیقی عرفانی کار می کند و می گوید :«من دوست ندارم کارم به سوپر مارکت ها برود». اما کار من پاپ است. وقتی امکان تبلیغات خوبی در اختیار نداریم چرا باید این مساله را نفی کنیم. چه اشکالی دارد وقتی مردم از بغل سوپر مارکتها رد می شوند استندهای رضا صادقی را ببینند و متوجه بشوند که آلبوم رضا صادقی منتشر شده. ما باید از این مساله حمایت کنیم.

 

رضا صادقی: کلام برادر خوش فکرم را قطع می کنم تا مطلبی که یادم رفته بود را بازگو کنم. در داخل موسیقی ادبیات و شعر و کلام و شخصیت وجود دارد. دوست عزیز با موسیقی تجارت ادبی بکن نه تجارت عددی . من از آن سوپر مارکتی ممنونم که لااقل کار مارا کپی نمی کند و اورجینالش را به مردم می فروشد. می آیند برای بی ارزش کردن این کار می گویند آقا CD ما را گذاشته اند بغل شیشه ترشی، قربونت برم تو شیرینی باش

خشایار اعتمادی: آقا همیجا تشکر ویژه ما را از سوپر مارکتی ها ابلاغ کنید

 

فرزاد فرزین: شما در اروپا هم وقتی وارد یک سوپر مارکت می شوید همه نوع جنسی از مطبوعات و CD ها و بقیه اجناس را می بینی. به دلیل هجمه موسیقی های غیر مجاز یک مدتی بازار موسیقی افول کرده بود و مردم نگاه مثبتی به موسیقی داخلی نداشتند که خدارا شکر از اواخر سال گذشته یک مقداری این وضعیت بهبود پیدا کرد. مساله بعدی مساله رسانه است. اهالی موسیقی دور هم جمع شوند و از مسئولین بخواهند که به یک نحوی امکان تبلیغات موسیقی در رسانه را برای کسانی که به صورت رسمی کار می کنند فراهم کنند.

 

خشایار اعتمادی: یک رسانه ای باشد تحت نظارت خود مسئولین که چارچوب های مشخصی هم داشته باشد کاریزمای موسیقی بیشتر از سینماست. یادم می آید وقتی زلزله بم اتفاق افتاد کمتر از یک روز با ترانه پویا کسری و موسیقی بهروز صفاریان کار زیبایی را آماده کردیم و فردای زلزله در برنامه آقای شجاعی مهر اجرا کردم. اما سینما اینطور نیست و مدت زیادی زمان می برد تا بخواهد برای یک چنین اتفاقی کاری را آماده کند. می خواهم بگویم موسیقی بسیار تاثیر گذار تر از سینماست اما ما به اندازه زیرنویس هایی که برای تبلیغات فیلم ها در نظر گرفته می شوند هم حق تبلیغات در رسانه ملی را نداریم. اصلا یک شبکه ماهواره ای تحت نظارت وجود داشته باشد که همه نوع موسیقی از پاپ تا کلاسیک و نواحی را با مجوز پخش کند.

 

فرزاد فرزین: ما باید خودمان هم پی گیری کنیم. اگر چنین اتفاقی بیفتد شاید تا 40، 30 درصد شرایط همه بازار موسیقی تغییر کند. منظور فقط بیزینسش نیست. همه شرایط را می گویم.

رضا صادقی: من این درخواست را دارم که لااقل یک شبکه رادویی برای موسیقی گذاشته شود و همین موسیقی هایی که با مجوز ارشاد منتشر می شوند را در آن موج کوتاه رادیویی پخش کنند. در همه جای دنیا هم چنین شبکه های رادیویی ای وجود دارند.

 

 

منبع : ماهنامه هفت نگاه

  • Like 2
لینک به دیدگاه
×
×
  • اضافه کردن...