جستجو در تالارهای گفتگو
در حال نمایش نتایج برای برچسب های 'رضا صادقی'.
2 نتیجه پیدا شد
-
رضا صادقی: بی رقیبم و سیروان را خواننده نمیدانم
shadmehrbaz پاسخی ارسال کرد برای یک موضوع در موسیقی ایرانی
گفت و گو با رضا صادقی که این روزها با آلبوم جدید خودش یک بار دیگر به تیتر یک محافل موسیقی تبدیل شده مصطفی امامی:رضا صادقی حالا دیگر در نسل خود، یکی از قدیمی ها و پیشکسوتان موسیقی پاپ به شمار می رود و با حدود ده سال فعالیت مستمر در حوزه موسیقی مجاز پاپ توانسته مخاطبان زیادی را جذب هنر خود کند. او بنا به دلایلی طی یک سال گذشته با مشکلات زیادی رو به رو بود و به همین دلیل زمان انتشار آلبوم جدیدش بارها به تعویق افتاد اما در نهایت، چند هفته پیش آلبوم«همین..» به بازار عرضه شد تا هواداران آقای مشکی پوش بالاخره با آهنگ های جدیدی از خواننده محبوب خود مواجه شوند. گفت و گو با رضا صادقی بهانه نمی خواهد، اما اگر دنبال بهانه و دلیل این مصاحبه می گردید، باید بگوییم بهانه این گفت و گو انتشار آلبوم جدید رضا صادقی است. رضا در این مصاحبه به قراردادهای ترکمانچای مرسوم در عالم موسیقی اشاره می کند و دلیل امضاء شدن این قراردادها را توسط خواننده ها بیان می کند. این شما و این صحبت های جالب آقای مشکی پوش موسیقی ایران. معمولاً بین خواننده ها و تهیه کننده ها قراردادهای ترکمانچای بسته می شود. چه دلیلی باعث می شود که خواننده چنین قراردادی را امضاء کند؟ در پروسه اجرایی فعلی حق و حقوق مولفین هست اما هیچ حق و حقوقی برای هنرمندان پیش بینی نشده! یعنی خلاء قانونی داریم؟ بله، مخصوصاً در مورد قراردادها. هیچ کدام از قراردادهای که ما می بندیم ارزش حقوقی ندارد و فقط یک نوشته است که ما امضاء کرده ایم. این در حالی است که اگر ما سفته یا رسید هم امضاء کنیم، هیچ تفاوتی با این برگه قرارداد ندارد. یک بندی در بعضی از قراردادها، از جمله یکی از قراردادهای خودم هم هست که من معنای آن را متوجه نمی شوم. در این بند آمده است که این اثر در زمان حیات و بعد از ممات متعلق به شرکت فلان است. تو فکر کن به یک هنرمند، شاعر، خواننده، نوازنده و… بگویند اثری که تولید می کنی، بعد از مرگت هم متعلق به ماست. باشه، قبول! اما این را نباید به من ِ هنرمند بگویی تا دلم بشکند. از طرف دیگر من نمی فهمم چطور می توان حقوق معنوی یک اثر را واگذار کرد؟ من چطوری می توانم حق نمازی که تو خوانده ای را بگیرم؟ یا مثلاً من مگر می شود من حق محبتی که تو به دوستت داری را از تو بگیرم؟ و خواننده ها به چه دلیلی این قراردادها را امضاء می کنند؟ این مشکل هنرمندان نیست که چنین قراردادهایی را امضاء می کنند. من ِ رضا صادقی را فراموش کن، فکر کن من صادق رضایی هستم. من تازه وارد موسیقی شده ام و دورنمایی که در ذهنم دارم، دنیای اجرا و شهرت و محبوبیت و پول و آلبوم و… است. آن روز اول فقط به یک چیز نگاه می کنم. اینکه طرف مقابلم قطعاً بیشتر حافظ منافع من هست. روز اول به من می گویند آقا یک امضاء بیشتر نیست اما بعد که آن هنرمند به لطف خدا به جایگاه خوبی بین مردم دست پیدا می کند، آن یک امضاء ممکن است مشکلات زیادی را برای او در پی داشته باشد. البته من منکر زحماتی که شرکت قبلی که با هم کار می کردیم، نیستم. هم من برای آن ها موفقیت داشتم و هم آن ها برای من زحمات زیادی کشیدند. حرف من این است که چرا روزی که می خواهیم قرارداد ببندیم من باید به این فکر کنم که قرار است پنج آلبوم همراه با این شرکت منتشر کنم و آن ها به این فکر کنند که قرار است پنج سال من را تصاحب کنند. وقتی امروز من در شرکت تو با آرامش کار کنم، و با منطق پیش برویم، چرا باید بروم با یک شرکت دیگر کار کنم؟ من یک روز به تهیه کننده سابقم گفتم من هشت سال با تو کار کردم و دلیلی ندارد بروم با شخص دیگری وارد همکاری شوم که باید چند سال بگذرد تا با روحیات هم آشنا شویم. پس بیا با هم خوب باشیم تا بتوانیم راهمان را با هم ادامه دهیم. اما این اتفاق نیفتاد…؟ نه، شرایط خوب بود و من هم به امضای خودم احترام گذاشتم و شرایط را پذیرفتم. تا زمانی که مدت قرارداد هم به اتمام نرسیده بود، با تمام نواقصی که بنده و طرف مقابل داشتیم، کار را ادامه دادم. اما زمانی که قرارداد تمام شد گفتم یک مدت می خواهم با نگاه خودم کار کنم. فکر می کنی چرا اکثر خواننده ها قراردادی را امضاء می کنند که بعدها باعث مشکل می شود؟ اشتباهی که بعضی از خواننده ها در امضای قراردادهای ترکمنچای می کنند به این دلیل است که می گویند، خب کار ما که به اصطلاح بگیر نیست. اما وقتی با عنایت خدا روبه رو می شوند و کارشان با اقبال روبه رو می شود تازه به این فکر می افتند که من پنج سال با فلان شرکت با شرایط ویژه ای قرارداد بسته ام. نکته جالب این است که به خاطر همین قراردادها، یک سری حواشی هم برای هنرمند به وجود می آید. مثلا؟ مثلاً اینکه چطور سود آلبوم تا هر سالی برای تهیه کننده محفوظ است اما حتی امتیاز اجرای آن آلبوم توسط سازنده با محدودیت مواجه است؟ من نمی خواهم توهین کنم اما خواننده با این شرایط باید حس یک کارگر ساختمان را داشته باشد که یک ساختمانی را می سازد و بعد استفاده اش به دیگران می رسد… توهین نیست، این حرفی که می زنی واقعیت است. متاسفانه دنیای هنری ما از بوکس هم خشن تر شده! در بوکس تو از یک طرف می خوری اما در دنیای هنر و موسیقی تو از مجوز می خوری، از تهیه کننده می خوری، گاهی از اطرافیانت می خوری و از خود ِ موسیقی هم ضربه می خوری… من می فهمم یعنی چی؟ راه حلش چیست؟ یک راه حل بزرگ دارد و آن هم یک همت متعالی از دفتر خانه موسیقی است. چه کاری باید انجام دهند؟ دفتر خانه موسیقی باید یک روز همت کند و چند وکیل قدرتمند را بیاورد و از هنرمندان پیشکسوتی که سال ها در این عرصه زحمت کشیده اند و با مشکلات زیادی هم رو به رو بوده اند، جویای مشکلات شوند. از طرف دیگر حرف تهیه کننده ها را نیز بشنوند و در نهایت یک راهکار قانونی وضع کنند. در قرارداد من این بند می آید که رضا صادقی باید ۵۰۰ میلیون سفته امضاء کند و رضا شانس می آورد که امضاء نمی کند، اما خیلی ها هستند که امضاء می کنند و شاید یک عمر خودشان را گرفتار می کنند. به نظر من دفتر موسیقی باید به بحث قراردادها ورود داشته باشد. چرا به جای اینکه دفتر موسیقی این کار را انجام دهد، خود ِ هنرمندان فعال در عرصه موسیقی یک صنف برای خودشان تاسیس نمی کنند که اینگونه موارد را پیگری کند؟ این آرزوی همیشگی من بوده که یک روز همراه با دوستان هنرمندم بنشینیم، صحبت کنیم تا به یک اتحادیه مستقل برای موسیقی تبدیل شویم. در این صنف یا انجم می توانیم با مشورت یک وکیل قرارداد مناسبی را تنظیم کنیم و آن را به دفتر موسیقی تقدیم کنیم و بگویم کاری که تو می خواستی انجام بدهی را ما انجام دادیم، تو فقط لطف کن و آن را به عنوان یک قانون اجرا کن. من خیلی خوشحال می شوم که این اتفاق بیفتد اما شرطش این است که همکاران و دوستان من همراه باشند. فکر نمی کنی الان دیگر وقتش رسیده که این اتفاق بیفتد؟ شدیداً. حق من رضا صادقی که بیست سال در حوزه موسیقی فعالیت می کنم و حداقل ده سال به صورت مجاز موسیقی را پیگیری کرده ام این نیست که به دلیل یک سری مسائل حاشیه این، اینطوری گوشه نشین شوم. فکر می کنی یک نفر که می خواهد تازه موسیقی را شروع کند، وقتی می بیند ستاره ای مثل رضا صادقی، بعد از این همه سال فعالیت با چنین مشکلی روبه رو شدهش، دیگر انگیزه ای برای فعالیت در عرصه موسیقی خواهد داشت؟ قطعاً انگیزه ای برای او باقی نمی ماند. مثلاً برادر ۱۶-۱۷ ساله من وقتی می بیند رضای ۳۴ ساله بعد از این همه سال زحمت کشیدن، از دادسرا سردر می آورد و آلبومش به صورت مخفیانه منتشر می شود و … پیش خودش می گوید چرا باید این همه به خودم زحمت بدهم؟ می روم چند کلیپ می سازم و در اینترنت پخش می کنم و خلاص. در این یک سال دلسرد نشدی و تصمیم به مهاجرت نگرفتی؟ دلسرد نه، اما خسته شدم. خسته شدم و بارها به فکر رفتن افتادم اما راستش با خودم گفتم، کجا بروم؟ به قول دوست خوبم افشین یدالهی، کجا برم که عطر تو نپیچه توی لحظه هام؟ با خودم گفتم کجا بروم که وقتی از در خانه بیرون می آیم یک نفر به من لبخند بزند؟ من خواننده کاست نبودم و از روی استیج کارم را شروع کردم. زندگی من با مردم عجین شده! هر چقدر هم که بخواهم خودم را گول بزنم، باز هم نمی توانم… گفتی بارها به فکر رفتن افتادی، می خواستی بروی و را موسیقی را آنجا ادامه دهی؟ نه، می خواستم بروم و جای دیگری زندگی کنم. نمی توانم جایی به جز ایران موسیقی را دنبال کنم. شاید در کشور دیگری بخوانم، برای اینجا اما اینجا را نمی توانم ببرم جای دیگر و بخوانم! دلیلش هم این است اگر بخواهم با زبان فرهنگی و معرفتی آن جا آشنا شوم، یک عمر سی و چند ساله دیگر لازم است، من این کار را نمی کنم. هرچند شاید رفتن برای خیلی ها خوب بود و هنوز هم خوب است اما من حس می کنم، برای خواندن هیچ جا بهتر از اینجا نیست. برسیم به آلبوم جدیدت، من فکر می کنم «همین…» دو بخش دارد.اگرچه ۵ تراک اول هم خوب است اما من فکر می کنم از تراک ۵ به بعد آلبوم جان تازه ای می گیرد، موافقی؟ تاحدی حرفت را قبول دارم. راستش نمی خواستم یک دفعه از پروسه رضا صادقی که قبلاً شنیده می شد جدا شوم و به همین دلیل آهنگ به آهنگ که جلو آمدیم این کار را انجام دادم.در این آلبوم من از آدم هایی استفاده کردم که خودم اسمشان را گذاشته ام ستاره های زمینی. از شاعر و تنظیم کننده بگیر تا استودیوهای میکس و مستر، سعی کردم از افراد مستعدی استفاده کنم که تازه کارشان را در زمینه موسیقی آغاز کرده اند. در حد فکر خودم بحث های روانشناسی زیادی روی آلبوم انجام دادم که ترتیب آهنگ ها چطور باشد. من خودم فکر می کردم اوج آلبوم از تراک ۳ به بعد باشد اما تو می گویی این اتفاق از تراک ۵ افتاده! بازهم خدا را شکر که از آهنگ ۵ آلبوم دچار یک نوع اوج شده است. «نترس» یکی از آهنگ های آلبوم است که در آن از کلماتی استفاده شده که شاید برای اولین بار در موسیقی مجاز اتفاق می افتد. در این مورد برایمان بگو. این آهنگ برای خودم پُر از معنا بود اما خیلی به این فکر کردم که چطور می توانم این معنا را طوری با موزیک ارائه دهم که مخاطب، وقتی آهنگ را می شنود، از کلمه برقص، برداشت همیشگی خود را نداشته باشد و یک رقص خاص و محترم و روحانی را در نظر بگیرد. کار سختی بود و امیدوارم توانسته باشم به مقصود خودم برسم. آلبوم از ابتدا ۱۰ تراک بود؟ نه، «همین…» اول ۱۴ تراک داشت. اما به مرور زمان احساس کردم این تعداد آهنگ برای آلبوم زیاد است و به همین دلیل ۴ آهنگ را از مجموعه آلبوم حذف کردم. اصراری بر این نداشتم که چون من ۱۴ تراک ساخته ام، باید همه این آهنگ ها را در آلبوم قرار دهم. در آلبوم های بعدی از این قطعات استفاده خواهی کرد؟ نه، شاید به عنوان تک آهنگ این قطعات را منتشر کنم اما برای آلبوم بعدی ازشان استفاده نمی کنم که بگویند رضا از ته مانده آلبوم قبلی برای آلبوم بعدش استفاده کرد. «کفش آهنی» یکی از قطعات خوب آلبوم «همین…» است. چرا این آهنگ را به عنوان سرآلبومی انتخاب نکردی؟ به چند دلیل! ببین من از اینکه عده ای فکر کنند من می خواهم جلوی کسی بایستم متنفرم. پروسه ابلهانه جنجال هایی که در مورد همکاری من وسیروان به وجود آمد و هیچ وقت با سیروان در موردش صحبت هم نکردیم، چیزی بود که در رسانه ها مطرح شد. آخرین باری که سیروان را دیدم و با او همکلام شدم روزی بود که «وایسا دنیا» را ضبط کردم. اگر «کفش آهنی» را به عنوان سرآلبومی استفاده می کردم، این تصور ایجاد می شد که رضا آمده تا این آهنگ را روبه روی «وایسا دنیا» قرار دهد در صورتی که «وایسا دنیا» هشت سال پیش با امکانات و دید زمان خودش ساخته شد و «کفش آهنی» هم بعد از هشت سال با امکانات و نگاهی که امروز وجود دارد ساخته شده ! حتی از نظر مضمونی هم نمی توان این دو آهنگ را با هم مقایسه کرد. ضمن اینکه آهنگ «نترس» آهنگ متفاوتی بود و حس کردم جسارت بیشتری دارد. «کفش آهنی» به نظر من به حال روز سال ۹۱ رضا صادقی نزدیک نیست. این آهنگ به سمت امید میل می کند در حالی که تو آن روزها شرایط سختی را تجربه می کردی. در این مورد برایمان بگو. یک روزهایی بود که آنقدر عصبی بودم که با مشکلاتم به نوعی لج می کردم. چند روز پیش به همسرم می گفتم که اگر روزی خدا عنایت کرد و به من بچه داد، به فرزندم یاد خواهم داد که اگر روزی با مشکلی مواجه شد، اول مشکلش را حل کند، بعد گریه کند. از طرفی بدون تعارف، من پیش از ایجاد این مشکلات، خیلی روزهای خوبی داشتم. چندین سال روی استیج دچار بالاترین لذت های انسانی بودم و حس کردم اگر برای این مشکلاتی که برایم ایجاد شده بخواهم گله کنم، کار درستی نیست. شاید این یک شارژ روحی برای خود من بود که این بار با کفش آهنی ایستادم و مشکلات را شکست خواهم داد. دوستانی در این جا بودند که به من گفتند هیچ راهی نداری و اگر می خواهی موسیقی را ادامه دهی، باید از ایران بروی. یعنی واقعاً کار به اینجا رسید؟ بله، حتی با من تماس گرفتند که برای یک پروسه کاری به کانادا بروم. اما با خودم گفتم یعنی چی؟ فقط برای یک سال؟ یعنی این همه خوبی را فراموش کنم و بروم؟ مردم بلیط گران قیمت می خریدند تا بیایند و من را ببینند اما من با روبه رو شدن با یک مشکل بگذارم و بروم؟ یعنی رفتن را به نوعی ناشکری می دانستی؟ دقیقاً! من اگر روزی تصمیم به رفتن بگیرم مطمئن باش در خوشی خواهم رفت نه در ناخوشی. الان که گوشت و مرغ گران است باید اینجا بمانم و مثل همین مردم زندگی کنم چون من برای این مردم کار می کنم. اینکه من بگویم عاشق مردم هستم اما موقع سختی زود کم بیاورم، فایده ای ندارد. ما امروز وقتی از واروژان صحبت می کنیم، از او به نیکی یاد می کنیم چون وقتی که می توانست برود، ایستاد و خوب کار کرد. نمی خواهم خودم را با این استاد مقایسه کنم اما دوست دارم پانزده سال دیگر وقتی کسی خواست در مورد من تحقیق کند به این نتیجه برسد که رضا که می توانست برود، ماند و روزی که همه ماندند گفت خب وقت استراحت من است. «ادعا» من را یاد تراک «سرت سلامت» انداخت. چرا فضای این آهنگ را به آهنگی که گفتم نزدیک انتخاب کردی؟ بدون تعارف حس کردم مردم «سرت سلامت» را دوست داشتند و خواستم با «ادعا» به نوعی خاطره آن آهنگ را تداعی کنم. از طرف دیگر چون فعلاً نمی توانم «سرت سلامت» را در کنسرت هایم احرا کنم، خواستم با آهنگ «ادعا» مردم را به خاطراتشان نزدیک کنم. بگذار اینجا یک پرانتز در مورد کنسرت هایت باز کنیم. در یکی از گفت و گوهایت گفته بودی نمی توانی در کنسرت هایت چند آهنگ مثل «وایسا دنیا» را اجرا کنی. اگر مردم خودشان در کنسرت این آهنگ را بخوانند، تو چه کاری انجام خواهی داد؟ شک نکن این دفعه من برای آن ها دست خواهم زد. من آن آهنگ ها را دوست دارم و جزوی از رضا صادقی هستند و چقدر تلخ است آن لحظه ای که تو نتوانی آهنگی که متعلق به خودت هست را اجرا نکنی. شاید تلخی این ماجرا را هر کسی نتواند درک کند. مثل این می ماند که عده ای از فرزند تو تعریف و تمجید کنند اما تو اجازه نداشته باشی بگویی آن بچه برای من است و حتی اجازه نداری او را صدا بزنی! اما این نکته را فراموش نکن که من آن ها را ساختم، نه آن ها من را! ترانه سرای «آدم آهنی» سن و سال زیادی ندارد، چی شد که تصمیم گرفتی با او همکاری داشته باشی؟ بله، ایشان ۱۶ سال سن دارند. من در این آلبوم می خواستم از احساسات بکر ستاره های زمینی استفاده کنم. شاید وقتی من هم در این سن و سال بودم دوست داشتم یکی پیدا شود و توانایی های فکری و احساسی من را بپذیرد. من به سن آدم ها نگاه نمی کنم، وقتی یک نفر روح بزرگی دارد، بزرگ است چه فرقی دارد ۱۶ ساله باشد یا ۶۱ ساله! خیلی از همکارانت به سراغ موزیسین ها و ترانه سراهای مطرح رفته اند و تو از ستاره های زمینی صحبت می کنی… خب اگر غیر از این بود نمی گفتم مشکی رنگه عشقه… دوستان من قطعاً برای خودشان برنامه ریزی های کاری دارند اما من حس می کنم بازگشت به روحیات بکر اطراف خیلی تاثیر گذار تر است. ضمن اینکه من در سن نوجوانی نیاز به فرصت بودم اما این موقعیت در اختیار من قرار داده نشد و حالا وقتی من می توانم این فرصت را به افراد مستعد بدهم، چرا این کار را انجام ندهم؟ مثلاً شجاعت شفاهی کسی است که بدون شک در آینده نزدیک اخبار خوبی از او خواهید شنید یا آرون حسینی جوانی بود که در شمال زندگی می کرد و به درخواست من به تهران آمد و اینجا ماندگار شد. الان به این بچه ها نمی گویی فقط باید با من کار کنید؟ به هیچ وجه! قبلاً از اینکه آلبوم من منتشر شود، آرون را به دوست خوبم خشایار اعتمادی معرفی کردم و با او وارد همکاری شد. سیروان با بهنام صفوی کار کرد تا شاید به رضا صادقی بگوید من می توانم بازهم موفقیت رضا صادقی را تکرار کنم، رو کردن آرون حسینی این پیام را ندارد که من اگر بخواهم، تنظیم کننده ای دارم که بتوانم تجربه های موفق قبل را تکرار کنم؟ جمله دومت را قبول دارم که اگر بخواهم تنظیم کننده خوب دارم اما روی قسمت اول صحبت ات نمی توانم حساب کنم. به این دلیل که ضمن احترام برای همه هنرمندان، در دنیای کاری من اسم خاصی وجود ندارد. رقیب من توجه مردم است نه همکارانم! من رقیب ندارم، همکارانم دوست من هستند و هیچ وقت نمی توانند رقیبم باشند چون هیچ کدام نمی توانند رضا صادقی باشند، حتی اگر بخواهند. من در مقابل توجه مردم و رضا صادقی حس رقابت دارم. اما راستش را بخواهی من وقتی با آرون حسینی کار می کردم، اصلاً به این فکر نمی کردم که یک نفری را آوردم که رو به روی سیروان قرار دهم. من همیشه گفته ام که سیروان یکی از باهوش ترین تنظیم کننده هاست اما نمی توانم او را خواننده تصور کنم و به همین دلیل او را وارد چارت کاری خودم نمی کنم. در فضای حرفه ای خودم یعنی خوانندگی، سیروان را خواننده نمی دانم و به همین دلیل هم با او مساله و بحثی ندارم. برای هنر ِ تنظیم سیروان احترام خاصی قائلم اما هیچ وقت برای لجبازی نه کسی را می آورم و نه کسی را می برم. چی شد که وارد همکاری با پویا نیکپورشدی و او را به عنوان رهبر ارکستر انتخاب کردی؟ من تا امروز سه ارکستر عوض کردم که برای هر سه ارکستر احترام زیادی قائام. پروسه به پروسه احساس کردم که از یک جایی به بعد نیاز به یک نگاه تازه به موسیقی و اجرا دارم. الان به این نتیجه رسیدم که با یکی از دوستان قدیمی ام ، یعنی پویا نیکپور وارد همکاری شوم. البته بهنام ابطحی هنوز هم برای من عزیز است و هنوز هیچ کس مثل بهنام نتوانسته روحیات استیجی من را درک کند و همیشه جزو دوستان من خواهد بود. پس آوای هنر فشاری برای تعویض رهبر ارکستر به تو وارد نکرد… نه، شرکت محترم آوای هنر هیچ فشاری را در مورد کار به من وارد نمی کند. ضمن این که یک بار این جمله را از برادر خوبم محمد جلیل پور شنیدم که به من گفت رضا اگر فکر می کنی با هم بودن ما تو را دچار مشکل کرده، می توانی این فضا را فراموش کنی و به فضای قبلی ات برگردی. من این جمله ایشان را خیلی دوست داشتم اما در نهایت این رضاست که تصمیم می گیرد. کاور آلبوم خیلی سرتر از آلبوم قبلی ات است، به نظر می رسد خیلی روی این طرح فکر کرده ای، درسته؟ بله، ایده این طرح متعلق به همسرم است. یک روز من به اتفاق همسر و برادرم در خانه نشسته بودیم و برای طرح کاور آلبوم عکاسی می کردیم. اما هر عکسی که می گرفتیم به نوعی پُز بود و من هم این حالت ها را دوست ندارم. تا اینکه همسرم این ایده را مطرح کرد که هرآنچه تعلقات زندگی ام است را دورم بچینم و دوربین از بالا تصویر من را ثبت کند. در نهایت برادرم با کمترین امکانات این عکس را گرفت که واقعاً به دلم نشست. «یاشاسین آذربایجان» این جمله ای بود که روی آلبومت نقش بسته بودی و آلبوم را به مردم آذربایجان تقدیم کرده بودی، چه دغدغه ای باعث شد این کار را انجام دهی؟ بدون تعارف می گویم من علاقه ای به ستاره گرفتن ندارم و از هیچ جا هم ستاره نمی گیرم. اما معتقدم در زمینه زلزله آذربایجان ما اهالی موسیقی خیلی کم گذاشتیم. در تمام این مدت به فکر این بودم آن آدمی که در آذربایجان صدای من را شنیده و با صدای من خاطره دارد، با خودش می گوید، الان که ما با زلزله روبه رو شده ایم، رضا صادقی کجاست؟ آیا او هنوز هم بابت شنیدن درد ما به گوش هست؟ آن جمله را برای این در جلد آلبوم نوشتم تا اگر کسی در آذربایجان آلبوم را دید، نگوید رضا برای ما کاری نکرد و حداقل یادش بود که ما هم حالمان بد است. در مورد ماجرای زلزله آذربایجان، بیشتر از وقع زلزله از این اذیت شدم که نمی توانم کاری برای هموطنانم انجام دهم. آن زمان من از تهیه کننده سابقم خواهش کردم به من اجازه کنسرت خیربه بدهد اما حتی اجازه این کار هم به من داده نشد. این ها همان حرف های ناگفته من است. من حتی نتوانستم کاری که دلم می خواست را برای هموطنان مصیبت دیده ام انجام دهم. (بغض می کند) خیلی حس بدی است که در روزهایی که فکر می کنی می توانی موثر باشی، مجبور باشی کنج خانه بنشینی و از اینترنت مسائل را دنبال کنی. کمترین کاری که می توانستم انجام دهم، کنسرت خیریه بود که نشد. قرار بود تیتراژ «ماه عسل ۹۱» را بخوانی اما این اتفاق نیفتاد. علی ضیاء در چند مصاحبه اعلام کرده که رضا از من ناراحت است و امیدوارم این کدورت برطرف شود، ماجرا چه بود؟ ماجرای خاصی نبود. علی ضیاء پسر محترم و مهربانی است و قطعاً از روی بیکاری نیمه های شب به منزل من نیامد تا در مورد تیتراژ ماه عسل صحبت کنیم. علی دوست داشت این اتفاق بیفتد و من هم در وهله اول به دلیل حضور این آدم در برنامه، دوست داشتم که در این برنامه حضور داشته باشم. از طرفی این نذر من بود که بتوانم هر سال ماه رمضان سر سفره های افطار مردم باشم اما خب پارسال این اتفاق نیفتاد. من حس می کنم علی ضیاء به یک سری آدم اعتماد کرد و در نهایت یک سری ناهماهنگی پیش آمد که باعث شد کاری که به من سفارش داده شد پخش شود. دروغ هم نمی گویم، تا بیست روز بعد از این موضوع خیلی ناراحت بودم چون همان روزها از شبکه دو هم پیشنهاد داشتم اما به خاطر علی آن برنامه را رد کرده بودم. اما بعد از اینکه یک مقدار از ماجرا گذشت، با خودم فکر کردم علی بیمار نبود که بین دو سه شعر، بنشیند و ساعت ها باهم صحبت کنیم و یک شعر را انتخاب کنیم. متاسفانه تهیه کننده ها هیچ وقت برای وقت و احساس هنرمند احترام قائل نبوده اند و طی یک سری روابط یک اتفاقاتی را رقم می زنند. علی بچه خوبی است و این خیلی خنده دار است که پروسه ناراحتی ام از موضوع تیتراژ بخواهد ادامه پیدا کند. از علی ممنونم که اینقدر با فروتنی برخورد می کند و می گوید رضا از من ناراحت است اما من نه از علی ناراحتم و نه می توانم از او ناراحت باشم. سال گذشته نزدیک ترین دوست تو به قول معروف به تو نارو زد، این موضوع باعث می شود که از این به بعد با دقت بیشتری به اطرافت نگاه کنی؟ قطعاً از این به بعد روی دوستانم وسواس بیشتری خواهم داشت. شاید بعد از این خیلی سخت کسی را به عنوان دوست بشناسم و از این بابت برای خودم متاسفم. من آدمی نبودم که از کسی دور شوم اما وقتی کسانی که چندین سال کنار من بودند و کنار من به اعتبار رسیدند، از این اعتبار سوء استفاده کردند و لطمات روحی زیادی به من وارد ساختند. از این به بعد در فضای دوستانه هایم بیشتر دقت خواهم کرد. منی که دوستان زیادی داشتم، امروز دوستان کمی دارم. حرفی مانده که برایمان بگویی؟ خیلی خوشحالم که می شنوم مردم آلبوم «همین…» را دوست داشته اند. متشکرم از آرون حسینی، شجاعت شفاهی، اسماعیل حسینی، معین راهبر و دوستان خوب دیگرم. امیدوارم بتوانم در آینده بیشتر در مورد خوشایندهای همین صحبت کنم. منبع: زندگی ایدهآل- 8 پاسخ
-
- 8
-
- مصاحبه رضا صادقی
- آلبوم رضا صادقی
-
(و 2 مورد دیگر)
برچسب زده شده با :
-
گفتگوی بابک صحرایی با رضا صادقی ، فرزاد فرزین و خشایار اعتمادی
shadmehrbaz پاسخی ارسال کرد برای یک موضوع در موسیقی ایرانی
خشايار اعتمادی: همه ما مقصریم بابک صحرایی: موسيقي پاپ دوران آشفتهاي را سپري ميكند. در چنين شرايطي تحليل وضعيت موجود براي رسيدن به راهكارهاي خروج از اين آشفتگي از اولين قدمهايي است كه ميبايست توسط خود اهالي موسيقي برداشته شود. اين ميزگرد حاوي نقطهنظرات سه خوانندهاي است كه هم از خوانندههاي شاخص و تأثيرگذار موسيقي پاپ هستند و هم هر كدام در ژانر موسيقايي خود توانستهاند جريانهاي قابل اعتنايي را در موسيقي سالهاي اخير ايجاد كند. بابک صحرایی : موسيقي پاپ داخل كشور از نظر خوانندگي در سطح بسيار ضعيف و پاييني قرار دارد و تعداد خوانندههاي خوب امروز در كمترين حد ممكن قرار دارد. با توجه به اين وضعيت، يك خواننده خوب بايد داراي چه مشخصههايي باشد؟ خشايار اعتمادي: يك خواننده در وهله اول بايد خوب خواندن را بلد بوده و از صداي خوبي بهرهمند باشد. اما آن چه از منظر من مهم است اين نكته است كه يك خواننده بايد از گويش خوبي برخوردار باشد و به شكل مناسبي مبين آن مفهومي باشد كه در شعر نهفته است چون صدا، سليقه است. مثل گل، اين همه گل در دنيا براي سليقههاي مختلف در نظر گرفته شدهاند. ممكن است صداي يكي كسي را دوست نداشته باشيم و يا بالعكس. وقتي احساس جاري در يك ترانه با گويش و احساسي خوب به شكل درستي به مخاطب منتقل شود به نظر من آن خواننده، خواننده موفقي است. مخاطب بايد فكر كند تمام آنچه كه توسط خواننده بيان ميشود متعلق به خود مخاطب است منتها در اين لحظه از طرف خواننده در حال بيان است. مهمترين مطلب هم اين است كه خواننده آن چه كه انتخاب ميكند و ميخواند را به درستي بفهمد و شخصيت اول آن داستان بشود تا بتواند آن مفهوم را به درستي به مخاطب منتقل كند. رضا صادقي: به نظر من يك خواننده كسي است كه بيشتر از اینکه به فكر خواندن باشد بايد به فكر ماندن باشد. ضمن تعاريفي كه آقاي اعتمادي اشاره كردند مبني بر فهم كلامي كه دارد ميخواند. دوم تصويرسازي صوتي براي مردم است. بايد از آن كلامي كه لمس كرده براي مردم تصوير بسازد و اين تصوير را به روياي مردم منتقل كند. خواننده به جاي خواندن بايد به فكر ماندن باشد. تعارف نداريم، من بارها ديدهام نمكياي كه از يك محله رد ميشود توانايي صدايش حداقل خيلي از من رضا صادقي بيشتر است. همه حرف من اين است كه خواننده در وهله اول بايد بفهمد كه چه ميخواند و دوم اينكه فكر نكند كه كار حرفهاي و خوب خواندن فقط مربوط به خوانندگي به روي صحنه است. روي استيج كه بايد خوب بخواني چون اگر بد بخواني مردم بلند ميشوند و ميروند و قبولت نميكنند. پايين استيج بايد خوب بماني. خوب خواندن وظيفه تو است.اين را بايد براي خيليها تعريف كرد. خطابم به جوانهايي هم هست كه ميخواهند وارد اين عرصه بشوند. روي اسيتج و داخل استوديو تو بايد خوب بخواني ولي پايين استيج و بيرون از آلبوم و استوديو، تو بايد خوب بماني. همانطور كه خوب خواندن تو را ميشنوند، خوب بودن تو را هم باید ببينند. فرزاد فرزين: به نظر من خواننده بايد يك ايدئولوژي مشخصي هم داشته باشد. يعني جدا از صداي خوب و شرايطي كه براي خوانندگي لازم است بايد بداند كه اصلاً هدفش از خوانندگي چيست. نكته ديگر اينكه چه ميخواهد بخواند و چه چيزي را ميخواهد به مردم ارائه كند و به عقايد آنها اضافه نمايد. خيلي از خوانندهها هستند كه ممكن است بيايند و در برههاي هم موفق بشوند اما اشعار و ترانههايي را ميخوانند كه نه تنها سطحي و ضعيفند بلكه يك سري اثرات منفي و نادرستي را هم در باورهاي نوجوانان جامعه ايجاد ميكنند. يك سري كلمههاي غلط و عبارتهاي اشتباه كه امكان دارد در بدترين جاهاي شهر هم استفاده نشود. به اين خوانندگي نميگويند.خواننده بايد چيزي را بخواند كه مبتني بر باور خودش است از طرف ديگر بايد سطح فرهنگ جامعه را ارتقاء بدهد نه اينكه باري به هر جهت باشد و فقط فكر اين باشد كه شنيده بشود. در كنارش مسائلي كه دوستان اشاره كردند هم بسيار حائز اهميتند. بابک صحرایی : با توجه به توضيحات خوبي كه ارائه شد وقتي به عمر بيش از ده ساله پاپ داخل كشور نگاه ميكنيم ميبينيم كه اکثر خوانندههاي فعال در اين عرصه داراي شاخصهاي ذكر شده نيستند،.دليل اين اتفاق را در چه ميبينيد؟ خشايار اعتمادي: ضمن تاييدي كه بر گفته شما دارم، در آسيبشناسي يك معضل اين چنيني، نميشود تمام مسائل را تنها به خوانندهها ربط و بسط داد. پذيرش اشتباه خيلي مهم است. فرهنگ اجتماع، اليتسازي و رسانهها خيلي مهم هستند. از فاخر بودن موسيقي زياد صحبت ميشود و هيچوقت تعريف آنچنان درستي از آن ارائه نميشود. تمام اينها ميتوانند در اين آسيبشناسيها دخل و تصرف داشته باشند. اولاً اين را بگويم اين حق هر جواني است كه بخواهد وارد اين عرصه بشود. 15 سال پيش وقتي ما شروع به كار كرديم يك مقداري آن خوانندههايي که مقدمتر بر ما بودند شايد به نوعي از حضور ما احساس خوبي نداشتند و من نميخواهم امروز يك چنين اتفاقی را تكرار كنم و يادم هست كه آن موقع چقدر نسبت به اين موضعگيری ها دلخور بودم. پس وظيفه من است كه الان اين حق را به هر جواني بدهم كه در هر برههاي بخواهد خودش را مطرح كند. بايد به آنها تبريك هم بگويم كه براي عرضه كردن خودشان ميآيند قشنگترين و زيباترين راه كه همان پيوستن به قافله هنر است را انتخاب ميكنند. اما با توجه به صحبت فرزاد عزيز و در تأييد صحبت رضا صادقي عزيز، فقط به علاقهاي كه به اين كار دارند فكر نكنند و ببينند چقدر كاريزما و توانايي انجام چنين كاري را دارند. متاسفانه اين مسأله خيلي رعايت نشده. فقط صرفاً به اين خاطر كه شخص خواسته عرضاندامي در اين عرصه بكند.اين هم اشكالي ندارد. بعضاً در سياستگذاري های كلان موسيقي هم ما نميتوانيم دخل و تصرفي داشته باشيم. آن اليتبنديها صورت نگرفته. رسانه حمايت آنچنانياي نكرده و نيامده براي فرهنگسازي در پذيرش اجتماع كار خوب را تعريف كند تا مخاطب اين قدرت تشخيص را داشته باشد. موسيقي پاپ نزديك به يك دهه و نيم است كه حضور خود را آغاز كرده و ناچار به يك سري از فراز و نشيبها بوده است. همه ما جاي اشتباه داريم. چه به عنوان فعال در اين عرصه و چه به عنوان مخاطب. خيلي هم مسيرهايي براي حرفهاي شدن بچهها ايجاد نشده. با وجود اينكه در حال حاضر گرد و غبار در اطراف موسيقي پاپ بلند شده اما من اين اميد را دارم كه با توجه به درايت و فهمي كه در مخاطبان و جامعه ري ما وجود دارد، اين گرد و غبار خواهد خوابيد و بالاخره مخاطب خواننده خوب را پيدا خواهد كرد. بابک صحرایی : به تأثير رسانه بر ارتقاء سطح موسيقي اشاره شد. نسل اول موسيقي پاپ تا حدي توانست از امكانات رسانههاي رسمي به نحو مناسبي استفاده كند.اما خواننده های نسل های بعد چنینی امکانی نداشتند هرچند که خوانندههايي مثل رضا صادقي و فرزاد فرزين بدون استفاده از اين موقعيت هم توانستند به موفقيتهاي خوبی دست پيدا كنند. با توجه به اين دو اتفاق، چه تحليلي ميتوانيم از تأثير رسانههاي رسمي بر موسيقي داشته باشيم؟ رضا صادقي: دوستاني مثل آقاي اعتمادي كار ما را سخت كردند و در عين حال هم آسان نمودند. سخت از اين بابت كه ما در يك برههاي از زمان ديديم كه موسيقي پاپ ناگهان وارد تلويزيون شد. با كارهاي خوبي هم وارد شد. آقاي اعتمادي، ناصر عبداللهي، محمد اصفهاني و حتي شادمهر عقيلي.همه خوب بودند. ما هم گفتيم با توجه به سختيهايي كه اين نسل تحمل كردند و با روحشان سختيها و سنگ و كلوخهاي اين راه را از ميان برداشتند پس بياييم و يك كار تازهاي انجام بدهيم و ريتم روز دنيا را با توجه به همان نگاه محترمي كه از نسل اول دريافت كرديم، وارد موسيقي پاپ كنيم. فكر هم ميكرديم كه بيشتر مورد توجه رسانهها قرار ميگيرد. اما متاسفانه اين چنين نشد. از اين بابت است كه ميگويم كار ما سخت شد. بدون تعارف بگويم به عنوان مثال آقاي اعتمادي به خاطر سخت بودن شرايط آن روزها دچار خيلي خودسانسوريها هم بودهاند. مطمئناً با خودش گفتهاند بگذاريم كار انجام بشود، حالا در يك برهه ديگري مثلاً صداي گيتار را بالاتر مي آوريم. يا بالفرض در يك زمان ديگري ميآئيم "jaz" هم ميخوانيم. الان بگذاريم پاپ به شكل درستي اجرا بشود... خشايار اعتمادي: و در تعامل با شرايط روز. رضا صادقي: ما آمديم و به سمت موسيقي روز رفتيم و با يك «نه» بزرگ از طرف تلويزيون مواجه شديم. هميشه هم اين مسأله براي من جاي سئوال داشته كه كارهايي كه در حال حاضر از تلويزيون پخش ميشود در مقايسه با آن سالهاي اوليه شروع پاپ، واقعاً خندهدارند. خشايار اعتمادي: من نميدانم سياستهاي رسانه ملي در يك مقطعي به كجا رسيد كه باعث شد بازخوردهاي خيلي بدي براي موسيقي داخل كشور داشته باشد. درست زماني كه صدا و سيما volumeاش را روي موسیقي داخل كشور بست، روي موسيقيهايي با اشعار پيامدار و موقر، اين مسأله با هجمه رسانههاي خارج از كشور مصادف شد كه به صورت ماهوارهاي به خانههاي مردم سرازير شدند. به اين ترتيب 3 اتفاق خيلي بد حادث شد. يكي اينكه اين شبكهها ذوق و علاقه و سليقه مردم را به سمت خودشان بردند. دوم اينكه در لواي موسيقيهايي كه پخش ميكردند آسيبهاي اجتماعي زيادي را وارد خانوادهها كردند كه دور از هويت مردم بود و بدتر از همه اينكه نسل سوم موسيقي عمدتاً از ماهوارهها براي خود سمبلسازي كردند. حتي نوع پوشش و گفتار و رفتارشان هم تحت اين تأثير قرار گرفت. مهمتر از همه اينكه وقتي صدا و سيما حمايتش را از روي موسيقي خوب، كلامهاي خوب و صداهاي خوب برداشت، موسيقيهايي كه در ضعيفترين سطوح ترانه و موسيقي و اجراي خواننده تهيه ميشدند معرف موسيقي داخل كشور به دنيا شدند. كليپهايي كه به همراه اين موسيقيها و ترانههاي ضعيف از ماهواره پخش شدند و آن طرف آبيها فكر كردند موسيقي داخل كشور همين است كه در ماهوارهها ميبينند. رضا صادقي: متاسفانه يك شرايطي كه ميتوانست «نعمتي» براي موسيقي پاپ داخل كشور باشد كه بعداً تبديل به يك «نكبت» شد، وجود يك سري كانالهاي ماهوارهاي بودند كه در داخل كشور مشغول به فعاليت شدند. يك اتفاقي كه ميتوانست منجر به معرفي موسيقي واقعي داخل كشور به دنيا بشود. اما تبديل به يك نكبت شد. چرا كه فقط مختص پخش موسيقيهاي ضعيفي شد كه به هيچ عنوان در شأن منِ ايراني حافظشناس نبودند. منِ نوعي شايد حافظ هم نخوانم اما شعر امثال حافظ بخشي از فرهنگ من است. كلام و ادب محترم جزئي از كلامي است كه با پدر و مادر و خواهرم صحبت ميكنم. پخش اين موسيقيها و كلامهای ضعيف باعث شد خيليها بگويند پس پاپ داخل كشور اين است و بهانهاي شد كه بهايي به موسيقي پاپ ندهند. بابک صحرایی : بسته شدن volume موسيقي پاپ در صدا و سيما، به قول خشايار اعتمادي، باعث شد خوانندهها به سمت موسيقي زيرزميني و شبكههاي ماهوارهاي و به طبع آن موسیقی سطحی سوق داده شوند.چه تحلیلی از این اتفاق دارید؟ فرزاد فرزين: ضمن تأييد سخنان رضا و خشايار عزيز، ما در خيلي از مواقع از موسيقي فاخر صحبت ميكنيم. از نگاه من موسيقي فاخر و غير فاخر نداريم.این کلام یک موسیقی است که فاخر بودن یا نبودن آن را مشخص می کند.ريتم از اجزاء تشكيلدهنده تمام موسيقيهاست و اين كلام است كه باعث تغيير افكار برخي از مخاطبان موسيقي ميشود و نوع گويش آنها را تغيير ميدهد. در مورد صحبت شما بايد بگويم من در شرايطي قرار گرفتم كه همين شرايط باعث شد روند حركتيام را تغيير بدهم. من و يك سري از بچهها آن 6، 5 سال پيش وقتي آلبوم مجازمان آماده انتشار شد، به يك شبكه ماهوارهاي كه آن زمان با مجوز كار ميكرد كليپ داديم. حرف رضا دقيقاً اينجا سنديت پيدا ميكند. آن زمان شرايط در يك مقطعي شرايط خوبي شد. حتي من با رضا هم كه از من قديميتر و موفقتر هم بود كار مشتركي را انجام داديم كه كار موفقي شد و خيلي خوب ديده و شنيده شد. در تمام دنيا، موسيقي بدون تصوير تقريباً هيچ معناي خاصي ندارد و از ابتداي تهيه يك موسيقي به كليپ آن فكر ميكنند. در آن شرايط به خاطر نبود مديريت و حمايت مناسب، كار به دست افرادي افتاد كه صلاحيت يا توانايي اداره آن را نداشتند. در صورتي كه چنين شبكهاي كه داراي مجوز هم بود بايد توسط خود مسئولان مديريتي موسيقي اداره ميشد كه كار به جايي نرسد كه شبكه پول بگيرد و به عنوان مثال يك كليپ نامناسبي را پخش كند. شرايط به گونهاي پيش رفت كه ديديم اين وضعيت به آينده كاري ما لطمه خواهد زد. كه اين اتفاق هم افتاد. ما هر چه تلاش كرديم كه كليپهاي ما از اين شبكهها خارج شوند كسي گوشش بدهكار نبود. اين مسأله هم بود كه در طي تقريباً 2 هفته، ناگهان تمام خوانندههايي كه مجاز بودند زنگ زدند و خواستند كه ديگر كليپشان پخش نشود. طبيعتاً آن شبكه نابود ميشد و به همين خاطر قبول نكردند. در نتيجه دودش به چشم امثال من رفت و من و رضا و يك سري ديگر از دوستان يك زمان زيادي نتوانستيم كار كنيم. البته خروج از اين شبكهها به نفع ما شد اما سوءمديريت صورت گرفته در آن زمان باعث شد شبكههايي كه ميتوانستند به موسيقي داخل كشور كمك كنند، به دشمن اين موسيقي تبديل شدند. مسأله ديگر اينكه آن موسيقياي كه در طي 6، 5 سال گذشته توسط مردم، چه داخل و چه خارج از كشور، ديده و شنيده شده موسيقياي بوده كه از شبكههاي ماهوارهاي پخش شده و چون مديريتي هم روي آن صورت نگرفته، سطحيترين و ضعيفترين كارهاي توليد شده در داخل از طريق اين شبكهها پخش شدهاند و نتيجهاش اين شده كه در تمام دنيا گفته ميشود كه ايران داراي بدترين خوانندههاست. بابک صحرایی : بحث سوءمديريت از يك سو و عدم حمايت رسانههاي رسمي از سوي ديگر كاملاً صحيح است. اما اين اتفاق هم وجود داشته كه در بطن موسيقي ما هم اكثر خوانندهها كوچكترين آشنايياي با بديهيترين اصول موسيقي نداشتهاند و اينطور نبوده كه موسيقي ما سرشار از خوانندههاي خوب باشد و حمايتي از آنها صورت نگيرد.این ضعف همه گیر چه دلایلی می تواند داشته باشد؟ رضا صادقي: به نظر من يكي از مقصران اين اتفاق، اهالی جرايد هستند. خيلي بيتعارف ميگويم. در ميان اهالي جرايد هم يك نگاه ايدهآل وجود دارد و هم يك نگاه ناآگاهانه و بدون تحقيق. عذر ميخواهم مثل خيلي از ترانهسراها و آهنگسازهايي كه بدون داشتن شناخت مناسبي از يك خواننده و حتي شنيدن صدايش، به او شعر و آهنگ ميدهند. اينكه ميگويم قسمتي از جرايد محترم ما در پيش آمدن اين شرايط مقصرند اين است كه به عنوان مثال يك عكسي از يك جواني چاپ ميشود كه به قول آقاي اعتمادي حق هم دارد كه بخواهد خودش را مطرح كند اما نميدانيم كه كيست و از كجا آمده است و به قول فرزاد چه هدفي از خواننده شدن دارد. اصلاً ميخواهد بخواند كه به كجا برسد؟ براي چه كساني بخواند؟ ولي ما ميبينيم كه در يك مجلهاي به وفور از او حمايت ميشود و حرف زده ميشود. هنوز آلبوم ندارد اما مصاحبه ميكند. عكسش حتي به روي جلد ميآيد. يك زماني عكسِ روي جلد تعريف داشت مثلاً ميگفتند طرف يك قابليتهايي دارد و مردم يك نگاهي به او دارند و حالا براساس اين وضعيت عكسش به روي جلد مجله هم زده شد. ولي من عكسهايي را به روي جلد مجلات ميبينم كه داراي هيچكدام از اين شرايط نيستند. مني اين حرف را ميزنم كه كارم و عشقم موسيقي است و به قول پويا نيكپور ما هزينه اين موسيقي را از زندگيمان ميدهيم نه از جيبمان، از عمرمان ميدهيم نه از جيبمان. اين اتفاقات اين دسته از افراد را به اين باور ميرساند كه واقعاً خوانندهاند و تصميم به انتشار آلبوم ميگيرند. من اين اتفاق را به چشم ديدهام كه آلبومي بعد از نهار يك استوديو ساختنش شروع شد و ساعت سه و نيم شب تمام شد. يك آلبوم كامل. الان هم كه خدا را شكر انقدر نرمافزارها و soft wareهاي مختلفي آمده كه به خواننده كمك ميكند و حتي به عنوان مثال براي تحرير خواننده هم soft ware آمده. آلبومي به اين شكل توليد مي شود و طرف ميگويد عكسم هم كه در مجلهها چاپ ميشود و 4 نفر هم كه من را ميشناسند پس من خوانندهام. يعني فقط با پول دادن عكسش را در مجلهاي چاپ كرده، با پول دادن و كمك نرمافرازها آهنگي خوانده و هيچ نشاني از يك تفكر درست در او نميبينيم يا اصلاً تفكرش براي ما مشخص نميشود. در صورتی كه ما در اينجا در تمام عرصههاي موسيقي چهرههاي تواناي زيادي را در اختيار داريم كه ستارههاي خانه نشينند و بسياري از نامهاي مطرح موسيقي ايراني خارج كشور دست به دامان آهنگسازها و ترانهسراهاي داخل كشور هستند براي اينكه بتوانند كار بهتري انجام بدهند. جالب است كه بعد هم گفته ميشود كه اهالي موسيقي داخل ايران حرفي براي گفتن ندارند. آقا تو حرفي كه داري ميزني از من است. از مني كه داخل اين مملكت زندگي ميكنم ولي در بيرون از ايران گفته ميشود كه موسيقي ما داراي بدترين خوانندههاست. فرزاد فرزين: در ادامه صحبت رضا باید بگویم كه يكي از دلايلي هم كه ميگويند ايران داراي بدترين خوانندههاست اين است كه در جايي كه بايد برخوردي صورت بگيرد، برخورد نميشود و جايي كه نبايد تنگ نظري بشود، تنگنظري صورت ميگيرد. بايد باور كنيم كه خوانندگي تبديل به يك تب شده است. يك زماني بود كه همه ميخواستند بازيگر شوند، الان دورهاي است كه همه ميخواهند خواننده شوند. هر كسي هم به راحتي هر چه تمامتر و در اوج ضعف و ناتواني ميتواند خواننده شوند. البته اسماً خواننده ميشوند وگرنه در اصل فرسنگها با خواننده بودن فاصله دارند. با دويست هزار تومان يك آهنگ ميخرند و منتشر ميكنند. مبلغي كه واقعاً براي تهيه يك قطعه ناچيز است. حتي گاهي با خود من هم تماس گرفتهاند که ما يك استوديو داريم و 2 ماهه برايتان يك آلبوم 10 تراكي جمع ميكنيم و مثلاً 7 ميليون تومان ميگيريم. يعني قطعه ای 700 هزار تومان براي ترانه و ملودي و تنظيم.يك جواني هم كه خبري از اوضاع موسيقي ندارد و نميداند كه این ارزان بودن در اغلب اوقات به خاطر ضعيف بودن كار است، ناآگاهانه وارد اين جريان ميشود. به قول يكي از بچههاي موسيقي كه ميگفت «برو پول توجيبيات را از بابات بگير بيا من با همان مبلغ برايت يك آهنگ ميزنم». نوجوان كه دنبال آن اصليت خوانندگي نيست. تنها دچار آن تب خوانندگي شده است. اينكه آهنگي بخواند و او را بشناسند و هنر و ديگر مسائل مربوط به آن اصلاً برايش مهم نيست. حالا آنجايي كه بايد برخورد بشود و نگذاريم كه اين اتفاق به راحتي شكل بگيرد و هر كسي به راحتي بتواند در اينجا زندگي كند و كار غير مجاز انجام دهد، برخوردي انجام نميشود. غيرمجاز منظورم فقط موسیقي زيرزميني نيست منظورم نوع عرضه موسيقي است. رضا صادقي: يعني موسيقي غيراخلاقي... فرزاد فرزين: بله. يعني رفتن به سمت موسيقي غيراخلاقي. غير از اينكه موسيقياش موسيقي ضعيفي است و كلام زشتي به روي آن است و اثر منفي روي جامعه ميگذارد، كليپي هم كه براي آن ميسازد نامناسب و مغاير با عرف جامعه است. كاري ندارم كه چه چيزهايي الان چارچوب است.يك آدم ايراني، يك آدمي كه غيرتي است و روي مسائل فرهنگي كه از قديم در ايران وجود داشته حساسيت دارد، نميتواند خيلي از اين شكسته شدن عرفهاي فرهنگي را بپذيرد. اينكه مثلاً يك خانمي در كليپ كسي كه در ايران زندگي ميكند بدون حجاب ظاهر ميشود. چيزي كه در خون ما نيست و يك چنين پوششي و اين نوع كليپ با آن كلام مبتذلي كه اشاره كردم، باعث ميشود هيچ پدر و مادري دوست نداشته باشد كه بچهاش به آن نگاه كند. ما اينجا برخورد نميكنيم، محدود نميكنيم و در نتيجه روز به روز تعداد اين كارها بيشتر ميشوند.بدتر ميشوند. از آن طرف هم در رسانه ملي ميآييم جلوي خوانندههايي كه به صورت مجاز فعاليت ميكنند را ميگيريم و محدودشان ميكنيم. نتيجتاً آنهايي كه از طريق همان تب خوانندگي وارد موسيقي ميشوند و بدون آنكه اصول هنري موسيقي برايشان ارزشي داشته باشد كارشنان را ارائه ميكنند، مطرح هم ميشوند و مثل يك ستاره پوشاليِ در جامعه هم به زندگيشان ادامه ميدهند و فكر هم ميكنند كه موفقند. از آن طرف كساني كه براي كارشان زحمت ميكشند و يك سري ايدئولوژي و عقيده خاصي در خوانندگي دارند و مجاز هم هستند آنجا كه بايد تحت حمايت قرار بگيرند، تنها ميمانند و تبليغي برايشان انجام نميشود. منظورم از تبليغ بيلبورد زدن نيست. مردم چهره من نوعي را كه ميشناسند. مهم شنيده شدن كارهاي ما است. موسيقي بايد شنيده بشود تا شنونده را جذب كند. مثلاً اگر رضا صادقي يك كليپ داشته باشد و اين كليپ روزي حتي يك بار از رسانهها پخش شود فكر كنيد كه چقدر ميتواند به ماندگاري و شنيده شدن آن كار كمك كند و نتيجتاً به خوانندهاي كه اين كار را تهيه كرده كمك ميشود. ما ميآييم اين بخش را محدود ميكنيم و سليقهاي برخورد ميكنيم حتي نميتوانم بگويم سليقهاي چون فكر نميكنم كلاً بيشتر از 5، 4 خواننده پاپ در رسانه ملي فعاليت داشته باشند. اتفاق كلياي كه مي افتد همين وضعيت حال حاضر موسيقي است. ادامه در پست بعدي...- 1 پاسخ
-
- 1
-
- فرزاد فرزین
- بابک صحرایی
-
(و 2 مورد دیگر)
برچسب زده شده با :