رفتن به مطلب

جستجو در تالارهای گفتگو

در حال نمایش نتایج برای برچسب های 'خشایار اعتمادی'.

  • جستجو بر اساس برچسب

    برچسب ها را با , از یکدیگر جدا نمایید.
  • جستجو بر اساس نویسنده

نوع محتوا


تالارهای گفتگو

  • انجمن نواندیشان
    • دفتر مدیریت انجمن نواندیشان
    • کارگروه های تخصصی نواندیشان
    • فروشگاه نواندیشان
  • فنی و مهندسی
    • مهندسی برق
    • مهندسی مکانیک
    • مهندسی کامپیوتر
    • مهندسی معماری
    • مهندسی شهرسازی
    • مهندسی کشاورزی
    • مهندسی محیط زیست
    • مهندسی صنایع
    • مهندسی عمران
    • مهندسی شیمی
    • مهندسی فناوری اطلاعات و IT
    • مهندسی منابع طبيعي
    • سایر رشته های فنی و مهندسی
  • علوم پزشکی
  • علوم پایه
  • ادبیات و علوم انسانی
  • فرهنگ و هنر
  • مراکز علمی
  • مطالب عمومی

جستجو در ...

نمایش نتایجی که شامل ...


تاریخ ایجاد

  • شروع

    پایان


آخرین بروزرسانی

  • شروع

    پایان


فیلتر بر اساس تعداد ...

تاریخ عضویت

  • شروع

    پایان


گروه


نام واقعی


جنسیت


محل سکونت


تخصص ها


علاقه مندی ها


عنوان توضیحات پروفایل


توضیحات داخل پروفایل


رشته تحصیلی


گرایش


مقطع تحصیلی


دانشگاه محل تحصیل


شغل

  1. هفته قبل چند تن از چهره های قدیمی موسیقی با انتشار آثار جدیدشان، بازگشت خود را به بازار موسیقی جشن گرفتند اما کسی خبری از ستاره های نسل های قدیمی موسیقی کشور دارد؟ آنها مشغول چه کاری اند و چرا خبری از آنها نیست؟ همشهری آنلاین در این خصوص پرونده‌ای مطبوعاتی را کار کرده است که با هم آن‌را می‌خوانیم. ستاره های نسل های گذشته موسیقی ایران بودند که رفته رفته و با ورود سبک های روز موسیقی جهان به کشور، بار و بندیل را بستند و بی خیال ادامه فعالیت های هنری شان شدند. چهره هایی که شاید ورود تکنولوژی روز موسیقی جهان و تولد ستاره های موسیقی، بزرگترین ضربه را به آنها زد و حالا معلوم نیست در کدام شرکت یا موسسه ای به عنوان یک کارمندساده یا یک مربی آموزشگاه موسیقی مشغول به فعالیت اند. این پرونده کوچک را تا انتها بخوانید. سعید شهروز: ماجرای یک لوستر فروشی گذشته: انتشار یک قطعه جدید در هفته گذشته از این خواننده، سوژه اصلی گزارش این دو صفحه شد. خواننده ای که خیلی ها از او به عنوان یکی از با استعدادترین چهره های بعد از انقلاب یاد می کردند و انتشار آلبوم های متعدد و استقبال قابل توجهی که از آثار او از سوی مخاطبان نسل اول موسیقی پاپ کشور شد، نوید تولد ستاره ای بزرگ و دست نیافتنی را به اهالی موسیقی داد. ستاره ای که آلبوم هایش یکی پس از دیگری روانه بازار موسیقی کشور می شد و حتی استقبال به حدی بود که گاهی او به سالی یک آلبوم هم اکتفا نمی کرد و دورخیز عجیبی برای انتشار دو اثر در سال را برداشته بود. همه چیز بر وفق مراد بود و تهیه کننده «لاله زاری» اش هم مثل کوه پشت سرش بود و با حمایت های همه جانبه اش، اجازه نمی داد که آب در دل خواننده اش تکان بخورد. «سعید شهروز» با آلبوم های پرطرفدارش به شماره یک بازار تبدیل شده بود و انتشار آلبوم «غزلک» و موفقیت بزرگ آن در بازار باعث شد او دیگر در بین چهره های آن زمان، دست نیافتنی شود.کنسرت های این خواننده بیشترین مخاطب را داشت و آلبوم هایش انتخاب اول بسیاری از اهالی موسیقی بود. اما بحران از زمانی شروع شد که دیگر لاله زار، آن لاله زار قدیم نبود شرکت ها و موسسه های فرهنگی هنری، جایگزین شرکت های سنتی این راسته بازار شدند. تزریق دانش روز موسیقی هم مزید بر علت شد تا آرام آرام فروشگاه های لاله زار جمع و جور کنند و بی خیال ادامه فعالیت هایشان شوند. خواننده های آن دوره هم یکی یکی از دور خارج شدند و نبود سرمایه گذار و حامی باعث می شد شرایط روز به روز بدتر و بدتر شود. تبدیل شدن دفتر شرکت حامی «سعید شهروز» به لوستر فروشی (!)، شروع نزول پله ای این خواننده بود. شهروز به رغم استقبال بسیاری از تهیه کننده ها برای همکاری با او، ترجیح داد به صورت انفرادی فعالیت هایش را ادامه دهد و حتی در مقاطعی باز هم توانست موفقیت های قبلی را تکرار کند. انتشار آلبوم «بی خوابی» با حضور چهره هایی چون «بهروز صفاریان» آخرین فعالیت رسمی این خواننده بود که با وجود استقبال اهالی موسیقی، آخرین فعالیت رسمی او به شمار می رود و حدود پنج سالی هست که دیگر شهروز غایب بزرگ بازار موسیقی کشور است. او سه سال پیش کنسرت بزرگی را هم در تهران روی صحنه برد و باز هم استقبال دوستدارانش را از این برنامه شاهد بود ولی ظاهرا قصه دوری این خواننده از بازار، پشت پرده های کشف نشده ای دارد. همه هزینه های کنسرت آخر این خواننده را خود او تقبل کرده بود و ظاهرا نتایج جالبی را هم بعد از این اجرا از لحاظ مالی به دست نیاورده بود. همین اتفاقات او را دلزده از بازار کرد تا خواننده پرطرفدار نسل اول موسیقی پاپ، این روزها هیچ فعالیت رسمی در بازار موسیقی نداشته باشد. حال: هفته گذشته سعید شهروز بعد از مدت ها قطعه «رفیق روزهای تنهایی» را به صورت تک قطعه منتشر کرد تا موجی از شادی در سایت های هواداری این خواننده به وجود بیاید. خبر به سرعت در شبکه های اجتماعی نقل شد تا این خواننده بالاخره به حرف بیاید و از دلایل سکوت طولانی اش پرده بردارد: «این روزها با اوضاع و احوالاتی که موسیقی دارد، دل و دماغی برای کار باقی نمی ماند. شرایط نامتعادل و نامطلوب عرصه مجاز، موجب دلسردی شده است. مدت ها روی کارها زمان و انرژی می گذاریم اما فضای مناسبی برای تبلیغ و عرضه وجود ندارد اما به هر حال مشغولم و در حال تهیه و تدارک آثار جدید هستم اما دلیل بازگشتم فقط و فقط لطف دوستداران قدیمی خودم است که به من انرژی دادند. امکان نداشت بدون حضور آنها دلیلی برای بازگشت داشته باشم.» آینده: گفته می شود این خواننده در تدارک انتشار آلبوم دیگری است که در آن باز هم قرار است با «بهروز صفاریان» همکاری کند. او فعلا هیچ فعالیت رسمی و غیررسمی در بازار موسیقی کشور ندارد و ظاهرا در همان شغل اصلی اش «کارشناس مالی» در حال فعالیت است. قاسم افشار: قرمزته! گذشته: خیلی از مخاطبان قدیمی موسیقی پاپ هنوز لحظه اولین اجرای زنده «قاسم افشار» را به یاد دارند. از همان روز بود که این خواننده طرفداران زیادی را برای خودش در سراسر کشور به دست آورد. «وقف پرنده ها» از جمله معروف ترین آثار این خواننده است که همچنان از رسانه های داخلی پخش می شوند اما این خواننده هم مثل بسیاری دیگر از هم نسلانش، به محض ورود بازار موسیقی به فضاهای روز و مدرن، در سکوتی عجیب فرو رفت و دیگر خبری از انتشار آثار یا اجراهای زنده اش نیست. حال: بیش از چهار سال است که خبر انتشار آلبوم «سکوت خیس» با صدای این خواننده در حال انتشار در رسانه هاست و این آلبوم با وجود گذشتن این همه سال به دلایل نامعلوم هنوز در بازار موسیقی کشور منتشر نشده است. به نظر نبود اسپانسر مالی و تهیه کننده، باعث شده که افشار فعلا دست نگه دارد و آلبومش را همینطور به تعویق بیندازد. آینده: افشار این روزها شغل «مشاوره دادن به جوانان عشق موسیقی» را انتخاب کرده و گاهی هم در انجمن های شعرخوانی و کارگاه های ترانه دیده می شود. هیچ آینده مشخصی درباره او، آثارش و اینکحه اصلا تمایلی به بازگشت به عرصه صدا و خوانندگی دارد، وجود ندارد. او خیلی به ندرت حاضر به گفت و گو با رسانه هاست و سال هاست که با هیچ نشریه تخصصی ای صحبت نکرده. هر چند او هم مثل شهروز هفته قبل در سکوت کامل خبری و بدون هیچ تبلیغاتی تک قطعه «خدانگهدار» را به صورت اینترنتی منتشر کرده. امیر تاجیک: «جیغ» اش درنیامد گذشته: «امیر تاجیک» با ترانه معروف «زیر آسمان شهر» یک شبه به یکی از ستاره های زمان خودش تبدیل شد و با انتشار آلبومی به همین نام و اجراهای فراوان، رسما به یکی از محبوب های زمان خودش تبدیل شد. این خواننده در مدت زان کوتاهی و با تکیه بر محبوبیت بالای «زیر آسمان شهر» توانست در اکثر شهرهای کشور روی صحنه برود و اجراهای فراوانی داشته باشد. با اتمام مجموعه «زیر آسمان شهر» دوران اوج کاری این خواننده هم به اتمام رسید تا او برای ادامه فعالیت های خوانندگی اش، تصمیمات جدیدی بگیرد. حضور در ژانری جدید و به قول «تجربه فضاهای جدید». بیش از شش سال است که خبر انتشار آلبوم «جیغ» با ویدئوهایی عجیب منتشر می شود ولی خبری از انتشار آلبوم نیست. حال: تاجیک این روزها با حضور در اجراهای ارگانی و جشن های سازمان ها خوانندگی اش را ادامه می دهد و همزمان در حال کار روی آلبوم خودش هم هست. آلبومی که در آن برادرش «امید تاجیک» همه کاره است. آینده: روی برخی قطعات آلبوم جدید این خواننده خط قرمز دفتر موسیقی خورده تا تاجیک با تغییرات گسترده، مراحل نهایی آلبومش را ادامه دهد. نام آلبوم را به «زندگی تموم شده» تغییر داده و درباره زمان انتشار آن می گوید: «آلبوم جدید من با عنوان «زندگی تموم شده» به زودی پخش می شود. در این آلبوم که شامل ترانه هایی از علیرضا حسینی، افشین یداللهی و اشکان شب افروز است، امید تاجیک یک قطعه تک خوانی داشته. همچنین برای انتشار آن از کلیپ هایی که ساخته ایم، استفاده خواهیم کرد. ۱۰ قطعه موجود در آلبوم از بین قطعات بسیاری انتخاب شده است. البته بعد از چندین سال به انتشار این آلبوم اقدام کرده ام، چون قصد داشتم موسیقی خود را با فرم و ترکیب جدیدی به دوستداران موسیقی پاپ عرضه کنم.» دیگران: به یاد من باش … چهره های دیگر زیادی هم بودند که در این گزارش می شد از آنها نامی به میان آورد؛ چهره هایی چون امیر کریمی، مجتبی کبیری، چنگیز حبیبیان و بسیاری دیگر از چهره های قدیمی که هر کدام به نوعی در دوره ای خاص توانسته بودند موجی در بازار راه بیندازند و خودی نشان دهند و این روزها خبری ازشان نیست. امیر کریمی سه سال سه سال قبل آخرین آلبومش را وارد بازار کردو در حالی که پیش بینی می شد با توجه به صدای تمیز و لحن خاص او، آلبومش مورد توجه قرار بگیرد، «دوباره مهتاب» شکست تجاری سنگینی خورد تا خواننده خوش صدای این اثر، سراغ آموزش تکنیک های خوانندگی برود و با همان قطعه پرطرفدار «تهران»، رزومه کاری اش را همه جا ارائه دهد. مجتبی کبیری سه سال قبل با انتشار «نیم نگاه» باز هم سعی کرد موفقیت های ویژه «معرکه» را تکرار کند ولی مشخصا دیگر نتوانست حتی به نزدیکی آن اتفاق های خوب هم برسد تا آلبوم «ساز مخالف» (یا همراهی مریم حیدرزاده)، آخرین اثری باشد که از این خواننده در ذهن مخاطبان موسیقی مانده است. دعوای زرگری او با «محسن چاوشی» در هنگام انتشار آلبوم آخرش باعث نشد که نگاه ها به سمت او برگردد و این خواننده با گذشت بیش از یک سال از انتشار آلبوم آخرش، ظاهرا تمایلی به حضور مجدد در عرصه موسیقی پاپ ندارد. در این بین چهره هایی مثل چنگیز حبیبیان هم هستند که همچنان در پی به دست آوردن موفقیت های گذشته، با ایده ها و شگردهایی جدید وارد گود شده اند. حبیبیان در آخرین مصاحبه اش، خبر از انتشار آلبومی «آذری – فارسی» داده که «صدام کن» نام دارد و در آن سعی دارد خاطره موفقیت های قطعه «بی تانم» (دردانه ام) را که در مقاطعی توانست با آن طرفداران زیادی را به خود ببیند، تکرار کند. مثال های نقض: می خواهم زنده بمانم … در طول همه سال هایی که بر موسیقی پاپ بعد از انقلاب گذشته، هنرمندان و چهره های زیادی بودند که با وجود سابقه طولانی شان، در معرض خطر و سقوط بوده اند ولی با تلاش و تصمیمات درست توانسته اند جایگاه خود را حفظ کرده و در بازار کنونی فعالیت کنند. سردمدار این قبیل چهره ها، خشایار اعتمادی بنیانگذار پاپ بعد از انقلاب بود که با آلبوم «مثل هیچ کس» که با دکلمه «مریم حیدرزاده» به رکورد فروشی بالای یک میلیون نسخه دست پیدا کرد و به مرور جایگاه و موقعیتش در بازار موسیقی جدی تر و رسمی تر شد. او در مقاطعی از دوران عمر هنری اش، با ویدئوهای خوش رنگ و لعاب پیش آمد و آلبوم آخرش را هم با حضور افتخاری رضا صادقی وارد بازار کرد تا همچنان حضور محترمانه ای را در بازار موسیقی کشور پس از نزدیک به دو دهه فعالیت داشته باشد. محمد اصفهانی را هم می شود در همین دسته طبقه بندی کرد که به رغم بالا و پایین های فراوان و آزمون و خطاهایی خطرناک، توانست با نزدیک شدن به فضاهای الکترونیک و استفاده از چهره های جوان، به حفظ موقعیت و جایگاهش در بازار کمک کند. مانی رهنما و حمید حامی هم از دیگر چهره هایی هستند که در کنار نیما مسیحا با رو آوردن به موسیقی روز و همسو شدن با نگاه جهانی موسیقی توانستند فعالیت هایشان را پیش ببرند و با حفظ مولفه هایی از قبیل «موسیقی فاخر» و «پاپ – کلاسیک»، جنبه های پاپیولارتری را هم به سبک کاری شان اضافه کنند.
  2. خشايار اعتمادی: همه ما مقصریم بابک صحرایی: موسيقي پاپ دوران آشفته‌اي را سپري مي‌كند. در چنين شرايطي تحليل وضعيت موجود براي رسيدن به راهكارهاي خروج از اين آشفتگي از اولين قدم‌هايي است كه مي‌بايست توسط خود اهالي موسيقي برداشته شود. اين ميزگرد حاوي نقطه‌نظرات سه خواننده‌اي است كه هم از خواننده‌هاي شاخص و تأثيرگذار موسيقي پاپ هستند و هم هر كدام در ژانر موسيقايي خود توانسته‌اند جريان‌هاي قابل اعتنايي را در موسيقي سالهاي اخير ايجاد كند. بابک صحرایی : موسيقي پاپ داخل كشور از نظر خوانندگي در سطح بسيار ضعيف و پاييني قرار دارد و تعداد خواننده‌هاي خوب امروز در كمترين حد ممكن قرار دارد. با توجه به اين وضعيت، يك خواننده خوب بايد داراي چه مشخصه‌هايي باشد؟ خشايار اعتمادي: يك خواننده در وهله اول بايد خوب خواندن را بلد بوده و از صداي خوبي بهره‌مند باشد. اما آن چه از منظر من مهم است اين نكته است كه يك خواننده بايد از گويش خوبي برخوردار باشد و به شكل مناسبي مبين آن مفهومي باشد كه در شعر نهفته است چون صدا، سليقه است. مثل گل، اين همه گل در دنيا براي سليقه‌هاي مختلف در نظر گرفته شده‌اند. ممكن است صداي يكي كسي را دوست نداشته باشيم و يا بالعكس. وقتي احساس جاري در يك ترانه با گويش و احساسي خوب به شكل درستي به مخاطب منتقل شود به نظر من آن خواننده، خواننده موفقي است. مخاطب بايد فكر كند تمام آنچه كه توسط خواننده بيان مي‌شود متعلق به خود مخاطب است منتها در اين لحظه از طرف خواننده در حال بيان است. مهمترين مطلب هم اين است كه خواننده آن چه كه انتخاب مي‌كند و مي‌خواند را به درستي بفهمد و شخصيت اول آن داستان بشود تا بتواند آن مفهوم را به درستي به مخاطب منتقل كند. رضا صادقي: به نظر من يك خواننده كسي است كه بيشتر از اینکه به فكر خواندن باشد بايد به فكر ماندن باشد. ضمن تعاريفي كه آقاي اعتمادي اشاره كردند مبني بر فهم كلامي كه دارد مي‌خواند. دوم تصويرسازي صوتي براي مردم است. بايد از آن كلامي كه لمس كرده براي مردم تصوير بسازد و اين تصوير را به روياي مردم منتقل كند. خواننده به جاي خواندن بايد به فكر ماندن باشد. تعارف نداريم، من بارها ديده‌ام نمكي‌اي كه از يك محله رد مي‌شود توانايي صدايش حداقل خيلي از من رضا صادقي بيشتر است. همه حرف من اين است كه خواننده در وهله اول بايد بفهمد كه چه مي‌خواند و دوم اينكه فكر نكند كه كار حرفه‌اي و خوب خواندن فقط مربوط به خوانندگي به روي صحنه است. روي استيج كه بايد خوب بخواني چون اگر بد بخواني مردم بلند مي‌شوند و مي‌روند و قبولت نمي‌كنند. پايين استيج بايد خوب بماني. خوب خواندن وظيفه تو است.اين را بايد براي خيلي‌ها تعريف كرد. خطابم به جوان‌هايي هم هست كه مي‌خواهند وارد اين عرصه بشوند. روي اسيتج و داخل استوديو تو بايد خوب بخواني ولي پايين استيج و بيرون از آلبوم و استوديو، تو بايد خوب بماني. همانطور كه خوب خواندن تو را مي‌شنوند، خوب بودن تو را هم باید ببينند. فرزاد فرزين: به نظر من خواننده بايد يك ايدئولوژي مشخصي هم داشته باشد. يعني جدا از صداي خوب و شرايطي كه براي خوانندگي لازم است بايد بداند كه اصلاً هدفش از خوانندگي چيست. نكته ديگر اينكه چه مي‌خواهد بخواند و چه چيزي را مي‌خواهد به مردم ارائه كند و به عقايد آنها اضافه نمايد. خيلي از خواننده‌ها هستند كه ممكن است بيايند و در برهه‌اي هم موفق بشوند اما اشعار و ترانه‌هايي را مي‌خوانند كه نه تنها سطحي و ضعيفند بلكه يك سري اثرات منفي و نادرستي را هم در باورهاي نوجوانان جامعه ايجاد مي‌كنند. يك سري كلمه‌هاي غلط و عبارت‌هاي اشتباه كه امكان دارد در بدترين جاهاي شهر هم استفاده نشود. به اين خوانندگي نمي‌گويند.خواننده بايد چيزي را بخواند كه مبتني بر باور خودش است از طرف ديگر بايد سطح فرهنگ جامعه را ارتقاء بدهد نه اينكه باري به هر جهت باشد و فقط فكر اين باشد كه شنيده بشود. در كنارش مسائلي كه دوستان اشاره كردند هم بسيار حائز اهميتند. بابک صحرایی : با توجه به توضيحات خوبي كه ارائه شد وقتي به عمر بيش از ده ساله پاپ داخل كشور نگاه مي‌كنيم مي‌بينيم كه اکثر خواننده‌هاي فعال در اين عرصه داراي شاخص‌هاي ذكر شده نيستند،.دليل اين اتفاق را در چه مي‌بينيد؟ خشايار اعتمادي: ضمن تاييدي كه بر گفته شما دارم،‌ در آسيب‌شناسي يك معضل اين چنيني، نمي‌شود تمام مسائل را تنها به خواننده‌ها ربط و بسط داد. پذيرش اشتباه خيلي مهم است. فرهنگ اجتماع،‌ اليت‌سازي و رسانه‌ها خيلي مهم هستند. از فاخر بودن موسيقي زياد صحبت مي‌شود و هيچ‌وقت تعريف آنچنان درستي از آن ارائه نمي‌شود. تمام اين‌ها مي‌توانند در اين آسيب‌شناسي‌ها دخل و تصرف داشته باشند. اولاً اين را بگويم اين حق هر جواني است كه بخواهد وارد اين عرصه بشود. 15 سال پيش وقتي ما شروع به كار كرديم يك مقداري آن خواننده‌هايي که مقدم‌تر بر ما بودند شايد به نوعي از حضور ما احساس خوبي نداشتند و من نمي‌خواهم امروز يك چنين اتفاقی را تكرار كنم و يادم هست كه آن موقع چقدر نسبت به اين موضع‌گيری ها دلخور بودم. پس وظيفه من است كه الان اين حق را به هر جواني بدهم كه در هر برهه‌اي بخواهد خودش را مطرح كند. بايد به آنها تبريك هم بگويم كه براي عرضه كردن خودشان مي‌آيند قشنگ‌ترين و زيباترين راه كه همان پيوستن به قافله هنر است را انتخاب مي‌كنند. اما با توجه به صحبت فرزاد عزيز و در تأييد صحبت رضا صادقي عزيز، فقط به علاقه‌اي كه به اين كار دارند فكر نكنند و ببينند چقدر كاريزما و توانايي انجام چنين كاري را دارند. متاسفانه اين مسأله خيلي رعايت نشده. فقط صرفاً به اين خاطر كه شخص خواسته عرض‌اندامي در اين عرصه بكند.اين هم اشكالي ندارد. بعضاً در سياستگذاري های كلان موسيقي هم ما نمي‌توانيم دخل و تصرفي داشته باشيم. آن اليت‌بندي‌ها صورت نگرفته. رسانه حمايت آنچناني‌اي نكرده و نيامده براي فرهنگسازي در پذيرش اجتماع كار خوب را تعريف كند تا مخاطب اين قدرت تشخيص را داشته باشد. موسيقي پاپ نزديك به يك دهه و نيم است كه حضور خود را آغاز كرده و ناچار به يك سري از فراز و نشيب‌ها بوده است. همه ما جاي اشتباه داريم. چه به عنوان فعال در اين عرصه و چه به عنوان مخاطب. خيلي هم مسيرهايي براي حرفه‌اي شدن بچه‌ها ايجاد نشده. با وجود اينكه در حال حاضر گرد و غبار در اطراف موسيقي پاپ بلند شده اما من اين اميد را دارم كه با توجه به درايت و فهمي كه در مخاطبان و جامعه ري ما وجود دارد، اين گرد و غبار خواهد خوابيد و بالاخره مخاطب خواننده خوب را پيدا خواهد كرد. بابک صحرایی : به تأثير رسانه بر ارتقاء سطح موسيقي اشاره شد. نسل اول موسيقي پاپ تا حدي توانست از امكانات رسانه‌هاي رسمي به نحو مناسبي استفاده كند.اما خواننده های نسل های بعد چنینی امکانی نداشتند هرچند که خواننده‌هايي مثل رضا صادقي و فرزاد فرزين بدون استفاده از اين موقعيت هم توانستند به موفقيت‌هاي خوبی دست پيدا كنند. با توجه به اين دو اتفاق، چه تحليلي مي‌توانيم از تأثير رسانه‌هاي رسمي بر موسيقي داشته باشيم؟ رضا صادقي: دوستاني مثل آقاي اعتمادي كار ما را سخت كردند و در عين حال هم آسان نمودند. سخت از اين بابت كه ما در يك برهه‌اي از زمان ديديم كه موسيقي پاپ ناگهان وارد تلويزيون شد. با كارهاي خوبي هم وارد شد. آقاي اعتمادي، ناصر عبداللهي، محمد اصفهاني و حتي شادمهر عقيلي.همه خوب بودند. ما هم گفتيم با توجه به سختي‌هايي كه اين نسل تحمل كردند و با روحشان سختي‌ها و سنگ و كلوخ‌هاي اين راه را از ميان برداشتند پس بياييم و يك كار تازه‌اي انجام بدهيم و ريتم روز دنيا را با توجه به همان نگاه محترمي كه از نسل اول دريافت كرديم، وارد موسيقي پاپ كنيم. فكر هم مي‌كرديم كه بيشتر مورد توجه رسانه‌ها قرار مي‌گيرد. اما متاسفانه اين چنين نشد. از اين بابت است كه مي‌گويم كار ما سخت شد. بدون تعارف بگويم به عنوان مثال آقاي اعتمادي به خاطر سخت بودن شرايط آن روزها دچار خيلي خودسانسوري‌ها هم بوده‌اند. مطمئناً با خودش گفته‌اند بگذاريم كار انجام بشود، حالا در يك برهه ديگري مثلاً صداي گيتار را بالاتر مي آوريم. يا بالفرض در يك زمان ديگري مي‌آئيم "jaz" هم مي‌خوانيم. الان بگذاريم پاپ به شكل درستي اجرا بشود... خشايار اعتمادي: و در تعامل با شرايط روز. رضا صادقي: ما آمديم و به سمت موسيقي روز رفتيم و با يك «نه» بزرگ از طرف تلويزيون مواجه شديم. هميشه هم اين مسأله براي من جاي سئوال داشته كه كارهايي كه در حال حاضر از تلويزيون پخش مي‌شود در مقايسه با آن سالهاي اوليه شروع پاپ، واقعاً خنده‌دارند. خشايار اعتمادي: من نمي‌دانم سياست‌هاي رسانه ملي در يك مقطعي به كجا رسيد كه باعث شد بازخوردهاي خيلي بدي براي موسيقي داخل كشور داشته باشد. درست زماني كه صدا و سيما volumeاش را روي موسیقي داخل كشور بست، روي موسيقي‌هايي با اشعار پيام‌دار و موقر، اين مسأله با هجمه رسانه‌هاي خارج از كشور مصادف شد كه به صورت ماهواره‌اي به خانه‌هاي مردم سرازير شدند. به اين ترتيب 3 اتفاق خيلي بد حادث شد. يكي اينكه اين شبكه‌ها ذوق و علاقه و سليقه مردم را به سمت خودشان بردند. دوم اينكه در لواي موسيقي‌هايي كه پخش مي‌كردند آسيب‌هاي اجتماعي زيادي را وارد خانواده‌ها كردند كه دور از هويت مردم بود و بدتر از همه اينكه نسل سوم موسيقي عمدتاً از ماهواره‌ها براي خود سمبل‌سازي كردند. حتي نوع پوشش و گفتار و رفتارشان هم تحت اين تأثير قرار گرفت. مهم‌تر از همه اينكه وقتي صدا و سيما حمايتش را از روي موسيقي خوب، كلام‌هاي خوب و صداهاي خوب برداشت، موسيقي‌هايي كه در ضعيف‌ترين سطوح ترانه و موسيقي و اجراي خواننده تهيه مي‌شدند معرف موسيقي داخل كشور به دنيا شدند. كليپ‌هايي كه به همراه اين موسيقي‌ها و ترانه‌هاي ضعيف از ماهواره پخش شدند و آن طرف آبي‌ها فكر كردند موسيقي داخل كشور همين است كه در ماهواره‌ها مي‌بينند. رضا صادقي: متاسفانه يك شرايطي كه مي‌توانست «نعمتي» براي موسيقي پاپ داخل كشور باشد كه بعداً تبديل به يك «نكبت» شد، وجود يك سري كانال‌هاي ماهواره‌اي بودند كه در داخل كشور مشغول به فعاليت شدند. يك اتفاقي كه مي‌توانست منجر به معرفي موسيقي واقعي داخل كشور به دنيا بشود. اما تبديل به يك نكبت شد. چرا كه فقط مختص پخش موسيقي‌هاي ضعيفي شد كه به هيچ‌ عنوان در شأن منِ ايراني حافظ‌شناس نبودند. منِ نوعي شايد حافظ هم نخوانم اما شعر امثال حافظ بخشي از فرهنگ من است. كلام و ادب محترم جزئي از كلامي است كه با پدر و مادر و خواهرم صحبت مي‌كنم. پخش اين موسيقي‌ها و كلام‌های ضعيف باعث شد خيلي‌ها بگويند پس پاپ داخل كشور اين است و بهانه‌اي شد كه بهايي به موسيقي پاپ ندهند. بابک صحرایی : بسته شدن volume موسيقي پاپ در صدا و سيما، به قول خشايار اعتمادي، باعث شد خواننده‌ها به سمت موسيقي زيرزميني و شبكه‌هاي ماهواره‌اي و به طبع آن موسیقی سطحی سوق داده شوند.چه تحلیلی از این اتفاق دارید؟ فرزاد فرزين: ضمن تأييد سخنان رضا و خشايار عزيز، ما در خيلي از مواقع از موسيقي فاخر صحبت مي‌كنيم. از نگاه من موسيقي فاخر و غير فاخر نداريم.این کلام یک موسیقی است که فاخر بودن یا نبودن آن را مشخص می کند.ريتم از اجزاء تشكيل‌دهنده تمام موسيقي‌هاست و اين كلام است كه باعث تغيير افكار برخي از مخاطبان موسيقي مي‌شود و نوع گويش آنها را تغيير مي‌دهد. در مورد صحبت شما بايد بگويم من در شرايطي قرار گرفتم كه همين شرايط باعث شد روند حركتي‌ام را تغيير بدهم. من و يك سري از بچه‌ها آن 6، 5 سال پيش وقتي آلبوم مجازمان آماده انتشار شد، به يك شبكه ماهواره‌اي كه آن زمان با مجوز كار مي‌كرد كليپ داديم. حرف رضا دقيقاً اينجا سنديت پيدا مي‌كند. آن زمان شرايط در يك مقطعي شرايط خوبي شد. حتي من با رضا هم كه از من قديمي‌تر و موفق‌تر هم بود كار مشتركي را انجام داديم كه كار موفقي شد و خيلي خوب ديده و شنيده شد. در تمام دنيا، موسيقي بدون تصوير تقريباً هيچ معناي خاصي ندارد و از ابتداي تهيه يك موسيقي به كليپ آن فكر مي‌كنند. در آن شرايط به خاطر نبود مديريت و حمايت مناسب، كار به دست افرادي افتاد كه صلاحيت يا توانايي اداره آن را نداشتند. در صورتي كه چنين شبكه‌اي كه داراي مجوز هم بود بايد توسط خود مسئولان مديريتي موسيقي اداره مي‌شد كه كار به جايي نرسد كه شبكه پول بگيرد و به عنوان مثال يك كليپ نامناسبي را پخش كند. شرايط به گونه‌اي پيش رفت كه ديديم اين وضعيت به آينده كاري ما لطمه خواهد زد. كه اين اتفاق هم افتاد. ما هر چه تلاش كرديم كه كليپ‌هاي ما از اين شبكه‌ها خارج شوند كسي گوشش بدهكار نبود. اين مسأله هم بود كه در طي تقريباً 2 هفته، ناگهان تمام خواننده‌هايي كه مجاز بودند زنگ زدند و خواستند كه ديگر كليپشان پخش نشود. طبيعتاً آن شبكه نابود مي‌شد و به همين خاطر قبول نكردند. در نتيجه دودش به چشم امثال من رفت و من و رضا و يك سري ديگر از دوستان يك زمان زيادي نتوانستيم كار كنيم. البته خروج از اين شبكه‌ها به نفع ما شد اما سوءمديريت صورت گرفته در آن زمان باعث شد شبكه‌هايي كه مي‌توانستند به موسيقي داخل كشور كمك كنند، به دشمن اين موسيقي تبديل شدند. مسأله ديگر اينكه آن موسيقي‌اي كه در طي 6، 5 سال گذشته توسط مردم، چه داخل و چه خارج از كشور، ديده و شنيده شده موسيقي‌اي بوده كه از شبكه‌هاي ماهواره‌اي پخش شده و چون مديريتي هم روي آن صورت نگرفته، سطحي‌ترين و ضعيف‌ترين كارهاي توليد شده در داخل از طريق اين شبكه‌ها پخش شده‌اند و نتيجه‌اش اين شده كه در تمام دنيا گفته مي‌شود كه ايران داراي بدترين خواننده‌هاست. بابک صحرایی : بحث سوءمديريت از يك سو و عدم حمايت رسانه‌هاي رسمي از سوي ديگر كاملاً صحيح است. اما اين اتفاق هم وجود داشته كه در بطن موسيقي ما هم اكثر خواننده‌ها كوچكترين آشنايي‌اي با بديهي‌ترين اصول موسيقي نداشته‌اند و اينطور نبوده كه موسيقي ما سرشار از خواننده‌هاي خوب باشد و حمايتي از آنها صورت نگيرد.این ضعف همه گیر چه دلایلی می تواند داشته باشد؟ رضا صادقي: به نظر من يكي از مقصران اين اتفاق، اهالی جرايد هستند. خيلي بي‌تعارف مي‌گويم. در ميان اهالي جرايد هم يك نگاه ايده‌آل وجود دارد و هم يك نگاه ناآگاهانه و بدون تحقيق. عذر مي‌خواهم مثل خيلي از ترانه‌سراها و آهنگسازهايي كه بدون داشتن شناخت مناسبي از يك خواننده و حتي شنيدن صدايش، به او شعر و آهنگ مي‌دهند. اينكه مي‌گويم قسمتي از جرايد محترم ما در پيش آمدن اين شرايط مقصرند اين است كه به عنوان مثال يك عكسي از يك جواني چاپ مي‌شود كه به قول آقاي اعتمادي حق هم دارد كه بخواهد خودش را مطرح كند اما نمي‌دانيم كه كيست و از كجا آمده است و به قول فرزاد چه هدفي از خواننده شدن دارد. اصلاً مي‌خواهد بخواند كه به كجا برسد؟ براي چه كساني بخواند؟ ولي ما مي‌بينيم كه در يك مجله‌اي به وفور از او حمايت مي‌شود و حرف زده مي‌شود. هنوز آلبوم ندارد اما مصاحبه مي‌كند. عكسش حتي به روي جلد مي‌آيد. يك زماني عكسِ روي جلد تعريف داشت مثلاً مي‌گفتند طرف يك قابليت‌هايي دارد و مردم يك نگاهي به او دارند و حالا براساس اين وضعيت عكسش به روي جلد مجله هم زده شد. ولي من عكس‌هايي را به روي جلد مجلات مي‌بينم كه داراي هيچكدام از اين شرايط نيستند. مني اين حرف را مي‌زنم كه كارم و عشقم موسيقي است و به قول پويا نيك‌پور ما هزينه اين موسيقي را از زندگي‌مان مي‌دهيم نه از جيبمان، از عمرمان مي‌دهيم نه از جيبمان. اين اتفاقات اين دسته از افراد را به اين باور مي‌رساند كه واقعاً خواننده‌اند و تصميم به انتشار آلبوم مي‌گيرند. من اين اتفاق را به چشم ديده‌ام كه آلبومي بعد از نهار يك استوديو ساختنش شروع شد و ساعت سه و نيم شب تمام شد. يك آلبوم كامل. الان هم كه خدا را شكر انقدر نرم‌افزارها و soft wareهاي مختلفي آمده كه به خواننده كمك مي‌كند و حتي به عنوان مثال براي تحرير خواننده هم soft ware آمده. آلبومي به اين شكل توليد مي شود و طرف مي‌گويد عكسم هم كه در مجله‌ها چاپ مي‌شود و 4 نفر هم كه من را مي‌شناسند پس من خواننده‌ام. يعني فقط با پول دادن عكسش را در مجله‌اي چاپ كرده، با پول دادن و كمك نرم‌افرازها آهنگي خوانده و هيچ نشاني از يك تفكر درست در او نمي‌بينيم يا اصلاً تفكرش براي ما مشخص نمي‌شود. در صورتی كه ما در اينجا در تمام عرصه‌هاي موسيقي چهره‌هاي تواناي زيادي را در اختيار داريم كه ستاره‌هاي خانه نشينند و بسياري از نام‌هاي مطرح موسيقي ايراني خارج كشور دست به دامان آهنگسازها و ترانه‌سراهاي داخل كشور هستند براي اينكه بتوانند كار بهتري انجام بدهند. جالب است كه بعد هم گفته مي‌شود كه اهالي موسيقي داخل ايران حرفي براي گفتن ندارند. آقا تو حرفي كه داري مي‌زني از من است. از مني كه داخل اين مملكت زندگي مي‌كنم ولي در بيرون از ايران گفته مي‌شود كه موسيقي ما داراي بدترين خواننده‌هاست. فرزاد فرزين: در ادامه صحبت رضا باید بگویم كه يكي از دلايلي هم كه مي‌گويند ايران داراي بدترين خواننده‌هاست اين است كه در جايي كه بايد برخوردي صورت بگيرد، برخورد نمي‌شود و جايي كه نبايد تنگ نظري بشود، تنگ‌نظري صورت مي‌گيرد. بايد باور كنيم كه خوانندگي تبديل به يك تب شده است. يك زماني بود كه همه مي‌خواستند بازيگر شوند، الان دوره‌اي است كه همه مي‌خواهند خواننده شوند. هر كسي هم به راحتي هر چه تمام‌تر و در اوج ضعف و ناتواني مي‌تواند خواننده شوند. البته اسماً خواننده مي‌شوند وگرنه در اصل فرسنگ‌ها با خواننده بودن فاصله دارند. با دويست هزار تومان يك آهنگ مي‌خرند و منتشر مي‌كنند. مبلغي كه واقعاً براي تهيه يك قطعه ناچيز است. حتي گاهي با خود من هم تماس گرفته‌اند که ما يك استوديو داريم و 2 ماهه برايتان يك آلبوم 10 تراكي جمع مي‌كنيم و مثلاً 7 ميليون تومان مي‌گيريم. يعني قطعه ای 700 هزار تومان براي ترانه و ملودي و تنظيم.يك جواني هم كه خبري از اوضاع موسيقي ندارد و نمي‌داند كه این ارزان بودن در اغلب اوقات به خاطر ضعيف بودن كار است، ناآگاهانه وارد اين جريان مي‌شود. به قول يكي از بچه‌هاي موسيقي كه مي‌گفت «برو پول توجيبي‌ات را از بابات بگير بيا من با همان مبلغ برايت يك آهنگ مي‌زنم». نوجوان كه دنبال آن اصليت خوانندگي نيست. تنها دچار آن تب خوانندگي شده است. اينكه آهنگي بخواند و او را بشناسند و هنر و ديگر مسائل مربوط به آن اصلاً برايش مهم نيست. حالا آنجايي كه بايد برخورد بشود و نگذاريم كه اين اتفاق به راحتي شكل بگيرد و هر كسي به راحتي بتواند در اينجا زندگي كند و كار غير مجاز انجام دهد، برخوردي انجام نمي‌شود. غيرمجاز منظورم فقط موسیقي زيرزميني نيست منظورم نوع عرضه موسيقي است. رضا صادقي: يعني موسيقي غيراخلاقي... فرزاد فرزين: بله. يعني رفتن به سمت موسيقي غيراخلاقي. غير از اينكه موسيقي‌اش موسيقي ضعيفي است و كلام زشتي به روي آن است و اثر منفي روي جامعه مي‌گذارد، كليپي هم كه براي آن مي‌سازد نامناسب و مغاير با عرف جامعه است. كاري ندارم كه چه چيزهايي الان چارچوب است.يك آدم ايراني، يك آدمي كه غيرتي است و روي مسائل فرهنگي كه از قديم در ايران وجود داشته حساسيت دارد، نمي‌تواند خيلي از اين شكسته شدن عرف‌هاي فرهنگي را بپذيرد. اينكه مثلاً يك خانمي در كليپ كسي كه در ايران زندگي مي‌كند بدون حجاب ظاهر مي‌شود. چيزي كه در خون ما نيست و يك چنين پوششي و اين نوع كليپ با آن كلام مبتذلي كه اشاره كردم، باعث مي‌شود هيچ پدر و مادري دوست نداشته باشد كه بچه‌اش به آن نگاه كند. ما اينجا برخورد نمي‌كنيم، محدود نمي‌كنيم و در نتيجه روز به ‌روز تعداد اين كارها بيشتر مي‌شوند.بدتر مي‌شوند. از آن طرف هم در رسانه ملي مي‌آييم جلوي خواننده‌هايي كه به صورت مجاز فعاليت مي‌كنند را مي‌گيريم و محدودشان مي‌كنيم. نتيجتاً آنهايي كه از طريق همان تب خوانندگي وارد موسيقي مي‌شوند و بدون آنكه اصول هنري موسيقي برايشان ارزشي داشته باشد كارشنان را ارائه مي‌كنند، مطرح هم مي‌شوند و مثل يك ستاره پوشاليِ در جامعه هم به زندگي‌شان ادامه مي‌دهند و فكر هم مي‌كنند كه موفقند. از آن طرف كساني كه براي كارشان زحمت مي‌كشند و يك سري ايدئولوژي و عقيده خاصي در خوانندگي دارند و مجاز هم هستند آنجا كه بايد تحت حمايت قرار بگيرند، تنها مي‌مانند و تبليغي برايشان انجام نمي‌شود. منظورم از تبليغ بيلبورد زدن نيست. مردم چهره من نوعي را كه مي‌شناسند. مهم شنيده شدن كارهاي ما است. موسيقي بايد شنيده بشود تا شنونده را جذب كند. مثلاً اگر رضا صادقي يك كليپ داشته باشد و اين كليپ روزي حتي يك بار از رسانه‌ها پخش شود فكر كنيد كه چقدر مي‌تواند به ماندگاري و شنيده شدن آن كار كمك كند و نتيجتاً به خواننده‌اي كه اين كار را تهيه كرده كمك مي‌شود. ما مي‌آييم اين بخش را محدود مي‌كنيم و سليقه‌اي برخورد مي‌كنيم حتي نمي‌توانم بگويم سليقه‌اي چون فكر نمي‌كنم كلاً بيشتر از 5، 4 خواننده پاپ در رسانه ملي فعاليت داشته باشند. اتفاق كلي‌اي كه مي افتد همين وضعيت حال حاضر موسيقي است. ادامه در پست بعدي...
×
×
  • اضافه کردن...