goddess_s 16415 اشتراک گذاری ارسال شده در 25 دی، ۱۳۸۹ بزرگترین شیطنتی که کردی بعدش خودت عذاب وجدان گرفتی چی بوده؟ لینک به دیدگاه
bpcom 10070 اشتراک گذاری ارسال شده در 25 دی، ۱۳۸۹ ذوست عزیز لطفا رعایت بفرمائید. ایشان از دوستان من هستند. با جنبه تر بودیا سیما اینجا دختر منه ، باید بدونم با کیه ؟ با کی نیست ؟ وظیفه پدریم ایجاب میکنم که مواظبش باشم :icon_pf (17): لینک به دیدگاه
bpcom 10070 اشتراک گذاری ارسال شده در 25 دی، ۱۳۸۹ بزرگترین شیطنتی که کردی بعدش خودت عذاب وجدان گرفتی چی بوده؟ دختر من هیچم شیطون نیست خیال کرده همه عین خودشن لینک به دیدگاه
کتایون 15176 اشتراک گذاری ارسال شده در 25 دی، ۱۳۸۹ به مناسبت برف تهران که فوق العاده اس و چون میدونم برف دوست داری یه شعر خوشگل برفی... پاسی از شب رفته بود و برف می بارید، چون پرافشان پری های هزار افسانه از یادها رفته. باد چونان آمری مأمور و ناپیدا، بس پریشان حكم ها می راند مجنون وار، بر سپاهی خسته و غمگین و آشفته. برف می بارید و ما خاموش، فارغ از تشویش، نرم نرمك راه می رفتیم. كوچه باغ ساكتی در پیش. هر بگامی چند گوئی در مسیر ما چراغی بود، زاد سروی را به پیشانی. با فروغی غالباً افسرده و كم رنگ، گمشده در ظلمت این برف كجبار زمستانی. برف می بارید و ما آرام، گاه تنها، گاه با هم، راه می رفتیم. چه شكایت های غمگینی كه می كردیم، یا حكایت های شیرینی كه می گفتیم. هیچكس از ما نمی دانست كز كدامین لحظه شب كرده بود این باد برف آغاز. هم نمی دانست كاین راه خم اندر خم بكجامان می كشاند باز. برف می بارید و پیش از ما دیگرانی همچو ما خشنود و ناخشنود، زیر این كجبار خامشبار، از این راه رفته بودند و نشان پای هایشان بود. لینک به دیدگاه
goddess_s 16415 اشتراک گذاری ارسال شده در 25 دی، ۱۳۸۹ دختر من هیچم شیطون نیست خیال کرده همه عین خودشن ببخشین آقا مهرداد ممکنه چند لحظه بلند بشین سیما جونم بتونن رو صندلی بشینن؟:w74: لینک به دیدگاه
sookut 13735 اشتراک گذاری ارسال شده در 25 دی، ۱۳۸۹ بزرگترین شیطنتی که کردی بعدش خودت عذاب وجدان گرفتی چی بوده؟ دیگه همچین شیطونی نداشتم:ws2: با جنبه تر بودیا سیما اینجا دختر منه ، باید بدونم با کیه ؟ با کی نیست ؟ وظیفه پدریم ایجاب میکنم که مواظبش باشم :icon_pf (17): بابایی ناراحت شده پسمل خوبیه دعواش نکن دختر من هیچم شیطون نیست خیال کرده همه عین خودشن به مناسبت برف تهران که فوق العاده اس و چون میدونم برف دوست داری یه شعر خوشگل برفی... پاسی از شب رفته بود و برف می بارید، چون پرافشان پری های هزار افسانه از یادها رفته. باد چونان آمری مأمور و ناپیدا، بس پریشان حكم ها می راند مجنون وار، بر سپاهی خسته و غمگین و آشفته. برف می بارید و ما خاموش، فارغ از تشویش، نرم نرمك راه می رفتیم. كوچه باغ ساكتی در پیش. هر بگامی چند گوئی در مسیر ما چراغی بود، زاد سروی را به پیشانی. با فروغی غالباً افسرده و كم رنگ، گمشده در ظلمت این برف كجبار زمستانی. برف می بارید و ما آرام، گاه تنها، گاه با هم، راه می رفتیم. چه شكایت های غمگینی كه می كردیم، یا حكایت های شیرینی كه می گفتیم. هیچكس از ما نمی دانست كز كدامین لحظه شب كرده بود این باد برف آغاز. هم نمی دانست كاین راه خم اندر خم بكجامان می كشاند باز. برف می بارید و پیش از ما دیگرانی همچو ما خشنود و ناخشنود، زیر این كجبار خامشبار، از این راه رفته بودند و نشان پای هایشان بود. مرسی عزیزم فدات بشم خیلی ماهی:icon_gol::icon_gol: لینک به دیدگاه
sookut 13735 اشتراک گذاری ارسال شده در 25 دی، ۱۳۸۹ ببخشین آقا مهرداد ممکنه چند لحظه بلند بشین شیما جونم بتونن رو صندلی بشینن؟:w74: شیما نه سیما:167: لینک به دیدگاه
goddess_s 16415 اشتراک گذاری ارسال شده در 25 دی، ۱۳۸۹ شیما نه سیما:167: اشتباه لپی بود خیدم میدونستم!:4chsmu1: لینک به دیدگاه
sookut 13735 اشتراک گذاری ارسال شده در 25 دی، ۱۳۸۹ اشتباه لپی بود خیدم میدونستم!:4chsmu1: از این به بعد اشتباه لپی نکن:167: لینک به دیدگاه
goddess_s 16415 اشتراک گذاری ارسال شده در 25 دی، ۱۳۸۹ از این به بعد اشتباه لپی نکن:167: سعیمو میکنم ولی قول نمیدم!:wubpink: لینک به دیدگاه
sookut 13735 اشتراک گذاری ارسال شده در 25 دی، ۱۳۸۹ سعیمو میکنم ولی قول نمیدم!:wubpink: میدمت تمساحها بخورنت:167: لینک به دیدگاه
bpcom 10070 اشتراک گذاری ارسال شده در 25 دی، ۱۳۸۹ ببخشین آقا مهرداد ممکنه چند لحظه بلند بشین سیما جونم بتونن رو صندلی بشینن؟:w74: دیگه همچین شیطونی نداشتم:ws2: دیدی گفتم:2525s: لینک به دیدگاه
shokoofeh 887 اشتراک گذاری ارسال شده در 25 دی، ۱۳۸۹ به به نوبت جیلیز ویلیزه سیما جونه 1-چه رنگی رو دوس داری؟ 2-چه رنگی رو دوست نداری؟ 3-تا حالا دوست پسر داشتی؟ 4-چند تا دوست پسر داشتی؟ 5-نظرت راجع به دوس پسر داشتن چیه؟ 6-کدوم شهرو دوس داری؟ 7-کدوم شهرو دوس نداری؟ 8-منو چقد دوس داری؟ 9-الان خیلی خوشحالی رو صندلی داغی؟ لینک به دیدگاه
sookut 13735 اشتراک گذاری ارسال شده در 25 دی، ۱۳۸۹ به به نوبت جیلیز ویلیزه سیما جونه1-چه رنگی رو دوس داری؟ 2-چه رنگی رو دوست نداری؟ 3-تا حالا دوست پسر داشتی؟ 4-چند تا دوست پسر داشتی؟ 5-نظرت راجع به دوس پسر داشتن چیه؟ 6-کدوم شهرو دوس داری؟ 7-کدوم شهرو دوس نداری؟ 8-منو چقد دوس داری؟ 9-الان خیلی خوشحالی رو صندلی داغی؟ فدات بشم آجی جونم 1-آبی و صورتی 2- همه رنگها رو دوست دارم 3-آره همش یکی 4-یه دونه 5-مخالفم(البته نو ع و قصد دوستیها فرق میکنه) 6-تبریز 7- 8-هوارتا:ws2: 9-هم خوشحالم هم نه لینک به دیدگاه
goddess_s 16415 اشتراک گذاری ارسال شده در 25 دی، ۱۳۸۹ دیدی گفتم:2525s: به به ! به به! چه با بای مودبی!به به! به به!:icon_pf (34): لینک به دیدگاه
sookut 13735 اشتراک گذاری ارسال شده در 25 دی، ۱۳۸۹ به به ! به به! چه با بای مودبی!به به! به به!:icon_pf (34): :ws28::ws28: تو بیا عموی من شو دیگه من عمو ندارم لینک به دیدگاه
goddess_s 16415 اشتراک گذاری ارسال شده در 25 دی، ۱۳۸۹ دوس پسرت کی بوده اون بخت؟هاین؟ اگه راس میگی جواب بده!:4chsmu1: لینک به دیدگاه
sookut 13735 اشتراک گذاری ارسال شده در 25 دی، ۱۳۸۹ دوس پسرت کی بوده اون بخت؟هاین؟اگه راس میگی جواب بده!:4chsmu1: مگه بگم تو میشناسی؟ مال 4 سال پیشه:w00:خودشم فقط یه بار دیدمش... لینک به دیدگاه
goddess_s 16415 اشتراک گذاری ارسال شده در 25 دی، ۱۳۸۹ :ws28::ws28:تو بیا عموی من شو دیگه من عمو ندارم عزیزمی شما! گلم من عمه ات میتونم باشم ولی عمو نه. میخای عمه ات باشم؟ لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده