رفتن به مطلب

بعد میگن ازدواج کنین!!


ارسال های توصیه شده

:w888::w888:

برو پیر مرد نوه هات و ببر پارک خودتو قاطی ما جوونا نکن:ws3::banel_smiley_4:

 

از من نخواه که وظایف انسانیمو کنار بذارم

بخدا قسم اگر خورشید را در دست راستم بگذارند و ماه را در دست چپم من دست از این راه نمیکشم

 

:banel_smiley_4:

  • Like 5
لینک به دیدگاه
  • پاسخ 153
  • ایجاد شد
  • آخرین پاسخ

بهترین ارسال کنندگان این موضوع

بهترین ارسال کنندگان این موضوع

از من نخواه که وظایف انسانیمو کنار بذارم

بخدا قسم اگر خورشید را در دست راستم بگذارند و ماه را در دست چپم من دست از این راه نمیکشم

 

:banel_smiley_4:

 

راه بسی ناهموار و پر از چاله هستش واست با این سن ضرر داره:ws3:

  • Like 2
لینک به دیدگاه
راه بسی ناهموار و پر از چاله هستش واست با این سن ضرر داره:ws3:

مادر جان

چقدر بفکر منی ...........ولی من دیگه اون پسر کوچولوی شما نیستم دیگه وقتشه:ws3:

  • Like 3
لینک به دیدگاه

سلام:icon_gol:

من توزندگیم رفقای خیلی خیلی محدودی دارم

علیرغم دوستی با خیلی از ادما اونایی که واقعا دربدوخوب زندگی میشه بهشون تکیه کنی وحداقل های رفاقت را براورده کنن (این تجربه شخصی منه وتو زندگی ادم خیلی از این خوش مرام بازی ها دراورده میشه ولی همین ها هم زمین که سفت باشه دنبال یه زمین نرمتر میگردن! باورکنید)

بگذریم

بحث سراینه که این رفیق شفیق ما یه سه سالی از من کوچیکتره ولیسانسشم گرفته وتازه خدمتشم تموم کرده وبا یکی از دوستاش تو یه کاری مشغولند

از بچه کارمندای خوش فهم وخلاصه نه تریپ بچه مثبتی ولی واقعا خوش ذهنی هست

خلاصه این دوست ما با یه دخترخانمی چندسال بود دوست بودن واین قضیه بینشون به قراردادی واقعی تبدیل شده تا منتظر گردش ایام باشند تا کی دست وبالشون به پولی گرم بشه وبرن سراغ رسمیت بخشیدن به روابط عاطفیشون

اون شب اومد درخونمون وگفت تموم شد

به همین سادگی به همین خوشمزگی!

درعرض یکی دوروز با توجه به اینکه دختره یکی دوتا خواستگار سمج داشته وباباهه هم موافق شوهر دادن دختره خلاصه اقا پسر قصه ما تحت فشار قرار میگیره ومیره یه ضرب خواستگاری ودرجیک ثانیه بساط رسمیت وعقد وفلان روبراه میشه وخلاصه به سلامتی ومبارکی

یه چیزی از من میخواست که فورا چشمی گفتم وقول دادم دراولین فرصت ردیف کنم براش

صحبت به مسایل مادی که رسید فرمودن فقط برای انگشتر وسرویس وایینه وشمعدان یعنی سه قلم جنسی که با سه کلمه تموم میشه اونم با کلی مراعات از طرف دختر قصه ما هشت میلیون پیاده شده

بعد میگن ازدواج کنید!

اخه من ایینه شمعدان رو میخوام ببرم بزارم بالای قبرم؟

سنت این چیزاش واقعا مزخرفتر از هر چیز قابل ذکریه

اخه گل پسر داستان ما که پشتوانش خودشه وخودش ودرامد ماهیانه دربهترین حالت نیم میلیون از کجا باید این هزینه هارو جبران کنه

حالا یه ماشینی داشت که اونو فروخته وفعلا با خط 11 سیر میکنه ولی مگه هزینه ها فقط به همینا ختم میشه؟

اصلا این دختر وپسر که باهم همه رقمه تفاهم داشتن وباهم کنار میان اینه قصشون بقیه که تو هزارتوی چشم وهم چشمی گیر میکنند چیکارباید کنن؟

من به حرفش خندیدم ولی طنز نیست میگفت فقط برای شیرینی این چندروز اخیرش بالای دویست هزار تومن خرج کرده که اصلا شاید به چشم ادم نیاد

خب

نظر شما چیه؟

سلام مهندس سجاد..........

خدا خیرت بده .........

آره همینجوری هستش و باید با قرض و وام اون هم از هزار و یک جا تهیه کنی و انجام بدی........

ولی مطلب اینکه اگه راهی رو شروع کردی و به شخصی هم علاقه پیدا کردی. از طرفی شرایط معمولی رو هم داری و یه حداقلی رو میتونی تامین کنی باید چیکار کرد؟

مطلب اینه که اون شخص به چی دل خوش کرده؟ و یا اینکه اینقدر مقبولیت داره حرفش که چیزهایی رو که یک مرتبه قراره ایتفاده بشه مثلاً همون آیینه و شمعدان و ..... رو میشه کرایه کرد و نه خرید.....

از طرفی خوب آدم چیکار کنه؟ مجرد تا کی؟ درسته هر چیزی روالی داره شرایطی داره روندی داره......

چه گرفتاری ای شده خدایا......

به نظرم باید یه جوری به خانواده تفهیم کرد که این موارد فقط یک مرتبه است و نیازی به خرید نیست. حتماً نیاید تو چشم ملت بیاد و همه به به و آفرین بگن. اینکه چطور باید تفهیم کرد رو خودم موندم.........

  • Like 3
لینک به دیدگاه

این دوستمون تو پست بالایی توضیحات خوبی دادن میشه با خیلی از شرایط کنار اومد وقید خیلی از هزینه های اضافی رو زد اگه واقعا علاقه داشته باشن دوطرف به هم معیارهای مهمتر از مادیات رو میتونن با سادگی به انجام برسونن

لینک به دیدگاه
سلام:icon_gol:

من توزندگیم رفقای خیلی خیلی محدودی دارم

علیرغم دوستی با خیلی از ادما اونایی که واقعا دربدوخوب زندگی میشه بهشون تکیه کنی وحداقل های رفاقت را براورده کنن (این تجربه شخصی منه وتو زندگی ادم خیلی از این خوش مرام بازی ها دراورده میشه ولی همین ها هم زمین که سفت باشه دنبال یه زمین نرمتر میگردن! باورکنید)

بگذریم

بحث سراینه که این رفیق شفیق ما یه سه سالی از من کوچیکتره ولیسانسشم گرفته وتازه خدمتشم تموم کرده وبا یکی از دوستاش تو یه کاری مشغولند

از بچه کارمندای خوش فهم وخلاصه نه تریپ بچه مثبتی ولی واقعا خوش ذهنی هست

خلاصه این دوست ما با یه دخترخانمی چندسال بود دوست بودن واین قضیه بینشون به قراردادی واقعی تبدیل شده تا منتظر گردش ایام باشند تا کی دست وبالشون به پولی گرم بشه وبرن سراغ رسمیت بخشیدن به روابط عاطفیشون

اون شب اومد درخونمون وگفت تموم شد

به همین سادگی به همین خوشمزگی!

درعرض یکی دوروز با توجه به اینکه دختره یکی دوتا خواستگار سمج داشته وباباهه هم موافق شوهر دادن دختره خلاصه اقا پسر قصه ما تحت فشار قرار میگیره ومیره یه ضرب خواستگاری ودرجیک ثانیه بساط رسمیت وعقد وفلان روبراه میشه وخلاصه به سلامتی ومبارکی

یه چیزی از من میخواست که فورا چشمی گفتم وقول دادم دراولین فرصت ردیف کنم براش

صحبت به مسایل مادی که رسید فرمودن فقط برای انگشتر وسرویس وایینه وشمعدان یعنی سه قلم جنسی که با سه کلمه تموم میشه اونم با کلی مراعات از طرف دختر قصه ما هشت میلیون پیاده شده

بعد میگن ازدواج کنید!

اخه من ایینه شمعدان رو میخوام ببرم بزارم بالای قبرم؟

سنت این چیزاش واقعا مزخرفتر از هر چیز قابل ذکریه

اخه گل پسر داستان ما که پشتوانش خودشه وخودش ودرامد ماهیانه دربهترین حالت نیم میلیون از کجا باید این هزینه هارو جبران کنه

حالا یه ماشینی داشت که اونو فروخته وفعلا با خط 11 سیر میکنه ولی مگه هزینه ها فقط به همینا ختم میشه؟

اصلا این دختر وپسر که باهم همه رقمه تفاهم داشتن وباهم کنار میان اینه قصشون بقیه که تو هزارتوی چشم وهم چشمی گیر میکنند چیکارباید کنن؟

من به حرفش خندیدم ولی طنز نیست میگفت فقط برای شیرینی این چندروز اخیرش بالای دویست هزار تومن خرج کرده که اصلا شاید به چشم ادم نیاد

خب

نظر شما چیه؟

به نظر من ایشون این پول از همون جایی میاره که پدر دختر خانوم پول جهیزیه و در آینده پول سیسمونی میاره

  • Like 2
لینک به دیدگاه
به نظر من ایشون این پول از همون جایی میاره که پدر دختر خانوم پول جهیزیه و در آینده پول سیسمونی میاره

وقتی از اون خونه انچنانی نخوای اونم ازت جهزیه انچنانی نمیخواد وقتی لباس عروس 3 میلیونی نخوای اونم ازت کت شلوار 2 میلیونی نمیخواد:banel_smiley_4:

  • Like 1
لینک به دیدگاه

واقعا مقابله با این باور های غلط کار بسیار دشواریست..........

نه تنها پدر و مادر ها موانع زیادی ایجاد میکنند ، بلکه کم و بیش میبینیم که خودمون هم به این مشکلات دامن میزنیم.........

زمان پدر مادرای ما پسره یه خونه اجاره ای نقلی پیدا میکرد با اندکی پس انداز میرفت خواستگاری و تمام ........

ولی الان ......

من تا 10 سال دیگه هم اگه کار کنم نمیتونم شرایطی که میزارن رو فراهم کنم ..........

 

  • Like 2
لینک به دیدگاه

واقعا مقابله با این باور های غلط کار بسیار دشواریست..........

 

نه تنها پدر و مادر ها موانع زیادی ایجاد میکنند ، بلکه کم و بیش میبینیم که خودمون هم به این مشکلات دامن میزنیم.........

زمان پدر مادرای ما پسره یه خونه اجاره ای نقلی پیدا میکرد با اندکی پس انداز میرفت خواستگاری و تمام ........

ولی الان ......

من تا 10 سال دیگه هم اگه کار کنم نمیتونم شرایطی که میزارن رو فراهم کنم ..........

 

ببین اگه طرف ازت خونه انچنانی بخواد دو فردای دیگه یه چی دیگه میخواد

بعد میتونی یگیری:banel_smiley_4:

 

 

ادم باید کسی رو انتحاب کنه که از اولش منطقی باشه:banel_smiley_4:

  • Like 2
لینک به دیدگاه
وقتی از اون خونه انچنانی نخوای اونم ازت جهزیه انچنانی نمیخواد وقتی لباس عروس 3 میلیونی نخوای اونم ازت کت شلوار 2 میلیونی نمیخواد:banel_smiley_4:

تا الان چیزی بعنوان پررویی و بی لیاقتی مردا شنیدی؟

من خیلی شنیدم

دختری که توقع بالا از پسر نداشته و بعد از ازدواج همون پسر تو سر دختر کوبیده که تو یه عیبی داشتی که خونوادت حاضر شدن تورو به من بدن همینجوری :banel_smiley_4:

یا دختری که جهیزیه کم داشته و سخت به داماد نگرفته همون پسر بعد یه مدت به دختر گفته خونوادت می خواستن از شرت بعنوان یه نون خور اضافه خلاص بشن:banel_smiley_4:

از این حرفا هم بگذریم و پسره فرشته هم باشه این حرفارو نزنه

خونه ی 20 متری بدون وسیله زندگی نمیشه اسمشو گذاشت انوقت اگه بچه ای هم بدنیا بیاد یعنی خیانت در حق بچه چون باید با چشم حسرت به بقیه نگاه کنه

اگه کسی عقل سلیم داشته باشه هیچ وقت با جیب خالی ازدواج نمی کنه

لینک به دیدگاه

تاپیک خیلی خوبیه مرسی از کسی که تاپیک رو درست کرده . اما من دقیقا جای این دختری که توی داستان شما بود قرار گرفتم یا باید سخت می گرفتمو به عشقم میرسیدم ینی رو حرف بابام حرف نمی زدم می شد داستان هشت میلیونی شما و یا حتی بیشتر و کسی که واقعا دوسش داشتم سختی می کشید یا اینکه حرف بابام رو قبول نمی کردوم و در این صورت مطمئن خونوادم می گفتن نه . درسته پسر سختی مالی میکشه اما دختر واقعا تو فشار و هیچ کس در این موقع نمیگه طفلک دختره بین باباش و عشقش گیر کرده همه می گن دختره می خواست نشون بده شوهر داره واقعا اینجوری نیس دختر همه تلاشش اینه به زندگیش برسه من هیچ وقت بزرگترامو نمی بخشم

  • Like 2
لینک به دیدگاه

پست اول رو من نمونه اش رو در یکی از دوستام دیدم

بازم به نظر من هست میلیون رقمی نیست الان!بیشتر از اینها هم من شاهدش بودم و هست

متاسقانه مادیات داره جای همه چیز رو میگیره

البته اگر ابتدای زندگی باش و بعدش تموم بشه که خوبه ولی در اکثر موارد در طول زندگی این هزینه ها ادامه داره

البته خیلیا اینطوری نیستند و چشم روی مادیات میبندند...

شرایط اون خانوم هم تا حدی قابل درک هست و پست بالا دلیل خوبی براش هست،اما اگر در طی اون

سالها عشقی میانشون بوده(ازنوع واقعی)چرا مادیات باید انقدر داخل قضیه بشه؟!

  • Like 2
لینک به دیدگاه
پست اول رو من نمونه اش رو در یکی از دوستام دیدم

بازم به نظر من هست میلیون رقمی نیست الان!بیشتر از اینها هم من شاهدش بودم و هست

متاسقانه مادیات داره جای همه چیز رو میگیره

البته اگر ابتدای زندگی باش و بعدش تموم بشه که خوبه ولی در اکثر موارد در طول زندگی این هزینه ها ادامه داره

البته خیلیا اینطوری نیستند و چشم روی مادیات میبندند...

شرایط اون خانوم هم تا حدی قابل درک هست و پست بالا دلیل خوبی براش هست،اما اگر در طی اون

سالها عشقی میانشون بوده(ازنوع واقعی)چرا مادیات باید انقدر داخل قضیه بشه؟!

مادیات توی وجود دو تا عاشق هیچ وقت راه پیدا نمی کنه این خونواده ی توان که باعث این اتفاق میشن و اگه رو حرفشون حرف بزنی میان زندگی مجردیتو به رخت می کشن که اره ببین چقدر خرج داری اونوقت این پسره که نمی تونه ایینه شمعدون بخره چه جور میخواد خرج تورو بده تو برا اینکه اون پسررو ثابت کنی به زحمت میندازیش

  • Like 2
لینک به دیدگاه

از نظر من ادم میتونه با خرج خیلی کم هم عروسی برگزار کنه اینکه عروسی در چه سطحی باشه یکی بستگی به پول اق داماد یا پدر داماد و اهیانا پدر عروس داره و دوم اینکه بسنگی به شعور دو طرف داره البته این نظر منه.

  • Like 1
لینک به دیدگاه

×
×
  • اضافه کردن...