رفتن به مطلب

سوال: مادر بودن...


ارسال های توصیه شده

  • پاسخ 391
  • ایجاد شد
  • آخرین پاسخ

بهترین ارسال کنندگان این موضوع

بهترین ارسال کنندگان این موضوع

یک چیزی همیشه عجیب بوده. ما همه مادر داریم. اکثریت مردمان دنیا مادرشان را می شناسند و چیزی به اندازه همین تعداد به اندازه من و تو مادرشان را دوست دارند! اکثریت آن ها هم همین احساس قدسیت من و تو را نسبت به مادرشان دارند!

این عجیب است. یعنی این همه دنیا زن دارد و این همه مادر وجود دارد پس یعنی به همین تعداد قدیس در دنیا هست؟! عجب بهشتی بوده زمین و ما نمی دانستیم!

 

 

از خانومای انجمن یه سوال دارم:

چقدر دوست دارید مادر بشید یا اصلا دوست دارید مادر بشید؟

 

مامانم رو دوست دارم...

اما اصلن دوست ندارم مادر باشم...

هیچ وقت دوست نداشتم و نخواهم داشت...

اصلن من آدم این همه مسئولیت نیستم...

لینک به دیدگاه
اینهمه نیگن درد زایمان من اونروز یه فیلمی از زایمان دیدم زنه داشت میخندید:banel_smiley_4:

 

:w000:

بشین بینیم بابا

نمیتونم بگم خدا سرت بیاره چوت نمیشه:ws3::banel_smiley_4: ولی الهی یک شب دلپیچه بگیری با کمر درد شدیدتا بفهمی چه دردی داره هر چند یک هزارم اون درد هم اذیت نمیکنه:banel_smiley_4::ws3::ws28:

لینک به دیدگاه
:w000:

بشین بینیم بابا

نمیتونم بگم خدا سرت بیاره چوت نمیشه:ws3::banel_smiley_4: ولی الهی یک شب دلپیچه بگیری با کمر درد شدیدتا بفهمی چه دردی داره هر چند یک هزارم اون درد هم اذیت نمیکنه:banel_smiley_4::ws3::ws28:

 

:ws3:

به جان خودم داشت میخندید، اصلا انقدر سرحال بود خودش میخواست کمک دکتره کنه بگیره بکشه بیرون :ws3: حتما اون خیلی .... :ws3:

عوضش ما میریم سربازی:ws28:

لینک به دیدگاه
:ws3:

به جان خودم داشت میخندید، اصلا انقدر سرحال بود خودش میخواست کمک دکتره کنه بگیره بکشه بیرون :ws3: حتما اون خیلی .... :ws3:

عوضش ما میریم سربازی:ws28:

 

:banel_smiley_4:

احتمالا از اون زایمانهای بی درد که ایران فقط اسمش اومده داشته:banel_smiley_4::sigh:

لینک به دیدگاه
:banel_smiley_4:

احتمالا از اون زایمانهای بی درد که ایران فقط اسمش اومده داشته:banel_smiley_4::sigh:

 

زایمان با هیپنوتیزم با حضور شوهر تو چندتا بیمارستان ایران هست که میگن دردش خیلی کمه ولی قیمتش خداتومنه :sigh:

لینک به دیدگاه
دیدنش چندشناک نیست کاره دکتره چندشناکه :ws3:

ما دنبال زائو شدنیم؟:w58:

 

بسه:w000:

از این حرفای بد تو تالار ازاد ول ندید:w000:

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

:ws3:

لینک به دیدگاه

دسته گلی برای مادر

 

مردی مقابل گل فروشی ایستاد. او می‌خواست دسته گلی برای مادرش که در شهر دیگری بود سفارش دهد تا برایش پست شود.

وقتی از گل فروشی خارج شد٬ دختری را دید که در کنار درب نشسته بود و گریه می‌کرد. مرد نزدیک دختر رفت و از او پرسید : دختر خوب چرا گریه می‌کنی؟

دختر گفت: می‌خواستم برای مادرم یک شاخه گل بخرم ولی پولم کم است. مرد لبخندی زد و گفت: با من بیا٬ من برای تو یک دسته گل خیلی قشنگ می‌خرم تا آن را به مادرت بدهی.

 

وقتی از گل فروشی خارج می‌شدند دختر در حالی که دسته گل را در دستش گرفته بود لبخندی حاکی از خوشحالی و رضایت بر لب داشت. مرد به دختر گفت: می‌خواهی تو را برسانم؟ دختر گفت: نه، تا قبر مادرم راهی نیست!

 

مرد دیگرنمی‌توانست چیزی بگوید٬ بغض گلویش را گرفت و دلش شکست. طاقت نیاورد٬ به گل فروشی برگشت٬ دسته گل را پس گرفت و ۲۰۰ کیلومتر رانندگی کرد تا با دست خودش آن را به مادرش هدیه بدهد!

 

 

شکسپیر می‌گوید: به جای تاج گل بزرگی که پس از مرگم برای تابوتم می‌آوری، شاخه ای از آن را همین امروز بیاور

لینک به دیدگاه
  • 3 هفته بعد...
  • 4 هفته بعد...

به گفتگو بپیوندید

هم اکنون می توانید مطلب خود را ارسال نمایید و بعداً ثبت نام کنید. اگر حساب کاربری دارید، برای ارسال با حساب کاربری خود اکنون وارد شوید .

مهمان
ارسال پاسخ به این موضوع ...

×   شما در حال چسباندن محتوایی با قالب بندی هستید.   حذف قالب بندی

  تنها استفاده از 75 اموجی مجاز می باشد.

×   لینک شما به صورت اتوماتیک جای گذاری شد.   نمایش به صورت لینک

×   محتوای قبلی شما بازگردانی شد.   پاک کردن محتوای ویرایشگر

×   شما مستقیما نمی توانید تصویر خود را قرار دهید. یا آن را اینجا بارگذاری کنید یا از یک URL قرار دهید.


×
×
  • اضافه کردن...