رفتن به مطلب

اونهایی که از مرگ میترسن داخل نشن


ارسال های توصیه شده

ارسال شده در

سلام به همه دوستان .

 

در این گفتگو یه سوال مطرح میشه ؟؟؟

 

اگه بهتون (بهمون) بگن که 24 ساعت تا مرگ فاصله دارین(داریم) . تو این 24 ساعت چه کار میکنید ؟

 

die-marg-pishbini-gajamoo2.jpg

43580476849149858735.jpg

  • Like 10
ارسال شده در

واژه‌ «‌مرگ‌ » ، مانند واژه‌ زندگي‌، مفهومي‌ روشن‌ دارد؛ امّا در آن‌ سوي‌ اين مفهوم‌ روشن‌، چيزي‌ است‌ كه‌ شايد هرگز براي‌ كسي‌ درست‌ و دقيق‌ آشكارنباشد.

 

امام علي‌(ع) درباره‌ اسرار مرگ‌ مي‌فرمايند :

 

«‌ هركس‌ از مرگ‌ بگريزد ، با مرگ‌ رو به‌ رو شود ؛

 

زيرا اجل‌ در كمين‌ جان‌ است‌ و سرانجام‌ گريزها هماغوشي‌ با آن‌ است‌. وه‌ كه‌ چه‌ روزگاراني‌ درپي‌ گشودن‌ راز مرگ‌ بودم‌؛

 

امّا خواست‌ خدا اين‌ بود كه‌ اين‌ اسرار چنان‌ فاش‌ نشود . هيهات ‌! چه‌ دانشي‌ سر به‌ مهر! » (1)

 

 

 

موجودات‌ اين‌ جهان‌ خاكي‌ همه‌ رو به‌ مرگند ؛ امّا در ميان‌ اين‌ پديده‌هاي فاني ‌، تنها انسان‌ از اين‌ سرنوشت‌ِ محتوم‌ خبر دارد.

 

انسان‌ در آغاز از مرگ‌ آگاه‌ نيست‌ و به‌ تدريج‌ با آن‌ آشنا مي‌شود . آنچه‌ در مرحله‌ اوّل‌ توجّه‌ او راجلب‌ مي‌كند، مرگ‌ ديگران‌ است‌.

 

امّا به‌ تدريج‌ از مرگ‌ خود نيز آگاه‌ مي‌شود. انسان‌ با آگاه‌ شدن‌ از مرگ‌، به‌ ويژه‌ مرگ‌ خود، دچار اضطراب‌ و نگراني‌ مي‌شود و پرسش‌هاي‌ اساسي‌ زير

 

در انديشه‌اش‌ شكل‌ مي‌گيرد:

 

ـ مرگ‌ يعني‌ چه ‌؟

 

ـ چرا بايد مرد ؟

 

ـ چگونه‌ مي‌ميريم‌ ؟

 

ـ پس‌ از مرگ‌ چه‌ مي‌شود ؟

 

ـ چه‌ كسي‌ يا كساني‌ از راز مرگ‌ آگاهند ؟

 

ـ آيا مي‌توان‌ مرگ‌ را چاره‌جويي‌ كرد ؟

 

ـ آيا روحي‌ هست‌ كه‌ با مرگ‌ نابود نشود ؟

 

ـ سرگذشت‌ اين‌ روح‌ پيش‌ از پيوستن‌ به‌ جسم‌ چه‌ بوده‌ است‌ ؟

 

ـ سرنوشت‌ اين‌ روح‌، پس‌ از مرگ‌ِ جسم‌ چه‌ خواهد بود؟

 

 

بشرِ آگاه‌ از همان‌ آغاز براي‌ به‌ دست‌ آوردن‌ پاسخ‌ اين‌ پرسش‌ها تلاش‌كرده‌ است‌. پيامبران‌، فيلسوفان‌، انديشه‌ورزان‌، اوليا و عرفا و حتّي‌ افسانه‌بافان‌ و

 

اسطوره‌پردازان‌ هر يك‌ به‌ نوعي‌ به‌ اين‌ پرسش‌ها پاسخ‌ داده‌اند؛ ولي‌ مرگ‌ همچنان‌ رازي‌ ناگشوده‌ است‌.

  • Like 3
ارسال شده در
maad_01.jpg
  • Like 2
ارسال شده در

کاری که الان میکنم

زندگی

مرگ هم جزئی از زندگیه

باید باهاش کناراومد ترس نداره که-حداقل برا من که ترسی نداره!دی:-

  • Like 5
ارسال شده در

زنگ ميزنم يه چند نفر كه دوسشون دارم صداشونو ميشنوم:banel_smiley_4:بعدم ميگم بعد مرگ تنهام نزارن من از شب اول قب ميترسم:banel_smiley_52:

  • Like 6
ارسال شده در

میرم حلالیت میطلبم

 

اگه کار نمونده ای هست انجام میدم

  • Like 2
ارسال شده در

24 ساعت مادرم را توجیح میکنم!

  • Like 3
ارسال شده در

اوليني كاري كه مي كنم اينه كه از پاي نت بلند ميشم !!

 

بعدش هم يه دوش مي گيرم و يه لباس تميز مي پوشم ؛

 

دور اتاقمم يه جمع و جور مي كنم ! بعد هم به يكي دو عزيز زنگ مي زنم يا اگر وقت بود حضورا سر مي زنم !

 

بعد هم يك شعر مي خونم و مي نويسم و امضا مي كنم و مي خوابم روي تخت !

 

به همين سادگي :w72:

  • Like 6
ارسال شده در

هر کس دورو برم بود میکشمش که تنها نرم اون دنیا :banel_smiley_4:

  • Like 4
ارسال شده در

گنده لات مملکتو می کشم:Ghelyon:

  • Like 6
ارسال شده در
میرم حلالیت میطلبم

 

اگه کار نمونده ای هست انجام میدم

 

چرا همین الان سعی نکنیم از همه حلالیت بگیریم و کاری نکنیم که دیگه نیاز به حلالیت گرفتن نباشه . ؟

ارسال شده در
چرا همین الان سعی نکنیم از همه حلالیت بگیریم و کاری نکنیم که دیگه نیاز به حلالیت گرفتن نباشه . ؟

:ws52:

من يه چند بار خواستم يكي ناراحت نكنم بعد اون همش منو ناراحت ميكنه :w16:

  • Like 2
ارسال شده در

خب الان پاییزه منم دلم می خواد تو یه غروب خزان زده بمیرم

 

یه چای خوش رنگ و داغ برای خودم می ریزم

 

می رم پشت بوم

 

موهام رو باز می کنم تا با باد برقصه

 

و تا غروب به خورشید نگاه می کنم و وقتی غروب کرد ...

 

دیگه هیچی مهم نیست

 

فقط می خوام بخوابم آرومه آروم

 

  • Like 4
ارسال شده در

تا حالا فکر کردیم که اگه اون دنیا ازمون بپرسن شما واسه همنوعانتون چی کار کردین ، چی جواب میدیم ؟؟

  • Like 1
ارسال شده در

سلام به همه دوستان .

 

 

در این گفتگو یه سوال مطرح میشه ؟؟؟

 

اگه بهتون (بهمون) بگن که 24 ساعت تا مرگ فاصله دارین(داریم) . تو این 24 ساعت چه کار میکنید ؟

 

die-marg-pishbini-gajamoo2.jpg

43580476849149858735.jpg

من اصلا از مرگ نمیترسم

ولی اگه بدونم دارم میمیرم سعی میکنم به اونایی دوستشون دارم و حتی اونایی که دوستشون ندارم محبت کنم:ws44:

  • Like 1
ارسال شده در
اوليني كاري كه مي كنم اينه كه از پاي نت بلند ميشم !!

 

بعدش هم يه دوش مي گيرم و يه لباس تميز مي پوشم ؛

 

دور اتاقمم يه جمع و جور مي كنم ! بعد هم به يكي دو عزيز زنگ مي زنم يا اگر وقت بود حضورا سر مي زنم !

 

بعد هم يك شعر مي خونم و مي نويسم و امضا مي كنم و مي خوابم روي تخت !

 

به همين سادگي :w72:

با اینکه خیلی رمانتیکه

همین کارها رو میکنم

البته بعلاوه گرفتن حلالیت از بقیه

مسئله ترس از مرگ نیستش

...

و اینکه میگید چرا الان حلالیت میگیرین

خب نمیشه

در قبال این حلالیت خیلی ها بی جنب ه ان

وقتی بدونی میمیری حرفاشون و .. برات مهم نیست

ولی وقت ی هیچ خبری نیس ت(حداقل میدونی که نیس)

یه جورایی حرفاشون مهم میشه

و حلالیت شکل درستی به خودش نمیگیره...

  • Like 2
ارسال شده در

من خیلی وقته که منتظرم.اما هنوز نوبتم نشده.

تنها کسی که باید منو ببخشه گربمه.جدی می گم.من مادر خوبی نبودم.وقتی یادم میفته که یه وقتایی چه برخوردِ بدی باهاش داشتم بی اختیار گریه میکنم.

کاری واسه انجام دادن ندارم.شب آخر دلم میخاد تو بغل مامانم بخابم.

  • Like 1
ارسال شده در

چرا 24 ساعت دیگه بگو همین الان:icon_redface:

ارسال شده در
تا حالا فکر کردیم که اگه اون دنیا ازمون بپرسن شما واسه همنوعانتون چی کار کردین ، چی جواب میدیم ؟؟

اره رفقا رو جمع كردم تو اهداي عضو عضو شن:ws3:

ارسال شده در

مگه نمی گن مرگ خقه خوب هروقت مردیم به حقمون میرسیم دیگه ناراختی نداره!!:smiley (18):

×
×
  • اضافه کردن...