hossein_power85 487 اشتراک گذاری ارسال شده در 23 آذر، ۱۳۸۹ سلام به همه دوستان . در این گفتگو یه سوال مطرح میشه ؟؟؟ اگه بهتون (بهمون) بگن که 24 ساعت تا مرگ فاصله دارین(داریم) . تو این 24 ساعت چه کار میکنید ؟ 10 لینک به دیدگاه
hossein_power85 487 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 23 آذر، ۱۳۸۹ واژه «مرگ » ، مانند واژه زندگي، مفهومي روشن دارد؛ امّا در آن سوي اين مفهوم روشن، چيزي است كه شايد هرگز براي كسي درست و دقيق آشكارنباشد. امام علي(ع) درباره اسرار مرگ ميفرمايند : « هركس از مرگ بگريزد ، با مرگ رو به رو شود ؛ زيرا اجل در كمين جان است و سرانجام گريزها هماغوشي با آن است. وه كه چه روزگاراني درپي گشودن راز مرگ بودم؛ امّا خواست خدا اين بود كه اين اسرار چنان فاش نشود . هيهات ! چه دانشي سر به مهر! » (1) موجودات اين جهان خاكي همه رو به مرگند ؛ امّا در ميان اين پديدههاي فاني ، تنها انسان از اين سرنوشتِ محتوم خبر دارد. انسان در آغاز از مرگ آگاه نيست و به تدريج با آن آشنا ميشود . آنچه در مرحله اوّل توجّه او راجلب ميكند، مرگ ديگران است. امّا به تدريج از مرگ خود نيز آگاه ميشود. انسان با آگاه شدن از مرگ، به ويژه مرگ خود، دچار اضطراب و نگراني ميشود و پرسشهاي اساسي زير در انديشهاش شكل ميگيرد: ـ مرگ يعني چه ؟ ـ چرا بايد مرد ؟ ـ چگونه ميميريم ؟ ـ پس از مرگ چه ميشود ؟ ـ چه كسي يا كساني از راز مرگ آگاهند ؟ ـ آيا ميتوان مرگ را چارهجويي كرد ؟ ـ آيا روحي هست كه با مرگ نابود نشود ؟ ـ سرگذشت اين روح پيش از پيوستن به جسم چه بوده است ؟ ـ سرنوشت اين روح، پس از مرگِ جسم چه خواهد بود؟ بشرِ آگاه از همان آغاز براي به دست آوردن پاسخ اين پرسشها تلاشكرده است. پيامبران، فيلسوفان، انديشهورزان، اوليا و عرفا و حتّي افسانهبافان و اسطورهپردازان هر يك به نوعي به اين پرسشها پاسخ دادهاند؛ ولي مرگ همچنان رازي ناگشوده است. 3 لینک به دیدگاه
spow 44197 اشتراک گذاری ارسال شده در 23 آذر، ۱۳۸۹ کاری که الان میکنم زندگی مرگ هم جزئی از زندگیه باید باهاش کناراومد ترس نداره که-حداقل برا من که ترسی نداره!دی:- 5 لینک به دیدگاه
VINA 31339 اشتراک گذاری ارسال شده در 26 آذر، ۱۳۸۹ زنگ ميزنم يه چند نفر كه دوسشون دارم صداشونو ميشنومبعدم ميگم بعد مرگ تنهام نزارن من از شب اول قب ميترسم:banel_smiley_52: 6 لینک به دیدگاه
Nightingale 10531 اشتراک گذاری ارسال شده در 26 آذر، ۱۳۸۹ میرم حلالیت میطلبم اگه کار نمونده ای هست انجام میدم 2 لینک به دیدگاه
terajedi21 2134 اشتراک گذاری ارسال شده در 26 آذر، ۱۳۸۹ 24 ساعت مادرم را توجیح میکنم! 3 لینک به دیدگاه
قاصدکــــــــ 20162 اشتراک گذاری ارسال شده در 26 آذر، ۱۳۸۹ اوليني كاري كه مي كنم اينه كه از پاي نت بلند ميشم !! بعدش هم يه دوش مي گيرم و يه لباس تميز مي پوشم ؛ دور اتاقمم يه جمع و جور مي كنم ! بعد هم به يكي دو عزيز زنگ مي زنم يا اگر وقت بود حضورا سر مي زنم ! بعد هم يك شعر مي خونم و مي نويسم و امضا مي كنم و مي خوابم روي تخت ! به همين سادگي :w72: 6 لینک به دیدگاه
Atishpare_Shahi 1736 اشتراک گذاری ارسال شده در 26 آذر، ۱۳۸۹ هر کس دورو برم بود میکشمش که تنها نرم اون دنیا 4 لینک به دیدگاه
سارا-افشار 36437 اشتراک گذاری ارسال شده در 26 آذر، ۱۳۸۹ گنده لات مملکتو می کشم:Ghelyon: 6 لینک به دیدگاه
hossein_power85 487 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 26 آذر، ۱۳۸۹ میرم حلالیت میطلبم اگه کار نمونده ای هست انجام میدم چرا همین الان سعی نکنیم از همه حلالیت بگیریم و کاری نکنیم که دیگه نیاز به حلالیت گرفتن نباشه . ؟ لینک به دیدگاه
VINA 31339 اشتراک گذاری ارسال شده در 26 آذر، ۱۳۸۹ چرا همین الان سعی نکنیم از همه حلالیت بگیریم و کاری نکنیم که دیگه نیاز به حلالیت گرفتن نباشه . ؟ من يه چند بار خواستم يكي ناراحت نكنم بعد اون همش منو ناراحت ميكنه 2 لینک به دیدگاه
کهربا 18089 اشتراک گذاری ارسال شده در 26 آذر، ۱۳۸۹ خب الان پاییزه منم دلم می خواد تو یه غروب خزان زده بمیرم یه چای خوش رنگ و داغ برای خودم می ریزم می رم پشت بوم موهام رو باز می کنم تا با باد برقصه و تا غروب به خورشید نگاه می کنم و وقتی غروب کرد ... دیگه هیچی مهم نیست فقط می خوام بخوابم آرومه آروم 4 لینک به دیدگاه
hossein_power85 487 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 26 آذر، ۱۳۸۹ تا حالا فکر کردیم که اگه اون دنیا ازمون بپرسن شما واسه همنوعانتون چی کار کردین ، چی جواب میدیم ؟؟ 1 لینک به دیدگاه
RAPUNZEL 10430 اشتراک گذاری ارسال شده در 26 آذر، ۱۳۸۹ سلام به همه دوستان . در این گفتگو یه سوال مطرح میشه ؟؟؟ اگه بهتون (بهمون) بگن که 24 ساعت تا مرگ فاصله دارین(داریم) . تو این 24 ساعت چه کار میکنید ؟ من اصلا از مرگ نمیترسم ولی اگه بدونم دارم میمیرم سعی میکنم به اونایی دوستشون دارم و حتی اونایی که دوستشون ندارم محبت کنم 1 لینک به دیدگاه
sarevan 9753 اشتراک گذاری ارسال شده در 27 آذر، ۱۳۸۹ اوليني كاري كه مي كنم اينه كه از پاي نت بلند ميشم !! بعدش هم يه دوش مي گيرم و يه لباس تميز مي پوشم ؛ دور اتاقمم يه جمع و جور مي كنم ! بعد هم به يكي دو عزيز زنگ مي زنم يا اگر وقت بود حضورا سر مي زنم ! بعد هم يك شعر مي خونم و مي نويسم و امضا مي كنم و مي خوابم روي تخت ! به همين سادگي :w72: با اینکه خیلی رمانتیکه همین کارها رو میکنم البته بعلاوه گرفتن حلالیت از بقیه مسئله ترس از مرگ نیستش ... و اینکه میگید چرا الان حلالیت میگیرین خب نمیشه در قبال این حلالیت خیلی ها بی جنب ه ان وقتی بدونی میمیری حرفاشون و .. برات مهم نیست ولی وقت ی هیچ خبری نیس ت(حداقل میدونی که نیس) یه جورایی حرفاشون مهم میشه و حلالیت شکل درستی به خودش نمیگیره... 2 لینک به دیدگاه
ترمه جون 1381 اشتراک گذاری ارسال شده در 27 آذر، ۱۳۸۹ من خیلی وقته که منتظرم.اما هنوز نوبتم نشده. تنها کسی که باید منو ببخشه گربمه.جدی می گم.من مادر خوبی نبودم.وقتی یادم میفته که یه وقتایی چه برخوردِ بدی باهاش داشتم بی اختیار گریه میکنم. کاری واسه انجام دادن ندارم.شب آخر دلم میخاد تو بغل مامانم بخابم. 1 لینک به دیدگاه
VINA 31339 اشتراک گذاری ارسال شده در 27 آذر، ۱۳۸۹ تا حالا فکر کردیم که اگه اون دنیا ازمون بپرسن شما واسه همنوعانتون چی کار کردین ، چی جواب میدیم ؟؟ اره رفقا رو جمع كردم تو اهداي عضو عضو شن لینک به دیدگاه
هولدن کالفیلد 19946 اشتراک گذاری ارسال شده در 27 آذر، ۱۳۸۹ مگه نمی گن مرگ خقه خوب هروقت مردیم به حقمون میرسیم دیگه ناراختی نداره!!:smiley (18): لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده