.MohammadReza. 19850 اشتراک گذاری ارسال شده در 24 آذر، ۱۳۸۹ به نام خداوند جان و خرد کزین برتر اندیشه بر نگذرد 2 لینک به دیدگاه
AFARIN 7196 اشتراک گذاری ارسال شده در 24 آذر، ۱۳۸۹ جان بی جمال جانان میل جهان ندارد هر کس که این ندارد حقا که آن ندارد 3 لینک به دیدگاه
Astraea 25351 اشتراک گذاری ارسال شده در 24 آذر، ۱۳۸۹ به یاد یار و دیار آن چنان بگریم زار که از جهان ره و رسم سفر بر اندازم 2 لینک به دیدگاه
.MohammadReza. 19850 اشتراک گذاری ارسال شده در 24 آذر، ۱۳۸۹ جان بی جمال جانان میل جهان نداردهر کس که این ندارد حقا که آن ندارد در این درگه که گه گه که که و که که شود ناگه مشو غره ز امروزت که از فردا نیی آگه 2 لینک به دیدگاه
Astraea 25351 اشتراک گذاری ارسال شده در 24 آذر، ۱۳۸۹ عمر مارا مهلت امروز و فردای تو نیست من که یک امروزمهمان توام فردا چرا 3 لینک به دیدگاه
AFARIN 7196 اشتراک گذاری ارسال شده در 24 آذر، ۱۳۸۹ این قافلۀ عمر عجب می گذرد دریاب دمی که با طرب می گذرد 3 لینک به دیدگاه
.MohammadReza. 19850 اشتراک گذاری ارسال شده در 24 آذر، ۱۳۸۹ عاقلان نقطه پرگاهر وجودند ولی عشق داند که در این دایره سرگردانند 1 لینک به دیدگاه
*Polaris* 19606 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 25 آذر، ۱۳۸۹ عشق،قابیل است؛قابیلی که سرگردان هنوز کشته خود را نمی داند کجا پنهان کند! 1 لینک به دیدگاه
Astraea 25351 اشتراک گذاری ارسال شده در 25 آذر، ۱۳۸۹ اجرام که ساکنان اين ایوانند اسباب تردد خردمندانند هان تا سررشته خرد گم نکنی کانان که مدبرند سرگردانند خیام 2 لینک به دیدگاه
.MohammadReza. 19850 اشتراک گذاری ارسال شده در 25 آذر، ۱۳۸۹ اجرام که ساکنان اين ایوانند اسباب تردد خردمندانند هان تا سررشته خرد گم نکنی کانان که مدبرند سرگردانند خیام ساکنان حرم ستر و عفاف ملکوت با من راه نشین باده مستانه زدند 1 لینک به دیدگاه
Astraea 25351 اشتراک گذاری ارسال شده در 25 آذر، ۱۳۸۹ ياد باد آن که در آن بزمگه خلق و ادب آن که او خنده مستانه زدی صهبا بود حافظ 5 لینک به دیدگاه
.MohammadReza. 19850 اشتراک گذاری ارسال شده در 25 آذر، ۱۳۸۹ طایر گلشن قدسم چه دهم شرح فراق که در این دامگه حادثه چون افتادم. 5 لینک به دیدگاه
Astraea 25351 اشتراک گذاری ارسال شده در 25 آذر، ۱۳۸۹ یاد ایامی که در گلشن فغانی داشتم در میان لاله و گل آشیانی داشتم 5 لینک به دیدگاه
AFARIN 7196 اشتراک گذاری ارسال شده در 25 آذر، ۱۳۸۹ خیام اگر ز باده مستی خوش باش با لاله رخی اگر نشستی خوش باش چون عاقبت کار جهان نیستی است انگار که نیستی! چو هستی خوش باش 5 لینک به دیدگاه
Astraea 25351 اشتراک گذاری ارسال شده در 26 آذر، ۱۳۸۹ ما به آن گل از وفای خویشتن دل بسته ایم ورنه این صحرا تهی از لاله سیراب نیست رهی 5 لینک به دیدگاه
آریوبرزن 13988 اشتراک گذاری ارسال شده در 26 آذر، ۱۳۸۹ به صحرا بنگرم صحرا ته وینم .........به دریا بنگرم دریا ته وینم بهر جا بنگرم کوه و در و دشت ...................... نشان روی زیبای ته وینم 4 لینک به دیدگاه
shokoofeh 887 اشتراک گذاری ارسال شده در 26 آذر، ۱۳۸۹ درخت با جنگل سخن می گوید علف با صحراستاره با کهکشان و من با تو سخن می گویم نامت را به من بگو دستت را به من بده حرفت را به من بگو قلبت را به من بده ......... احمد شاملو 3 لینک به دیدگاه
surgun 729 اشتراک گذاری ارسال شده در 5 دی، ۱۳۸۹ یاد دار این سخن از من که پس از من گوئی یاد باد آنکه مرا این سخن از وی یادست 2 لینک به دیدگاه
Astraea 25351 اشتراک گذاری ارسال شده در 8 دی، ۱۳۸۹ لب فروبسته ام از ناله و فریاد ولی دل ماتمزده در سینه من نوحه گر است 2 لینک به دیدگاه
آریوبرزن 13988 اشتراک گذاری ارسال شده در 8 دی، ۱۳۸۹ روی کسی سرخ نشد بی مدد لعل لبت بی تو اگر سرخ بود از اثر غازه بود...... لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده