moh@mad 5513 اشتراک گذاری ارسال شده در 19 تیر، ۱۳۹۰ نمیدونم همیشه بهم میگه دوست دارم و برات میمیرم ولی بعضی وختا هم بهم میگه تنها یک دهم مغزم و قلبم مال تو هست بقیش مال کسای دیگه و علاقه های دیگمه. نمیدونم کدومو باور کنم. 6 لینک به دیدگاه
sanaz.goli 3471 اشتراک گذاری ارسال شده در 19 تیر، ۱۳۹۰ ای کاش نقاش چیره دستی بودم تا لحظات با تو بودن را در تابلویی می کشیدم و به هنگام دلتنگی به آن می نگریستم . ای کاش شاعر بودم تا لحظات خوب با تو بودن را در شعری می گنجاندم و به هنگام دلتنگی آن را می خواندم . ولی حال که هیچ یک از اینها نیستم فقط میتوانم بگویم : دوستت دارم دیوانه وار ولی تو هیچ وقت نخاستی بفهمی 5 لینک به دیدگاه
YAGHOT SEFID 29302 اشتراک گذاری ارسال شده در 16 مرداد، ۱۳۹۰ دلم لبریز اندوه است و تنگ دوستت دارم بخوان شعری به آهنگ قشنگ دوستت دارم قدم های مرا باران به سمت خانه تان آورد به دستم شاخه ی یاسی به رنگ دوستت دارم دلم شد تنگ آن روزی که می زد دست معصومت مرا در کوچه ی رندان به سنگ دوستت دارم کلاس اول عشق و دو همشاگردی عاشق من و تو آن دو شاگرد زرنگ دوستت دارم نشستم خط به خط با تو نوشتم مشق باران را به روی دفتر کاهی به زنگ دوستت دارم در و دیوار این خانه پر است از شعر افسانه پر از نقاشی بی آب و رنگ دوستت دارم 4 لینک به دیدگاه
YAGHOT SEFID 29302 اشتراک گذاری ارسال شده در 16 مرداد، ۱۳۹۰ رد شد شبیه رهگذری باد ، از درخت آرام سیبِ کوچکی افتاد از درخت افتاد پیش ِ پای تو، با اشتیاق گفت : ای روستای شعر تو آباد از درخت امسال عشق سهم مرا داد از بهار آیا بهار سهم ترا داد ، از درخت؟ امشب دلم شبیه همان سیب تازه است سیبی که چید حضرت فرهاد از درخت کی میشود که سیب غریبِ نگاه من با دستِ گرم تو شود آزاد از درخت چشمان مهربان تو پُرباد از بهار همواره رهگذار تو پُرباد از درخت امروز آمدی که خداحافظی کنی آرام سیب کوچکی افتاد از درخت! 4 لینک به دیدگاه
YAGHOT SEFID 29302 اشتراک گذاری ارسال شده در 16 مرداد، ۱۳۹۰ رفتیم و کس نگفت ز یاران که یار کو؟ آن رفته ی شکسته دل بی قرار کو؟ چون روزگار غم که رود رفته ایم و یار حق بود اگر نگفت که آن روزگار کو؟ چون می روم به بستر خود می کشد خروش هر ذرّه ی تنم به نیازی که یار کو؟ آرید خنجری که مرا سینه خسته شد از بس که دل تپید که راه فرار کو؟ آن شعله ی نگاه پُر از آرزو چه شد؟ وان بوسه های گرم فزون از شمار کو؟ آن سینه یی که جای سرم بود از چه نیست؟ آن دست شوق و آن نَفَس پُر شرار کو؟ رو کرد نوبهار و به هر جا گلی شکفت در من دلی که بشکفد از نوبهار کو؟ گفتی که اختیار کنم ترک یاد او خوش گفته ای ولیک بگو اختیار کو؟ 3 لینک به دیدگاه
sanaz.goli 3471 اشتراک گذاری ارسال شده در 17 مرداد، ۱۳۹۰ پرسیدم:چرادوستم داری؟ توی چشام نگاه کردو هیچی نگفت... با خودم گفتم: شاید واقعا دوسم نداره وقتی رفت فهمیدم دوست داشتن دل میخاد نه دلیل.. 3 لینک به دیدگاه
shirin.agro 6340 اشتراک گذاری ارسال شده در 17 مرداد، ۱۳۹۰ دختری به کوروش کبیر گفت:من عاشقت هستم.... کوروش گفت:لیاقت شما برادرم است که از من زیباتر است و پشت سره شما ایستاده،دخترک برگشت و دید کسی نیست. کوروش گفت:اگر عاشق بودی پشت سرت را نگاه نمیکردی 3 لینک به دیدگاه
shirin.agro 6340 اشتراک گذاری ارسال شده در 17 مرداد، ۱۳۹۰ به خوابهایم سرك نكش وقتی در لحظات بیداری ام حضور نداری 4 لینک به دیدگاه
shirin.agro 6340 اشتراک گذاری ارسال شده در 17 مرداد، ۱۳۹۰ این بار تو بگو که "دوستت دارم" نترس.......... من آسمان را گرفته ام که به زمین نیاید 3 لینک به دیدگاه
shirin.agro 6340 اشتراک گذاری ارسال شده در 17 مرداد، ۱۳۹۰ من هم صفحه اي از کتاب زندگي هستم که روزي مرا ورق خواهي زد خوب بخوان که هرگز در صفحه بعد نخواهي ديد 3 لینک به دیدگاه
bpcom 10070 اشتراک گذاری ارسال شده در 17 مرداد، ۱۳۹۰ خانه دلت را از شیشه بساز ولی به سنگها بگو از فولاد است 5 لینک به دیدگاه
YAGHOT SEFID 29302 اشتراک گذاری ارسال شده در 17 مرداد، ۱۳۹۰ دوست دارم همچو موجی در دل دریا بمیرم بشکفم چون لالهای خونین و در صحرا بمیرم اشک غلطان گردم و از دیدهی محنت بریزم خندهی شمعی شوم در دامن شبها بمیرم... عود باشم در میان مجمرحسرت بسوزم دانهی اسپند گردم تا که بی پروا بمیرم چشمه مهتاب باشم پیکر شب را بشویم آذرخشی گردم و در گنبد مینا بمیرم یا بسایم بر ستیغ کوهها شهپر چو عنقا یا چو زیبا مرغکی در گوشهای تنها بمیرم 6 لینک به دیدگاه
*mishi* 11920 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 26 مرداد، ۱۳۹۰ به تو هر چه نزدیک تر می شوم وحشتـــــم از روزی که نباشی بیشتــر می شود !!! 5 لینک به دیدگاه
YAGHOT SEFID 29302 اشتراک گذاری ارسال شده در 27 مرداد، ۱۳۹۰ بگذار بال و پر بزنم در هوای تو ای واژه واژه ی غزلم مبتلای تو تا پا گذاشتی. . . تو بر کوچه ی دلم گل داد بوته بوته ی شعرم برای تو با من بهار باش که پاییز بخت من سبز و پر از شکوفه شود پا به پای تو گفتی برقص با من و تا انتها بیا باشد به روی چشم ولی با دعای تو امروزهای با تو برایم غنیمت است دارد عجیب می شود این ماجرای تو این شادی تو. . . شیطنتت ، خوب بودنت آن قفل چشمهای شب ابتدای تو من آدمم ولی تو گمانم فرشته ای پر می کشم به قاف تو با بالهای تو پس می دهم تمامی خاک بهشت را با حوریان باکره اش در ازای تو 4 لینک به دیدگاه
YAGHOT SEFID 29302 اشتراک گذاری ارسال شده در 27 مرداد، ۱۳۹۰ با تو یک شب بنشینیم و شرابـــــــی بخوریم آتش آلود و جگر سوخته آبـــــــــــی بخوریم در کنار تو بیفتیم چو گیســـــــــوی تو مست دست در گردنت آویخته تابــــــــــــی بخوریم بوسه با وسوسه ی وصل دلارام خوش است باده با زمزمه ی چنگ و ربابـــــــی بخوریم سپر از سایه ی خورشید قدح کـن زان پیش کز کماندار فلک تـــــیر شهــــــــابی بخوریم پیش چشم تو بمیــــــرم که مست است ، بیا تا به خوش باشی مستــان می نابی بخوریم 3 لینک به دیدگاه
shirin.agro 6340 اشتراک گذاری ارسال شده در 31 مرداد، ۱۳۹۰ یک زمزمه از عشق تو با چنگ بگفتم صد ناله زار از دل هر تار بر آمد 4 لینک به دیدگاه
shirin.agro 6340 اشتراک گذاری ارسال شده در 31 مرداد، ۱۳۹۰ گفتی مسافری و من آنقدر ساده بودم که سالها نماز دلم را شکسته می خواندم 3 لینک به دیدگاه
bpcom 10070 اشتراک گذاری ارسال شده در 31 مرداد، ۱۳۹۰ سبدی هست در اندیشه من که پر از گل ، هدیه بدهم به تو غافل از آنکه تو خود ناب تری یک جهان گل ، بخورد غبطه به تو 4 لینک به دیدگاه
YAGHOT SEFID 29302 اشتراک گذاری ارسال شده در 1 شهریور، ۱۳۹۰ پرتو مهتاب ديشب ازپنجره ام پرتو مهتاب نبود برلب باغ دلم بلبل بيــتـــاب نـبـود مي خروشيد به عطش ساحل تفتيده به آب دگرآن قايق بشکسته لب آب نبود شرجي چشم من و لهجه طوفاني تو به سرم تابه سحر وسوسه خواب نبود چه کنم با همه عشقي که برايم مانده که دراين مرثيه هم قافيه جذاب نبود من هنوزم نگرانم که گلي خشکيده ماه من.پرتو فانوس. جهانتاب نبود گرچه من مستم از اين ساغر ناکامي ها توب دان ساقي من باده تو ناب نبود 3 لینک به دیدگاه
shirin.agro 6340 اشتراک گذاری ارسال شده در 7 شهریور، ۱۳۹۰ می نويسم (( د ي د ار )) تو اگر بي من و دلتنگ مني ... يك به يك فاصله ها را بردار 1 لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده