نیمه ماه 2908 ارسال شده در 3 مرداد، 2011 آدما تو زندگي مث يه مسافرن يه روزي دنيا مي آن يه روز از دنيا مي رن قصه ي بودن ما آخرش رفتن ماست چيزي كه جا مي مونه دفتر خاطره هاس 8
*mishi* 11920 مالک ارسال شده در 4 مرداد، 2011 دورم ز تو ای خسته خوبان چه نویسم؟ من مرغ اسیرم به عزیزم چه نویسم؟ ترسم که قلم شعله کشد صفحه بسوزد با آن دل گریان به عزیزم چه نویسم 7
zahra22 19501 ارسال شده در 8 مرداد، 2011 خيابان نوشتم با اشكهايم دستم را پراز ستاره ها كردم وارزويم را بر دعاهايم نوشتم تكه اي از دفتر خدا را سياه كردم وتنها به نجوايي كه مرا در جاده ام رساند گوش سپردم كاش تنها به لبخندش نگاه مي كردم قدمهايم انقدر تند بود كه جاي پاي جلويم را نديدم وامدن باد را براي نوازش دردهايم جواب تو را در خيابان فراموشي ديدم واغوش من بسته شد براي تو اما تو باز دفترت را برايم سفيد گذاشتي و همه را به خاطر سپردي اي كاش ارزوي ما ادمكها ديدن لبخند تو بود و ديگر خياباني خيس نبود 6
YAGHOT SEFID 29302 ارسال شده در 8 مرداد، 2011 یک لحظه شامگاه به زیبایی تو بود جذاب بود و آرام آرام می گذشت مدهوش عطرهای نهانش زیبایی برهنه ی شب رازپوش بود حتی به ما نگفت که آزادی ترجیح بر اسارت دارد یا خیر شب سرگذشت ما را از پیش چشم می گذرانید ما نیز می گذشتیم زنجیرهای ثانیه بر خواب های ما و قیچی طلایی در خاوران مهیا می شد صبحی که می رسید به تنهایی تو بود 8
YAGHOT SEFID 29302 ارسال شده در 8 مرداد، 2011 آخرین چکه ی بارانم آویخته از برگی خشک از زن لخت درخت به زمین غلتیدم دود شیری رنگ شاید بدنت بود که از شعله ی افسرده ی خود بر می خاست عشق ما بوی زمستان می داد چشم تردید اگر بسته ، اگر باز نمی بیند زیبایی را عشق ما بیشتر از پاییز بیگانه از امید نبود 6
YAGHOT SEFID 29302 ارسال شده در 10 مرداد، 2011 به غیر از آنکه بشد دین و دانش از دستم بیا بگو که زعشقت چه طرف بربستم اگر چه خرمن عمرم غم تو داد برباد به خاک پای عزیزت که عهد نشکستم 5
YAGHOT SEFID 29302 ارسال شده در 12 مرداد، 2011 مانده ام در حسرت بالا بلایی روز و شب جان دهم در حسرت دیر آشنایی روز و شب هر سحر نام تو را با سوز دل سر داده ام تا مگر بر تو رسد از من صدایی روز و شب عاشقانه کوه به کوه شهر شما را گشته ام تا بیابم از تو شاید رد پایی روز و شب دلخوشم با خاطرات هر شب تو روزها بی تو دارم با دل خود ماجرایی روزوشب پیش رویم قاب عکسی از تو دارم ماه من روز و شب با یاد تو دارم هوایی روز و شب 5
*mishi* 11920 مالک ارسال شده در 12 مرداد، 2011 تو هرکه باشی مرا دلشکسته و نومید نخواهی کرد. من هیچ خیالی در سر ندارم که بخواهم تو کسی باشی که من می خواهم باشی یا رفتارت به دلخواه من باشد من بر آن نیستم که بخواهم آینده تو را پیش بینی کنم من فقط می خواهم تو را کشف کنم. تو مرا دلشکسته و نومید نخواهی کرد. ماری هاسکل 6
sanaz.goli 3471 ارسال شده در 12 مرداد، 2011 فقط اینو میدونم که خیلی دلتنگشم به قدری دلتنگم که حتی خودشم نمیدونه..... 4
YAGHOT SEFID 29302 ارسال شده در 14 مرداد، 2011 به صيد خاطرم هر لحظه صيادى كمين گيرد كمان ابروت صيدم كه در صيادى استادى چه شورانگيز پيكرها نگارد كلك مشكينت الا اي خسرو شيرين كه خود بيتيشه فرهادى قلم شيرين و خط شيرين سخن شيرين و لب شيرين خدا را اى شكر پاره، مگر طوطى قنادى من از شيرينى شور و نوا بيداد خواهم كرد چنان كز شيوه شوخى و شيدايى تو بيدادى 5
YAGHOT SEFID 29302 ارسال شده در 14 مرداد، 2011 میان ما درآ، ما عاشقانیم که تا در باغ عشقت در کشانیم مقیم خانۀ ما شو، چو سایه که ما خورشید را همسایگانیم چو جان اندر جهان گر ناپدیدیم چو عشق عاشقان گر بی نشانیم ولیک آثار ما پیوستۀ توست که ما چون جان نهانیم و عیانیم هرآن چیزی که تو گوئی که آنید به بالاتر نگر، بالای آنیم تو آبی، لیک گردابیّ و محبوس درآ در ما، که ما سیل روانیم 5
sweetest 4756 ارسال شده در 14 مرداد، 2011 تا دست به قلم میبرم تو تمام واژه ها میشوی . . . با یک واژه من چگونه خط خطی کنم تو را؟؟؟ 8
نیمه ماه 2908 ارسال شده در 14 مرداد، 2011 خدایا شاهد تنهای ام باش میان سیل غمها ناجی ام باش پر پرواز من دیریست بسته تو بگشا و در آزادیم باش اسیر موج های تند خشمم تو آرام دل دریایی ام باش دل خسته خریداری نداره... تو خواهان صفای ذاتی ام باش در این آشفته بازار محبت تو تنها شاهد ارزانیم باش... 6
YAGHOT SEFID 29302 ارسال شده در 15 مرداد، 2011 زندگي ، عشق ، گذر كردن از اين روزاي سرد مردن خاطره هاي تلخ ديروز و به جاش يه عالمه لحظه گرم همه يه بهونه قشنگ مي خواد تو، آره اون بهونه اي ، اون بهونه قشنگ واسه گم كردن هر چي خاطره است كه تو ذهن خاكي يه آدم خسته ازعشق ، شده آخر يه رنج تو ، آره اون بهونه اي يه بهونه واسه فرار از عشقي نه سياه و نه سپيد يه بهونه واسه بودن ، نبودن ، واسه مردن و خلا واسه پيدا كردن يه لحظه گرم توي اين زندگي سرد واسه موندن توي اين حس قشنگ تو ، آره اون بهونه اي اون بهونه قشنگ 5
خانوم بهار 3412 ارسال شده در 15 مرداد، 2011 گفتمش : دل می خری ؟ برسید چند؟ گفتمش : دل مال تو، تنها بخند ! خنده کرد و دل زدستانم ربود تا به خود باز آمدم او رفته بود دل ز دستش روی خاک افتاده بود جای بایش روی دل جا مانده بود ...... 6
محمدa 1104 ارسال شده در 15 مرداد، 2011 در امتداد نگاه تو لحظه هاي انتظار شکسته مي شود و بغض تنهايي من مغلوب وجود تو مي شود 6
*mishi* 11920 مالک ارسال شده در 15 مرداد، 2011 در پسین روزهای فصل بهار، برگها در هجوم پاییزند زردها روی شاخه میمانند، سبزها روی خاک میریزند … جای عطر گل اقاقی و یاس، بوی خون در فضای این شهر است گویی حس سربلندی و اوج، با تمام درختها قهر است از کف سنگ فرش هر کوچه، خون ناحق لاله را شستند غافل از اینکه در سراسر شهر، سروها جای لاله ها رستند … شب به شب روی شاخه هر سرو، قمری و چلچله هم آواز است بانگ الله و اکبر از هر سو، نغمه ساز است و نغمه پرداز است … هر دهانی که بوی گل میداد، دوختندش به نوک سوزن ها بوی گل شد گلاب و جاری گشت، از دو چشم خمار سوسن ها … ناله پر شرار مرغ سحر، معنی اش ارتداد و بی دینی ست در زمستان ذوق و اندیشه، سبز بودن چه جرم سنگینی ست … ساقه هایی که سبز تر بودند، سرخ گشته به خاک غلتیدند باقی ساقه ها از این ماتم، برگهای سیاه پوشیدند … نخل را کنده بید میکارند، بید مجنون کجا ثمر بدهد ای که بر روی ماه چنگ زدی، باش تا صبح دولت ات بدمد 4
ارسال های توصیه شده