from_hell 10964 اشتراک گذاری ارسال شده در 1 اسفند، ۱۳۸۹ هزار بار در هزار توی این زندگی غرق می شوی؛ هر چه بیشتر دست و پا بزنی بیشتر غرق می شوی!!! کمی رها باش... رهاتر... 6 لینک به دیدگاه
from_hell 10964 اشتراک گذاری ارسال شده در 1 اسفند، ۱۳۸۹ عیب کار اینجاست که: من ” آنچه هستم ” را با ” آنچه باید باشم ” اشتباه می کنم ، خیال میکنم آنچه باید باشم هستم، در حالیکه آنچه هستم که نباید باشم... شاملو 7 لینک به دیدگاه
samaneh66 10265 اشتراک گذاری ارسال شده در 4 اسفند، ۱۳۸۹ گاهی خدا درها رو میبنده و پنجره ها رو قفل میکنه، زیباست اگه فکر کنی شاید بیرون طوفانه و خدا می خواد از تو محافظت کنه 6 لینک به دیدگاه
samaneh66 10265 اشتراک گذاری ارسال شده در 4 اسفند، ۱۳۸۹ تا تو رفتی همه گفتند که از دل برود هر که از دیده برفت ودر آن لحظــــه ی ناباوری و غصـــه ی من خندیدند. . . و تو ایـــــــ کاش میدانستی که در این تنگ بلور شفاف ماهی ســــــرخ تو زندست هنوز... ودر این کلبه ی سرد. . . یادگار تو به جاست و تو ای کاش می آمدی و می دیدی "که از دل نرود هر که از دیده برفت". . 6 لینک به دیدگاه
MEMOLI 8954 اشتراک گذاری ارسال شده در 6 اسفند، ۱۳۸۹ آدمهای ساده را دوست دارم همان ها که بدی هیچ کس را باور ندارند همان ها که برای همه لبخند دارند همان ها که همیشه هستند برای همه هستند ... آدمهای ساده را باید مثل یک تابلوی نقاشی ساعتها تماشا کرد؛ عمرشان کوتاه است بس که هر کسی از راه می رسد یا ازشان سوء استفاده می کند یا زمینشان میزند یا درس ساده نبودن بهشان می دهد ! . . . آدم های ساده را دوست دارم بوی ناب " آدم" می دهند ... 7 لینک به دیدگاه
*sepid* 9772 اشتراک گذاری ارسال شده در 7 اسفند، ۱۳۸۹ افسوس حاکمان بیچاره ای را می خورم که خون شهدا باعث ترقی آنان شده است . . . 5 لینک به دیدگاه
captain 9274 اشتراک گذاری ارسال شده در 7 اسفند، ۱۳۸۹ کاروان رفت و تو در خواب و بیابان در پیش کی روی ره ز که پرسی چه کنی چون باشی در ره منزل لیلی که خطر هاست در آن شرط اول قدم آن است که مجنون باشی 5 لینک به دیدگاه
captain 9274 اشتراک گذاری ارسال شده در 7 اسفند، ۱۳۸۹ گفتگو ]یین درویشی نبود ور نه با تو ماجرا ها داشتیم 5 لینک به دیدگاه
samaneh66 10265 اشتراک گذاری ارسال شده در 7 اسفند، ۱۳۸۹ وقتی که میگویی دوستت دارم اول روی این جمله فکر کن ...شاید نوری را روشن کنی که خاموش کردن آن به خاموش شدن او ختم شود 4 لینک به دیدگاه
کهربا 18089 اشتراک گذاری ارسال شده در 7 اسفند، ۱۳۸۹ بوی خون و باروت ... چه عطر عجیبی! 5 لینک به دیدگاه
captain 9274 اشتراک گذاری ارسال شده در 7 اسفند، ۱۳۸۹ بگذار تا به طعنه بگویند مردمان در گوش هم قصه عشق مدام ما هرگز نمیرد آنکه دلش زنده شد به عشق ثبت است بر جریده عالم دوام ما 5 لینک به دیدگاه
samaneh66 10265 اشتراک گذاری ارسال شده در 7 اسفند، ۱۳۸۹ ماه من غصه چرا !؟! تو مرا داری و من هر شب و روز ، آرزویم ، همه خوشبختی توست ! 4 لینک به دیدگاه
samaneh66 10265 اشتراک گذاری ارسال شده در 7 اسفند، ۱۳۸۹ ماه من ! غصه اگر هست ! بگو تا باشد ! معنی خوشبختی ، بودن اندوه است ...! این همه غصه و غم ، این همه شادی و شور چه بخواهی و چه نه ! میوه یک باغند همه را با هم و با عشق بچین ... ولی از یاد مبر، پشت هرکوه بلند ، سبزه زاری است پر از یاد خدا و در آن باز کسی می خواند ، که خدا هست ، خدا هست و چرا غصه ؟1 چرا !؟! 4 لینک به دیدگاه
captain 9274 اشتراک گذاری ارسال شده در 7 اسفند، ۱۳۸۹ قاصد منزل سلمی که سلامت بادش چه شود گر به سلامی دل ما شاد کند یارب اندر دل آن خسرو شیرین انداز که به رحمت گذری بر سر فرهاد کند 3 لینک به دیدگاه
samaneh66 10265 اشتراک گذاری ارسال شده در 7 اسفند، ۱۳۸۹ خیانت تنها این نیست که شب را با دیگری بگذرانی ... خیانت میتواند دروغ دوست داشتن باشد ! خیانت تنها این نیست که دستت را در خفا در دست دیگری بگذاری ... خیانت میتواند جاری کردن اشک بر دیدگان معصومی باشد! 4 لینک به دیدگاه
samaneh66 10265 اشتراک گذاری ارسال شده در 7 اسفند، ۱۳۸۹ یادمان باشد از امروز خطایی نکنیم گر که در خویش شکستیم صدایی نکنیم پر پروانه شکستن هنر انسان نیست ؛ گر شکستیم زغفلت من و مایی نکنیم یادمان باشد اگر شاخه گلی را چیدیم ؛ وقت پرپر شدنش ساز و نوایی نکنیم یادمان باشد اگر خاطرمان تنها ماند ؛ طلب عشق زهر بی سر و پایی نکنیم ... 4 لینک به دیدگاه
samaneh66 10265 اشتراک گذاری ارسال شده در 7 اسفند، ۱۳۸۹ خداوندا! اگر روزی بشر گردی ز حال بندگانت با خبر گردی پشیمان میشوی از قصه خلقت، از این بودن، از این بدعت. خداوندا تو مسئولی. خداوندا تو میدانی که انسان بودن و ماندن در این دنیا چه دشوار است، چه رنجی میکشد آنکس که انسان است و از احساس سرشار است 4 لینک به دیدگاه
samaneh66 10265 اشتراک گذاری ارسال شده در 7 اسفند، ۱۳۸۹ خستم از لبخند اجباری خستم ازحرف های تکراری خسته از این زندگی اجباری خسته ازعشق های قلابی خسته ازاین همه خنجربه دست خسته از این همه تنهایی 4 لینک به دیدگاه
samaneh66 10265 اشتراک گذاری ارسال شده در 7 اسفند، ۱۳۸۹ تو محکومی به زندگی کردن تا شاهد مرگ آرزوهای خودت باشی........... 5 لینک به دیدگاه
samaneh66 10265 اشتراک گذاری ارسال شده در 8 اسفند، ۱۳۸۹ دوستم بدار اندکی، ولی طولانی... 2 لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده