رفتن به مطلب

حرف هایی از اینجا و از آنجا !!


ارسال های توصیه شده

ارسال شده در

خداى بزرگ ،

آیا به خاطر دروغ هایى كه به خودم گفتم هم مجازات میشم ؟

  • Like 6
  • پاسخ 1.5k
  • ایجاد شد
  • آخرین پاسخ

بهترین ارسال کنندگان این موضوع

بهترین ارسال کنندگان این موضوع

ارسال شده در

بیهوده میگردم دنبال کلمات

 

اگر تو نباشی

 

به دوزخ می کشانم کلمات را در این دل

 

و تو همیشه مرا در برزخ چشمانت نگاه می داری

 

نمی دانم آیا در دلت ماندنی ام

 

یا

 

...

 

کاش جایی برای این " یا " نبود.

  • Like 3
ارسال شده در

فرق بچه ها با آدم بزرگا اینه که بچه ها اگه چیزی رو نفهمیدن میشه امید داشت توضیح که بهشون دادی بفهمن.:banel_smiley_4::hanghead:

  • Like 5
ارسال شده در

من در این تاریکی

فکر یک بره روشن هستم

که بیاید علف خستگیم را بچرد

  • Like 5
ارسال شده در

من در این تاریکی

امتداد تر بازوهایم را

زیر بارانی می بینم

که دعاهای نخستین بشر را تر کرد

  • Like 4
ارسال شده در

من در این تاریکی

در گشودم به چمن های قدیم

به طلایی هایی که به دیوار اساطیر تماشا کردیم

  • Like 5
ارسال شده در

کسی نیست !

بیا زندگی را بدزدیم

آن وقت

میان دو دیدار قسمت کنیم

  • Like 6
ارسال شده در

گذشت آنوقت هایی که مردم همدیگر را دور میزدند ؛ حالا از روی هم رد می شوند!

  • Like 6
ارسال شده در

تو چیزها را می بینی و می پرسی:

چرا؟ من خواب چیزهائی را که وجود ندارند می بینم و می گویم: چرا که نه؟ "

جرج برنارد شاو

  • Like 7
ارسال شده در

بغض هایت را

 

برای خودت نگه دار...

 

...گاهی سبک نشوی،سنگین تری

  • Like 9
ارسال شده در

کسانی که متقاعدتان می‌کنند پوچی‌ها را باور کنید، می‌توانند از شما انسان‌هایی ستمگر بسازند.

 

ولتر

  • Like 7
ارسال شده در

وقتی اعتماد وجود ندارد هر نوع رابطه بی معنی است ...

  • Like 5
ارسال شده در

وقتی طبیعت با این سر سختی تن به تغییر می دهد ... من ٬ چرا نه ؟؟

  • Like 5
ارسال شده در

بهار بهانه ایست برای نقطه سر خطی دیگر ...

 

نقطه های پر رنگم را در انتهای تمام نا امیدی ها ٬بیهوده زیستن ها ٬ کینه ها و غم ها میگذارم

 

و شروعی متفاوت ...

  • Like 5
ارسال شده در

اینجا گرگها هم افسردگی مفرط گرفته اند....

دیگر گوسفند نمی درند...

به نی چوپان دل می سپارند و گریه می كنند.........

  • Like 5
ارسال شده در

گاهـــــــی بایـــد بی رحــــم بود ...

 

نه با دوســــت ، نه با دشمـــــن که با خــــــــودت !!

 

و چه بــزرگ میكُـنـدت آن سیلــــــــی كه

 

......... خـودت می خــوابـــــــــانـی بر صــورتــت ..

 

  • Like 4
ارسال شده در

در عجبم چطور به ماه سفر می کنیم اما نمی توانیم فقر را ریشه کن کنیم؟!

  • Like 3
ارسال شده در

مدتی است گاه و بیگاه زنگ صدای نحیفی بر در دلم می کوبد.صدایی حزن آلود و بی رمق که می گوید:لحافی

امروز از پنجره سرک کشیدم تا ببینم صاحب این آواز کیست؟

پیرمرد فرتوت و خمیده ای خودش را در سایه دیوار به جلو می کشید،پیرمرد درست شبیه به کمان حلاجی بود که در دست داشت اراده اش مجذوبم کرد،از ذهنم گذشت:

مردی در کارگاه عمر، شبیه ابزارش شده است

  • Like 4
ارسال شده در

یکی می گفت:می دانی عشق یعنی چه؟

گفتم: نه ، تو بگو که در فصل عاشقانه عمری...

گفت:یعنی اینکه دستور داده ام از امروز تمام تایپیست های اداره فقط با فونت میترا تایپ کنند و بس...:w58:

  • Like 4
ارسال شده در

امشب تمام عاشقان را دست بسر کن یک امشبی را تا سحر بامن گذر کن.

  • Like 3

×
×
  • اضافه کردن...