خاله 3004 ارسال شده در 18 آبان، 2010 دوباره حرف دلم در گلوی لعنتی است تمام ترسم از این آبروی لعنتی است شبی میآیم و دل میزنم به دریاها و این بزرگترین آرزوی لعنتی است زمین چه میشود ... آه ای خدای جادوگر! بگو چه در پی این کهنهگوی لعنتی است زمان به صلح و صفا ختم میشود، هرچند زمین پر از بشر تندخوی لعنتی است چگونه سنگ شوم تا مرا ترک نزنند که هرچه سنگ در این سمتوسوی لعنتی است ... چگونه سنگ شوم وقتی عاشقم ... وقتی همیشه در دل من های و هوی لعنتی است به خود میآیم از آهنگهای تند نوار که باز حاکی از «I love you» لعنتی است بس است! شعر مرا ناتمام بگذارید زمان، زمانهی این آبروی لعنتی است 29
خاله 3004 مالک ارسال شده در 18 آبان، 2010 روزی به سراغت می آیم و بی هیچ کلامی می کشمت زیبایی از تو دست بردار نیست. 16
خاله 3004 مالک ارسال شده در 18 آبان، 2010 میخواهم بمانم تنها و دق کنم در تنهایی ِ این چار دیواری.. و نفرین کنم کسی را که تلفن همراه را آفرید! که هر وقت دلم برای صدایت تنگ میشود ٬ در دسترس نباشی و هر وقت به لحظه ی دیدارت محتاجم ٬ خاموشش کنی! میخواهم برای همیشه خاموش شوم... یا بروم جایی که هیچ مشترکی صدای بوق ِ آزادم را نشنود! در دسترس نباشم ٬ همین. 18
خاله 3004 مالک ارسال شده در 18 آبان، 2010 با نطفه های اجاره ای در رحم های اجاره ای رشد میکنیم با کتابهای اجاره ای در اتاقهای اجاره ای شاعر میشویم با آرزوهای اجاره ای در گورهای اجاره ای دفن میشویم انگاه منتقدی کوچک در روزنامه ای بزرگ تیتر میزند متاسفانه شعرهای این دفتر به استقلال زبانی نرسیده اند طنز از این قوی تر؟! 15
خاله 3004 مالک ارسال شده در 19 آبان، 2010 آن مرد آمد آن مرد در باران آمد با glx مشكی و خانمی كه مطمئنن ..... من داس را از چند صفحه بعد قرض میگیرم شاهرگم را میزنم ... 17
خاله 3004 مالک ارسال شده در 19 آبان، 2010 «طوری متهمم میکنید انگار سوسکی را کشتهام آدم بود به سزایش رسید» 13
MEMOLI 8954 ارسال شده در 27 آبان، 2010 احمق ! آنچه تو در وهم ِ مرهم گاز می زنــــــی خودش زخم است ...! 15
خاله 3004 مالک ارسال شده در 27 آبان، 2010 وقتی کاسه ای زیر نیم کاسه است یعنی من به تو فکر میکنم و تو به کس دیگری 11
خاله 3004 مالک ارسال شده در 27 آبان، 2010 مرده شور روزگاری را ببرد که به جای شراب ناب الکل سگی به خورد شاعرانش می دهد ، تا کله پا شود‘ به جای سرودن با شکوه ترین قصیده ها به میز بخورد‘ بشقاب ها و‘ لیوان را بشکند و به فامیل زنشان فحش های رکیک بدهد 11
MEMOLI 8954 ارسال شده در 28 آبان، 2010 بی خیال ... بی خاطره ... بی تو ... نه ! . . . نمی توانم ...! 10
MEMOLI 8954 ارسال شده در 31 آبان، 2010 این روزها درد زیاد است ... درمان هم زیاد است ... ولی کسی حال خوب شدن را ندارد ! 8
خاله 3004 مالک ارسال شده در 1 آذر، 2010 پروانه ی من گرفتار تاری شده كه عنكبوتش سیر است نه می تواند پرواز كند، نه بمیرد... "دانته" 7
PinkGirl 1453 ارسال شده در 1 آذر، 2010 میترسم در ازدحام شلوغیهای بازارهای سر شب، کسی را گم کنم مخصوصاً کسی که هرگز با من به بازار نیامده باشد...! 8
خاله 3004 مالک ارسال شده در 1 آذر، 2010 تو اما تاس بریز روی خودت و با جفت هایت بخواب بخند! با هر که به خیال تخت روی تو شرط می بندد توی مشتت تاس ها به احتمال زیاد فکر می کنند به اینکه میز قمار خوبی هستی و هیچ کس بازنده بلند نخواهد شد 11
MEMOLI 8954 ارسال شده در 1 آذر، 2010 دست می کشم از خیال آدم هایی که خودشان از خیالشان واهی ترند ...! 10
ارسال های توصیه شده