رفتن به مطلب

شعرهای لعنتی ...!


ارسال های توصیه شده

ارسال شده در

دوباره حرف دلم در گلوی لعنتی است

تمام ترسم از این آبروی لعنتی است

شبی می‌آیم و دل می‌زنم به دریاها

و این بزرگترین آرزوی لعنتی است

زمین چه می‌شود ... آه ای خدای جادوگر!

بگو چه در پی این کهنه‌گوی لعنتی است

زمان به صلح و صفا ختم می‌شود، هرچند

زمین پر از بشر تندخوی لعنتی است

چگونه سنگ شوم تا مرا ترک نزنند

که هرچه سنگ در این سمت‌وسوی لعنتی است ...

چگونه سنگ شوم وقتی عاشقم ... وقتی

همیشه در دل من های و هوی لعنتی است

به خود می‌آیم از آهنگ‌های تند نوار

که باز حاکی از «I love you» لعنتی است

بس است! شعر مرا ناتمام بگذارید

زمان، زمانه‌ی این آبروی لعنتی است

  • Like 29
  • پاسخ 353
  • ایجاد شد
  • آخرین پاسخ

بهترین ارسال کنندگان این موضوع

بهترین ارسال کنندگان این موضوع

ارسال شده در

روزی

به سراغت می آیم

و بی هیچ کلامی

می کشمت

زیبایی

از تو دست بردار نیست.

  • Like 16
ارسال شده در

میخواهم بمانم تنها

و دق کنم

در تنهایی ِ این چار دیواری..

و نفرین کنم

کسی را که تلفن همراه را آفرید!

که هر وقت

دلم برای صدایت تنگ میشود ٬

در دسترس نباشی

و هر وقت

به لحظه ی دیدارت محتاجم ٬

خاموشش کنی!

 

میخواهم برای همیشه

خاموش شوم...

یا

بروم جایی که

هیچ مشترکی

صدای بوق ِ آزادم را نشنود!

 

در دسترس نباشم ٬ همین.

  • Like 18
ارسال شده در

با نطفه های اجاره ای

در رحم های اجاره ای رشد میکنیم

با کتابهای اجاره ای

در اتاقهای اجاره ای شاعر میشویم

با آرزوهای اجاره ای

در گورهای اجاره ای دفن میشویم

انگاه منتقدی کوچک

در روزنامه ای بزرگ تیتر میزند

متاسفانه شعرهای این دفتر

به استقلال زبانی نرسیده اند

طنز از این قوی تر؟!

  • Like 15
ارسال شده در

چه زیان تو را که منم رسم به آرزوئی؟

  • Like 13
ارسال شده در

آن مرد آمد

 

آن مرد در باران آمد

با

 

glx

مشكی

و خانمی

 

كه مطمئنن

.....

 

من داس را از چند صفحه بعد قرض میگیرم

 

شاهرگم را میزنم

...

  • Like 17
ارسال شده در

«طوری متهمم می‌کنید

انگار

سوسکی را کشته‌ام

آدم بود

به سزایش رسید»

  • Like 13
  • 2 هفته بعد...
ارسال شده در

احمق !

 

آنچه تو

 

در وهم ِ مرهم

 

گاز می زنــــــی

 

خودش زخم است ...!

  • Like 15
ارسال شده در

وقتی کاسه ای زیر نیم کاسه است

یعنی من به تو فکر میکنم

و تو

به کس دیگری

  • Like 11
ارسال شده در

مرده شور روزگاری را ببرد

 

که به جای شراب ناب

 

الکل سگی به خورد شاعرانش می دهد ،

 

تا کله پا شود‘ به جای سرودن با شکوه ترین قصیده ها

 

به میز بخورد‘ بشقاب ها و‘ لیوان را بشکند

 

و به فامیل زنشان فحش های رکیک بدهد

  • Like 11
ارسال شده در

بی خیال ...

بی خاطره ...

بی تو ...

نه !

.

.

.

نمی توانم ...!

  • Like 10
ارسال شده در

بودن با تو

 

مانند رگ زنی با تیغ كند می باشد

  • Like 8
ارسال شده در

هنوز تمام کیوسک‌های سکه‌ای

شماره‌ات را دارند..

  • Like 7
ارسال شده در

.

.

.

و چه سخت است

گرم ماندن

در نگاه یخ زده ی تو ...!

 

 

  • Like 8
ارسال شده در

ماه تو بودی

چاه من !

من خودم بودم

تو فقط تصویرش !!!

  • Like 8
ارسال شده در

این روزها

درد زیاد است ...

درمان هم زیاد است ...

ولی کسی حال خوب شدن را ندارد !

  • Like 8
ارسال شده در

پروانه ی من

گرفتار تاری شده كه عنكبوتش سیر است

نه می تواند پرواز كند، نه بمیرد...

"دانته"

  • Like 7
ارسال شده در

می‌ترسم در ازدحام شلوغی‌های بازارهای سر شب، کسی را گم کنم

مخصوصاً کسی که هرگز با من به بازار نیامده باشد...!

  • Like 8
ارسال شده در

تو اما تاس بریز روی خودت

و با جفت هایت بخواب

بخند!

با هر که به خیال تخت

روی تو شرط می بندد

توی مشتت

تاس ها به احتمال زیاد فکر می کنند

به اینکه میز قمار خوبی هستی

و هیچ کس

بازنده بلند نخواهد شد

  • Like 11
ارسال شده در

دست می کشم

از خیال آدم هایی

که خودشان از خیالشان

واهی ترند ...!

  • Like 10

×
×
  • اضافه کردن...