- Nahal - 47858 ارسال شده در 11 خرداد، 2011 بس که دیوار دلم کوتاه است... هرکه از کوچه تنهایی من می گذرد ، به هوای هوسی هم که شده .... سرکی می کشد و می گذرد!!!! 6
- Nahal - 47858 ارسال شده در 14 خرداد، 2011 چقدر چشمهایت خط انداخته اند روی دیوار دلم! خیالت راحت عزیزم! هیچکس ....به دیوار خط خطی تکیه نمی دهد 3
- Nahal - 47858 ارسال شده در 25 خرداد، 2011 می خواستم غولی باشم مگر فردا را بر شانه های من به تماشا بنشینید حال تنهایی من غولی ست نشسته بر شانه هایم... از : غلامعلی رضوی 7
Sanaz. 445 ارسال شده در 26 خرداد، 2011 تحویل نمی گیرم این ســالهایی را که بی حضور تــو تحویل می شوند... 9
zx1 1752 مالک ارسال شده در 15 تیر، 2011 گاهی به اندازه کوچ ماهی ها هم دلش برایم تنگ نمی شد ... با این که می دانست ماهی ها کوچ نمی کنند! . . . ع.د 9
- Nahal - 47858 ارسال شده در 19 تیر، 2011 چشم می بندم و می چرخم و می گردم و می رقصم و می خوانم: "چقدر، خوشبختِ خوشبخت م". سارا آرامش 8
sweetest 4756 ارسال شده در 30 تیر، 2011 تو را خودم چشم زدم بس که نوشتمت میان شعرها یم بی آنکه اسفند بچرخانم میا ن واژه ها ... 4
- Nahal - 47858 ارسال شده در 1 مرداد، 2011 شکوه دستهایت دلم را میلرزاند و این غول بدسرشت گنجشکی میشود بیپناه برای آسودن میان دستهای جوهری تو اینروزها که باد میآید و درختان ناله میکنند هوس خواب دارم میان گودی گهواره دستهای تو فرهاد حسن زاده 3
- Nahal - 47858 ارسال شده در 2 مرداد، 2011 اگر خدا بودم در کتاب مقدس به لبهای تو سوگند یاد می کردم... 4
- Nahal - 47858 ارسال شده در 4 مرداد، 2011 آرزو کن آن اتفاق قشنگ بیفتد رویا ببارد دختران برقصند قند باشد بوسه باشد خدا بخندد بخاطر ما ما که کاری نکرده ایم… سید علی صالحی 3
MEMOLI 8954 ارسال شده در 23 بهمن، 2011 بیا به هم برسیم تا من ندیده ها را ببینم تا غرق شویم در هم تا برسم به جایی که فکرش را هم نمی کردم ! بیا تا دیگران ما را عاشق بخوانند ... 9
کهربا 18089 ارسال شده در 23 بهمن، 2011 میان دست های من وتو …نقطه چین… سکوت است وبس در لفظ بی معنی اما در عمق پابرجا وبی دلیل مامیرویم امادر این بین عشق است که یتیم می ماند... 8
shamim _ thr 505 ارسال شده در 12 تیر، 2012 این تنور شعر من داغ است در راه غمت تو مرا خط می زنی ، گرچه تو را می خواهمت لنگر مهر و محبت بر زمین انداختی من ولی "دلشوره ی شیرین" خود می خوانمت 8
TA.RA 78 ارسال شده در 28 مرداد، 2012 زندگی را نفسی ارزش غم خوردن نیست و دلم بس تنگ است بی خیالی, سپر هر درد است باز هم میخندم آن قدر میخندم تا غم از رو برود 7
sweetest 4756 ارسال شده در 11 شهریور، 2012 امشب، آغوشت نیست، اما! خیالت را به آغوش میکشم موهایت را میبویم؛ نوازش صورتت را با گونه هایم به هیچ نمیدهم. امشب اینگونه است! فردا شب و شبهای دگر را چه کنم !!!؟ 7
شــاروک 30242 ارسال شده در 11 شهریور، 2012 خــودم قبـــول دارم کـــهنه شـــده ام آنـــقدر کــهنه کــه می شــود روی گردو خـــاک تنـــم یــادگــاری نــوشت ...بنویس و برو... !! 7
کهربا 18089 ارسال شده در 2 آبان، 2012 مانند یک بهار…. مانند یک عبور…. از راه میرسی و مرا تازه میکنی. همراه تو هزار عشق از راه میرسد همراه تو بهار… بردشت خشک سینه من سبز میشود. وقتی تو میرسی…. در کوچه های خلوت و تاریک قلب من … مهتاب میدمد… وقتی تو میرسی… ای آرزوی گم شده بغض های من… من نیز با تو به عشق میرسم… 7
pesare baba 2250 ارسال شده در 2 آبان، 2012 وقتی کسی نیست که به دادت برسه پس داد نزن، سکوت کن، شاید از سکوتت همه بفهمن که چه قدر درد و رنج توی وجودت انباشته شده، فریاد دردت رو دوا نمیکنه، اما سکوت شاید نتونه دردتو از بین ببره اما میتونه خیلی راحت تو را از این دنیای مسخره نجات بده 4
moein.s 18984 ارسال شده در 3 آذر، 2012 دل ما خانه ندارد...چه برسد....دهکده.... دل ما دَر به دَر است...دل ما خانه به دوش.... دل ما آن درویشی ست که فرشش زمین است و سقفش آسمان... دل ما خوش است....خوش به احوال پیدا و نهان.... احوالی که در حال جاری ست.. نه در گذشته مانده و نه در آینده منتظر... 3
sam arch 55879 ارسال شده در 14 تیر، 2013 خام مانده روزگار در این وادی... آدم هایش کِز کرده اند در خود.... ساب می زنند دل را شاید ناب شود! همه کارشان شد همین و همان! اما نشد که نشد! 4
ارسال های توصیه شده