رفتن به مطلب

یه یادگاری از خودت بذار


ارسال های توصیه شده

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.

 

ساكت‌ و ساده‌ و سبك‌ بود؛ قاصدكی‌ كه‌ داشت‌ می‌رفت.

فرشته‌ای‌ به‌ او رسید وچیزی‌ گفت.

قاصدك‌ بی‌تاب‌ شد و هزار بار چرخید و چرخید و چرخید.

قاصدك‌ رو به‌فرشته‌ كرد و گفت: اما شانه‌های‌ من‌ ظریف‌ است.

زیر بار این‌ خبر می‌شكند.

من‌نازك‌تر از آنم‌ كه‌ پیامی‌ این‌ چنین‌ بزرگ‌ را با خود ببرم.

فرشته‌ گفت: درست‌است، آن‌ چه‌ تو باید بر دوش‌ بكشی‌ ناممكن‌ است‌ و سنگین؛

حتی‌ برای‌ كوه. اما تومی‌توانی، زیرا قرار است‌ بی‌قرار باشی.

فرشته‌ گفت: فراموش‌ نكن. نام‌ تو قاصدك‌ است‌ و هر قاصدكی‌ یك‌ پیام رسان .

آن‌وقت‌ فرشته‌ خبر را به‌ قاصدك‌ داد و رفت‌ و قاصدك‌ ماند

و خبری‌ دشوار كه‌ بوی‌ازل‌ و ابد می‌داد.

حالا هزاران‌ سال‌ است‌ كه‌ قاصدك می‌رود،

می‌چرخد و می‌رود،

می‌رقصد و می‌رود وهمه‌ می‌دانند كه‌ او با خود خبری‌ داد.

دیروز قاصدكی‌ به‌ حوالی‌ پنجره‌ات‌آمده‌ بود.

خبری‌ آورده‌ بود و تو یادت‌ رفته‌ بود كه‌ هر قاصدكی‌ یك‌ پیام آور است.

پنجره‌ بسته‌ بود، تو نشنیدی‌ و او رد شد.

اما اگر باز هم‌ قاصدكی‌ را دیدی،دیگر نگذار كه‌ بی‌خبر بگذارد و برود.

از او بپرس‌ چه‌ بود آن‌ خبری‌ كه‌ روزی‌فرشته‌ای‌ به‌ او گفت‌ و او این‌ همه‌ بی‌قرار شد

لینک به دیدگاه
  • پاسخ 124
  • ایجاد شد
  • آخرین پاسخ

بهترین ارسال کنندگان این موضوع

بهترین ارسال کنندگان این موضوع

اين قانون برگ است که بيافتد.اين قانون باد است که به سقوط برگ معنا بدهد.قانون ماه عشوه آمدن برای درياو قانون دريا برخاستن از خاک برای معشوق.قانون انسان .. زندگی

و قانون زندگی مرگ است

We are just a moment in time A blink of an eye A dream for the blind Visions from a dying brain I hope you don't understand

لینک به دیدگاه

چه کسی خواهد دید مردنم را بی تو

گاه می اندیشم خبر مرگ مرا با تو چه کس می گوید

آن زمان که خبر مرگ مرا می شنوی روی خندان تو را کاشکی می دیدم

شانه بالا زدنت را بی قید

وتکان دادن دستت که مهم نیست زیاد

و تکان دادن سر

چه کسی باور کرد جنگل جان مرا آتش عشق تو خاکستر کرد

لینک به دیدگاه
  • 2 هفته بعد...

هی با خودم فکر میکنم:

چگونه است ما در این سر دنیا عرق میریزیم و وضعمان

این است و آنها در آن سر دنیا عرق میخورند و وضعشان

آن است........

نمیدانم مشکل در نوع عرق است یا در نوع ریختن و خوردن...........

1147456493800.jpg

لینک به دیدگاه

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.

ba476680.jpg

آقا اجازه مبحث امروز ما خداست

توضيح مي‌دهيد كه جاي خدا كجاست ؟

قرآن نوشته او همه جا هست و مادرم

اصرار مي‌كند كه كمي قبله سمت راست

من جمعه مي‌روم لب دريا ، كنار آب

آنجا نماز جمعه ، زلال است ، بي‌رياست

 

كاج هميشه سبز ، كه بيرون مدرسه

استاد درس ديني و قرآن بچه‌هاست

 

آقا شما حقيرتريد از سوال من

اين درس ، نان خشك سر سفره شماست

 

من ساكتم ، دبير به من صفر مي‌دهد

شاگرد تنبلي ، كه حواسش پي ِ خداست

لینک به دیدگاه
  • 2 هفته بعد...

روزها گذشتند من و جاده و خیالهایم ...

مدتها بود مترسک جاده تنهایی خویش شده بودم.

حتی کسی که روحش در جسم من موج میزد را فراموش کرده بودم .

کسی که مرا به اسم میخواند ولی من اوازشش را نمی شنیدم ..

روزی در پس افکار خویش به یاد خدایی افتادم

که به جسم من روح بخشیده بود . ن

جوایی کردم که تمام جاده به خود لرزید .

خدایا::

تویی که عاشق شدی و عشق را افریدی .

روح من از روح پاک توست و جسمم از خاک پاک .

من در این جاده غریب و تنها شدم.

تویی که تنهایی را برای خود می پسندی

مرا از این رنج نجات ده که دیگر توان ندارم.

فرشته ای از فرشتگانت را با من همراه کن

تا مرا تا عرش خود بالا بیاورد که من خسته از زمین و خاکت هستم.

خدایا ....

Gives%20Thanks%20To%20Allah.gif

لینک به دیدگاه

زندگی قصه تنهایی ماست

زندگی تشنه شیدایی ماست

زندگی عاشق آن است که ببیند ما را ، به پی گمشده ای می گردیم

در پی گمشده ای هم آوا که بفهمد ما را

نه بخواهد ما را ، که بخواند ما را

نه ببیند ما را ، که شناسد ما را

خوشبحال آن کس که بیابد او را

بسپارد خود را به حریم امنش

پس تو هم باش به امید وصال

خواهد آمد روزی

خواهد آمد روزی

لینک به دیدگاه

دل من باز گريست

قلب من باز ترك خورد و شكست

باز هنگام سفر بود

و من از چشمانت مي خواندم

كه به آساني از اين شهر سفر خواهي كرد

و از اين عشق گذر خواهي كرد

و نخواهي فهميد ...

بي تو اين باغ پر از پاييز است! ...

لینک به دیدگاه
  • 5 هفته بعد...

پائیز آمد .. بدون آنکه حتی لحظه ای درنگ نماید ...

 

 

 

 

 

کمی دقت کنیم صدایش را از میان قدمهای کودکان در کوچه و خیابان

 

 

 

 

میشنویم...

 

 

کمی دقت کنیم بویش را از قطرات نمناک باران ،استشمام خواهیم کرد...

 

 

 

 

 

کمی حساس باشیم یقینا رد پایش را بر روی قلبمان نیز خواهیم دید..

 

 

 

 

 

آری پائیز فصل هزار رنگ از راه رسید...

 

 

 

 

 

 

 

 

بازهم یک شب مهتابی ، اما نه یک شب رویایی

 

 

باز هم آسمان بارانی ، اما باران دلتنگی نه عاشقی

 

 

باز هم امروز باز هم فردا ، اما اینبار بی هدف تر از گذشته...

 

 

انتظار تنها ذکر دقایق بی تو ...

 

 

و حالا آرزو ذکر دائمی قلب من

 

 

التماس ذکر مقدس چشمانم و چشمانم که از خیسی به

 

 

رودخانه می مانند...

 

 

و تنها حسرتی مانده از دقایق ، ثانیه ها و ساعت های با تو

 

 

بودن ...

 

 

دوری را دیده بودم اما فاصله را حس نکرده بودم ..

 

 

فریاد را شنیده بودم اما غم را ندیده بودم ...

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

500gv4.jpg

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

بازهم پائیز، قلب مرا به یغما برد

 

 

بازهم پائیز آمد اما اینبار همراهی در کنارم نمی بینم...

 

 

شاید حتی همراهی برای قدم در میان برگهای بی جان ...

 

 

هنوز برگها نیز ترانه قدمهای عاشقانه ما را به خاطر دارند....

 

 

قدمهای به وسعت دو قلب عاشق ، قدمهایی به همنوازی همه درختان و

 

 

شاید قدمهایی از کرانه قلب عاشق من بر روی دفتر خاطرات زندگی

 

 

سردم...

 

 

آری زمان صبر نمیکند روزی با تو حالا بدون تو از این فصل و کوچه های

 

 

دلتنگی آن عبور میکنم...

 

 

اما پائیز نیز به دنبال نوای قدمهایت از قلب من کوچ کرده است ....

 

 

 

 

 

 

 

286s3ua.jpg

 

 

 

 

 

 

 

 

 

عشق را در پائیز باید شناخت ، جان را در همین فصل باید نثار کرد ،شاید

 

عقل را نیز در همین فصل می بایست به حراج گذاشت...

 

پائیز فصل قلب است ، فصل عشق است ، فصل جوانی و فصل خیانت

 

است ....

 

در پائیز بیشتر از همیشه عاشق میشویم ... بیشتر از همیشه خیانت

 

میکنیم و از همیشه بیشتر دوست میداریم....

 

 

 

 

با مقدمه یا بی مقدمه تنها می گویم

 

 

 

پائیز را غنیمت شمارید تا هنوز نرفته است

لینک به دیدگاه

شهریست در کنار آن شط پر خروش

 

 

 

با نخلهای در هم و شبهای پر ز نور

 

 

شهریست در کناره آن شط و قلب من

 

 

 

آنجا اسیر پنجه یک عشق پر غرور

 

 

 

شهریست در کناره آن شط که سالهاست

 

 

 

آغوش خود به روی من و او گشوده است

 

 

 

بر ماسه های ساحل و در سایه های نخل

 

 

 

او بوسه ها ز چشم و لب من ربوده است

 

 

 

آن ماه دیده است که من نرم کرده ام

 

 

 

با جادوی محبت خود قلب سنگ او

 

 

 

آن ماه دیده است که لرزیده اشک شوق

 

 

 

در آن دو چشم وحشی و بیگانه رنگ او

 

 

 

ما رفته ایم در دل شبهای ماهتاب

 

 

 

با قایقی به سینه امواج بیکران

 

 

 

بشکفته در سکوت پریشان نیمه شب

 

 

 

بر بزم ما نگاه سپید ستارگان

 

 

 

بر دامنم غنوده چو طفلی و من ز مهر

 

 

 

بوسیده ام دو دیده در خواب رفته را

 

 

 

در کام موج دامنم افتاده است و او

 

 

 

بیرون کشیده دامن در آب رفته را

 

 

 

کنون منم که در دل این خلوت و سکوت

 

 

 

ای شهر پر خروش ترا یاد میکنم

 

 

 

دل بسته ام به او و تو او را عزیز دار

 

 

 

من با خیال او دل خود شاد میکنم

 

 

lovenice%282%29.jpg

لینک به دیدگاه
  • 3 هفته بعد...

خسته شدم می خواهم در آغوش گرمت آرام گیرم.خسته شدم بس که از سرما لرزیدم... بس که این کوره راه ترس آور زندگی را هراسان پیمودم زخم پاهایم به من میخندد... خسته شدم بس که تنها دویدم... اشک گونه هایم را پاک کن و بر پیشانیم بوسه بزن... می خواهم با تو گریه کنم ... خسته شدم بس که... تنها گریه کردم... می خواهم دستهایم را به گردنت بیاویزم و شانه هایت را ببوسم...خسته شدم بس که تنها ایستادم

لینک به دیدگاه

jjzev929rlz9ofenk0e0.jpg

.

.

.

یادمون باشه همیشه ... ببخشیم تا بخشیده بشیم ... دوست داشته باشیم بی بهانه ... و قدر همدیگه رو بدونیم ...

 

53ekerfng5abgeccvbmf.jpg

.

.

.

تک تکتون رو دوست دارم ... میبوسمتون ... و به دستان مهربون خدا میسپرمتون ...

 

MEMOLI

 

 

لینک به دیدگاه

.

.

.

یادمون باشه همیشه ... ببخشیم تا بخشیده بشیم ... دوست داشته باشیم بی بهانه ... و قدر همدیگه رو بدونیم ...

 

 

.

.

.

تک تکتون رو دوست دارم ... میبوسمتون ... و به دستان مهربون خدا میسپرمتون ...

 

MEMOLI

 

 

 

 

نمیخوای که بری :w00:

لینک به دیدگاه
  • 2 هفته بعد...

گذارید و بگذرید

ببینید و دل مبندید

چشم بیندازید و

دل مبازید

که دیر یا زود

باید گذاشت و گذشت.

 

حضرت علی ( ع)

 

:icon_gol:

لینک به دیدگاه

به گفتگو بپیوندید

هم اکنون می توانید مطلب خود را ارسال نمایید و بعداً ثبت نام کنید. اگر حساب کاربری دارید، برای ارسال با حساب کاربری خود اکنون وارد شوید .

مهمان
ارسال پاسخ به این موضوع ...

×   شما در حال چسباندن محتوایی با قالب بندی هستید.   حذف قالب بندی

  تنها استفاده از 75 اموجی مجاز می باشد.

×   لینک شما به صورت اتوماتیک جای گذاری شد.   نمایش به صورت لینک

×   محتوای قبلی شما بازگردانی شد.   پاک کردن محتوای ویرایشگر

×   شما مستقیما نمی توانید تصویر خود را قرار دهید. یا آن را اینجا بارگذاری کنید یا از یک URL قرار دهید.


×
×
  • اضافه کردن...