رفتن به مطلب

میخوام حالتو بگیرم بیاتو


spow

ارسال های توصیه شده

  • پاسخ 92
  • ایجاد شد
  • آخرین پاسخ

بهترین ارسال کنندگان این موضوع

بهترین ارسال کنندگان این موضوع

هی مریم

چیارو به یادمون انداختی

بوی کهنگی

بوی زندگی

بوی...

هییییییییی

 

و الان زندگیمون بوی چی میده؟

بوی کنکور

بوی ترس

بوی نا امیدی

 

کوچیک که بودیم با کمترین چیزا راضی می شدیم. خونه کوچیکمون برامون قد یه کاخ بود.

اما الان بزرگ ترین چیزام راضیمون نمی کنه.

الان چه قدر دیر خوشحال می شیم.

چه قدر سخت باتمام وجود احساس خوشبختی می کنیم.

  • Like 6
لینک به دیدگاه
و الان زندگیمون بوی چی میده؟

بوی کنکور

بوی ترس

بوی نا امیدی

 

کوچیک که بودیم با کمترین چیزا راضی می شدیم. خونه کوچیکمون برامون قد یه کاخ بود.

اما الان بزرگ ترین چیزام راضیمون نمی کنه.

الان چه قدر دیر خوشحال می شیم.

چه قدر سخت باتمام وجود احساس خوشبختی می کنیم.

 

یادمه اول ابتدایی بودم میگفتم کی میشه دیپلم بگیرم و تموم بشه!:ws28:

نگو که بعد دیپلم تازه اول بدبختی ها شروع میشد :w00:

قدر اون روزا رو ندونستم :ws44:

  • Like 5
لینک به دیدگاه

یادش بخیر روزیایی که تند تند مشقامو می نوشتم تا مامانم اجازه بده برم تو کوچه دوچرخه سواری کنم...

 

کاش به دوران کودکیم بر می گشتم.زمانیکه بزرگترین غصه ام شکستن نوک مدادم بود..:ws44:

 

راستی چرا هرکی بزرگ می شه ، می خواد دوباره برگرده به کودکیش؟؟

  • Like 4
لینک به دیدگاه

من اصلا از اون دوران چیزی در ذهنم نیست... عجیبه... نه خاطره ی خوب نه خاطره ی بد... :ws52:

من فقط بوی پاککن ها و بوی دفتر و کتاب ها رو خیلی دوست داشتم... هنوزم دارم... :ws3:

  • Like 5
لینک به دیدگاه

من اگه الان بچه بشم میرم خود کشی میکنم..:w00:

کی حال داره مخش بنویسه و هر روز صب بره مدرسه....اااااااااااااه

  • Like 3
لینک به دیدگاه

ای دبستانی ترین احساس من ! ...

 

 

 

اولین روز دبستان بازگرد / کودکی ها شاد خندان بازگرد

بازگرد ای خاطرات کودکی / بر سوار اسب های چوبکی

خاطرات کودکی زیبا ترند / یادگاران کهن ماناترند

درسهای سال اول ساده بود / آب را بابا به سارا داده بود

درس پندآموز روباه و خروس / روبه مکار دزد چاپلوس

کاکلی گنجشکی باهوش بود / فیل نادانی برایش موش بود

روز مهمانی کوکب خانم است / سفره پر از بوی نان گندم است

با وجود سوز سرمای‎ ‎شدید / ریزعلی پیراهن ازتن میدرید

تا درون نیمکت جامی شدیم / ما پر از تصمیم کبری‎ ‎می شدیم

پاکنهایی زپاکی داشتیم / یک تراش سرخ لاکی داشتیم

کیفمان چفتی به رنگ زرد داشت / دوشمان از حلقه هایش‎ ‎درد داشت

گرمی دستانمان از هااا بود / برگ دفترها به رنگ کاه بود

مانده در گوشم صدایی چون تگرگ / خش خش جاروی بابا روی برگ

همکلاسیهای من یادم کنید / بازهم درکوچه فریادم کنید

همکلاسیهای درس و رنج و کار / بچه های جامه های وصله دار

یاد ان آموزگار ساده پوش / یاد ان گچ ها که بودش روی دوش

کاش هرگز زنگ تفریحی نبود / جمع بودن بود تفریقی نبود

ای معلم یادوهم یادت بخیر / یاد درس آب بابایت بخیر

ای دبستانی ترین احساس من / بازگردو این مشق ها را خط بزن

 

 

crysmiley2.gifhappy22.gifTAEL_SmileyCenter_Misc%20%28305%29.gif

 

 

:ws44::ws44:crysmiley2.gifcrysmiley2.gif

  • Like 1
لینک به دیدگاه
برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.

 

 

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.

 

 

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.

 

 

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.

این عباس یادم نبود:ws28: چه غذاییم دوست داره:jawdrop::ws28:

  • Like 1
لینک به دیدگاه

ولی سخت تر از اون اینه که وقتی آدم بر گرده به عقب هیچ خاطره روشنی نباشه که بخواد حتی واسه ثانیه سفر کنه به رویایه کودکی به اولین روز مدرسه ای که همه به خاطر رفتن مادر گریه می کنن و من....

به روزی که از کم گرفتن نمره املا و خنده تمسخر آمیز معلم زنگ تفریح رو تو کلاس موندم و گریه کردم و حتی از این می ترسیدم که به دوستم بگم مادرم مرا میزند.

و تصویر کمر بند پدرم که به سان تازیانه ای بدنم را نوازش می کرد و دالان تاریک زیر زمین در سرمای زمستان و ترس از حجوم حشرات و پوشاندن کبودی روی صورت از دوستان و نفهمیدنم و.....

  • Like 3
لینک به دیدگاه
ولی سخت تر از اون اینه که وقتی آدم بر گرده به عقب هیچ خاطره روشنی نباشه که بخواد حتی واسه ثانیه سفر کنه به رویایه کودکی به اولین روز مدرسه ای که همه به خاطر رفتن مادر گریه می کنن و من....

به روزی که از کم گرفتن نمره املا و خنده تمسخر آمیز معلم زنگ تفریح رو تو کلاس موندم و گریه کردم و حتی از این می ترسیدم که به دوستم بگم مادرم مرا میزند.

و تصویر کمر بند پدرم که به سان تازیانه ای بدنم را نوازش می کرد و دالان تاریک زیر زمین در سرمای زمستان و ترس از حجوم حشرات و پوشاندن کبودی روی صورت از دوستان و نفهمیدنم و.....

 

الهی بمیرم........کی زده تورو.........قربونت بشم:ws44:

  • Like 2
لینک به دیدگاه

×
×
  • اضافه کردن...