رفتن به مطلب

برای او که معنای خدا را خوب می فهميد!


.....

ارسال های توصیه شده

  • پاسخ 434
  • ایجاد شد
  • آخرین پاسخ

بهترین ارسال کنندگان این موضوع

بهترین ارسال کنندگان این موضوع

به روز ریزش باران

دلم از غربت خورشید میگیرد

و روز آفتابی هم

دلم بی تاب ابری تلخ و بارانزاست

خدایا من به دنبال چه می گردم؟؟؟!

  • Like 6
لینک به دیدگاه

به کدامین کتاب مقدس دنیا سوگند بخورم؟

که از یاد عاشقان واقعی ات نخواهی رفت؛

حتی اگر تو را…

به آخرین صفحات تاریخ تبعید کرده باشند!!!

  • Like 8
لینک به دیدگاه

باز پنجره های ملکوت به بهانه ای دیگر

 

گشوده شده

 

و چه عاشقانه می سراید :

 

«« این الرجبیون ....؟ »»

 

چه خدای عاشقی

 

که گناه میخرد

 

بهشت میفروشد

 

و ناز بنده میکشد...

  • Like 9
لینک به دیدگاه
  • 3 هفته بعد...

تمام

جدول های حل نشده ام را

به دست باد می دهم

تا بوزد

و بالا برود

و از خدا بپرسد

جواب خانه های سفید را ...

  • Like 10
لینک به دیدگاه

تمام

جدول های حل نشده ام را

به دست باد می دهم

تا بوزد

و بالا برود

و از خدا بپرسد

جواب خانه های سفید را ...

 

کاش روزی جدول ها حل شوند . . .

  • Like 7
لینک به دیدگاه
  • 3 هفته بعد...

این روزها سخت مشغولم

مادربزرگ میگفت

رد پای عشق را دنبال كنی

میرسی آخر دنیا - نوك كوه قاف

به شهری كه همه آدمهایش خوشبختند

...

رد پای عشق را دنبال میكنم

اما انگار آخرش به آسمان رسیده

...

خوب شد مادربزرگ دیگر نیست

تا ببیند

شهر خوشبختی را به آسمان برده اند

و دیگر هیچ جای زمین هیچ آدم خوشبختی نیست

حتی نوك كوه قاف

..

این روزها سخت مشغولم

دنبال كسی میگردم كه پرواز بلد باشد

 

گیلدا ایازی

  • Like 8
لینک به دیدگاه
  • 2 هفته بعد...

نمیدانم چه حکمتی ست

وقتی با خود تکرار میکنم

"خدا من را دوست دارد"

اشک هایم جاری می شود

شاید چون من را تنها نمیگذارد

مرا بغل میگیرد

می بوسد

نوازشم میکند

تا کمی در سختی ها

آرام شوم

.

.

.

خدا من را دوست دارد...

 

*مینا*

  • Like 9
لینک به دیدگاه

درد که می کشم،

خدا می نشیند رو به رویم

زل می زند به چشمانم

دستانم را می گیرد

در آغوش می کشدم

و آرام سر بر شانه هایش گریه می کنم

خدا

به اندازه ی همه ی نبودن های تو مهربان است ...

حمیده روح پرور

  • Like 8
لینک به دیدگاه

تنها دلیلی که با خدا دوست نیستم

به گذشته های دور بر می گردد

اینکه

خانواده شش نفره ما در اتاق کوچکی

زندگی می کرد

و خدا که تنها بود

خانه اش از خانه ی ما بزرگ تر بود

 

سابیر هاکا

  • Like 9
لینک به دیدگاه

خدایا تو را عاشق دیدم

 

و غریبانه عاشقت شدم

 

تو را بخشنده پنداشتم

 

و گناهکار شدم

 

تو را وفادار دیدم

 

و هر جا که رفتم بازگشتم

 

تو را گرم دیدم

 

و در سردترین لحظات

 

به سراغت آمدم

 

تو مرا چه دیدی که

 

اینچنین وفادار ماندی خداا

  • Like 2
لینک به دیدگاه

×
×
  • اضافه کردن...