Tamana73 28831 اشتراک گذاری ارسال شده در 13 تیر، ۱۳۹۴ و مرا جان و جهانی چه کنم جان و جهان را تو مرا گنج روانی چه کنم سود و زیان را نفسی یار شرابم نفسی یار کبابم چو در این دور خرابم چه کنم دور زمان را 3 لینک به دیدگاه
Dreamy Girl 6672 اشتراک گذاری ارسال شده در 13 تیر، ۱۳۹۴ آن چنان با سرعت این عاشق شدن رخ داد که صحنه ی آهسته اش هم آنچنان مفهوم نیست 3 لینک به دیدگاه
Tamana73 28831 اشتراک گذاری ارسال شده در 13 تیر، ۱۳۹۴ تو را در دلبری دستی تمامست مرا در بیدلی درد و سقامست مولوی 2 لینک به دیدگاه
Dreamy Girl 6672 اشتراک گذاری ارسال شده در 13 تیر، ۱۳۹۴ تو ماهی باش تا دریا برقصد، موج بردارد تو آهو باش تا صیاد بفروشد کمانش را 5 لینک به دیدگاه
Tamana73 28831 اشتراک گذاری ارسال شده در 13 تیر، ۱۳۹۴ روم به حجره خیاط عاشقان فردا من درازقبا با هزار گز سودا مولوی 5 لینک به دیدگاه
آریوبرزن 13988 اشتراک گذاری ارسال شده در 13 تیر، ۱۳۹۴ اگر دستم رسد بر چرخ گردون از او پرسم که این چون است و آن چون یکی را داده ای صد ناز و نعمت یکی را نان جو آلوده در خون 4 لینک به دیدگاه
Dreamy Girl 6672 اشتراک گذاری ارسال شده در 13 تیر، ۱۳۹۴ نا اميد از در رحمت به كجا بايد رفت يا رب از هر چه خطا رفت هزار استغفار 2 لینک به دیدگاه
دختر باران 18625 اشتراک گذاری ارسال شده در 13 تیر، ۱۳۹۴ روزگاری که جنون رونق بازارم بود تو نبودی که بیایی به پرستاری من 2 لینک به دیدگاه
Dreamy Girl 6672 اشتراک گذاری ارسال شده در 13 تیر، ۱۳۹۴ نه من ز بی عملی در جهان ملولم و بس ملالت علما هم ز علم بی عمل است 2 لینک به دیدگاه
دختر باران 18625 اشتراک گذاری ارسال شده در 13 تیر، ۱۳۹۴ ترسم که اشک در غم ما پرده در شود وین راز سر به مهر به عالم ثمر شود 2 لینک به دیدگاه
Dreamy Girl 6672 اشتراک گذاری ارسال شده در 13 تیر، ۱۳۹۴ دلم احساسِ غم دارد در این انبوهِ ویرانی کمی تا قسمتی ابری و شاید باز ، بارانی 2 لینک به دیدگاه
دختر باران 18625 اشتراک گذاری ارسال شده در 13 تیر، ۱۳۹۴ یار با ماست چه حاجت که زیادت طلبیم دولت صحبت آن مونس جان ما را بس 1 لینک به دیدگاه
Tamana73 28831 اشتراک گذاری ارسال شده در 13 تیر، ۱۳۹۴ ساقی ز شراب حق پر دار شرابی را درده می ربانی دلهای کبابی را 1 لینک به دیدگاه
دختر باران 18625 اشتراک گذاری ارسال شده در 13 تیر، ۱۳۹۴ ای که از کوچه ی معشوقه ی ما میگذری برحذر باش که سر میشکند دیوارش 2 لینک به دیدگاه
yanāl 2221 اشتراک گذاری ارسال شده در 13 تیر، ۱۳۹۴ شهریارا تو به شمشیر قلم در همه آفاق به خدا ملک دلی نیست که تسخیر نکردی 2 لینک به دیدگاه
Tamana73 28831 اشتراک گذاری ارسال شده در 13 تیر، ۱۳۹۴ یاور من تویی بکن بهر خدای یاریی نیست تو را ضعیفتر از دل من شکاریی 3 لینک به دیدگاه
دختر باران 18625 اشتراک گذاری ارسال شده در 13 تیر، ۱۳۹۴ یاری اندر کس نمی بینیم یاران را چه شد دوستی کی آمد آخر دوستداران را چه شد لینک به دیدگاه
roozbeh ameri 8439 اشتراک گذاری ارسال شده در 13 تیر، ۱۳۹۴ یاور من تویی بکن بهر خدای یاریینیست تو را ضعیفتر از دل من شکاریی یک نامه به نامم ننوشتی .مگر آخر کاغذ به سمرقند تو ای قند به چند است؟ وقتی که به عمریبدهی لبگزه ای را در تعرفه ی عشق تو لبخند به چند است 3 لینک به دیدگاه
roozbeh ameri 8439 اشتراک گذاری ارسال شده در 13 تیر، ۱۳۹۴ یاری اندر کس نمی بینیم یاران را چه شد دوستی کی آمد آخر دوستداران را چه شد دوباره چشم فلق هوای تیر باران داشت و از آن جنازه ی بی گور وبی کفن میگفت که با دهان بی آواز نیمه باز انگار در آن سپیده ی خونین {وطن وطن}میگفت 2 لینک به دیدگاه
دختر باران 18625 اشتراک گذاری ارسال شده در 13 تیر، ۱۳۹۴ ترسم از آن قوم که بر دردکشان می خندند بر سر کار خرابات کنند ایمان را 2 لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده