رفتن به مطلب

ارسال های توصیه شده

ارسال شده در
دلربایی همه آن نیست که عاشق بکشند

خواجه ان است که باشد غم خدمتکارش

شهره شهر مشو تا ننهم سر در کوه

شور شیرین منما تا نکنی فرهادم

ارسال شده در

شهره شهر مشو تا ننهم سر در کوه

شور شیرین منما تا نکنی فرهادم

میازار موری که دانه کش است

که جان دارد و جان شیرین خوش است :whistle::ws28::w02:

ارسال شده در

توانا بود هر که دانا بود/زدانش دل پیر برنا بود

ارسال شده در
توانا بود هر که دانا بود/زدانش دل پیر برنا بود

در کوی نیک نامی ما را گذر ندادند

گر تو نمی*پسندی تغییر کن قضا را

ارسال شده در

در کوی نیک نامی ما را گذر ندادند

گر تو نمی*پسندی تغییر کن قضا را

 

اگر شیری اگر میری اگر مور/گذر باید کنی اخر لب گور/دلا رحمی به حال خویشتن کن / که مورانت نهند خوان و کنند سور

ارسال شده در
اگر شیری اگر میری اگر مور/گذر باید کنی اخر لب گور/دلا رحمی به حال خویشتن کن / که مورانت نهند خوان و کنند سور

رند عالم سوز را با مصلحت بینی چه کار

کار ملکست آن که تدبیر و تامل بایدش...

ارسال شده در

رند عالم سوز را با مصلحت بینی چه کار

کار ملکست آن که تدبیر و تامل بایدش...

شیر را از

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.
صدزخم، اینت انصاف ای‌جهان//
برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.
را از
برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.
صدرنج، اینت عدل ای‌روزگار

ارسال شده در

 

روی و موی هرگاه، آرایش دهد دلدار من

 

بوسم و بویم، گهی آیینه ، گاهی شانه را

:dancegirl2:

ارسال شده در

 

روی و موی هرگاه، آرایش دهد دلدار من

 

بوسم و بویم، گهی آیینه ، گاهی شانه را

:dancegirl2:

ای خط و خال خوشت مایهٔ سودای ما

 

ای نفسی وصل تو اصل تمنای ما

 

چونکه قدم مینهد شوق تو در ملک جان

 

صبر برون میجهد از دل شیدای ما

ارسال شده در
ای خط و خال خوشت مایهٔ سودای ما

 

ای نفسی وصل تو اصل تمنای ما

 

چونکه قدم مینهد شوق تو در ملک جان

 

صبر برون میجهد از دل شیدای ما

 

ای همه هستی ز تو پیدا شده

خاک ضعیف از تو توانا شده

 

آنچه تغیّر نپذیرد تویی

وانچه نمرده ست و نمیرد تویی

ارسال شده در
ای همه هستی ز تو پیدا شده

خاک ضعیف از تو توانا شده

 

آنچه تغیّر نپذیرد تویی

وانچه نمرده ست و نمیرد تویی

یک زمان با من بدرویشی بساز

زانکه من هم بنده ات هم چاکرم

 

چون غلام حلقه در گوش توام

چند داری همچو حلقه بر درم

 

گفت آری بس جوانی مهوشی

تا کنون جز راه مهرت نسپرم

ارسال شده در
یک زمان با من بدرویشی بساز

زانکه من هم بنده ات هم چاکرم

 

چون غلام حلقه در گوش توام

چند داری همچو حلقه بر درم

 

گفت آری بس جوانی مهوشی

تا کنون جز راه مهرت نسپرم

 

مرا حضور تو آرامش است و صبر و قرار

 

همای عقل کند بی تو از سرم پرواز

ارسال شده در

مرا حضور تو آرامش است و صبر و قرار

 

همای عقل کند بی تو از سرم پرواز

ز خویشتن بروم چون تو در خیال من آئی

ولی عجب که خیالت نمی رود ز ضمیرم

 

چو شمع مجلسم ار زانکه می کشی شب هجران

چو صبح پرده برافکن که پیش روی تو میرم

 

کمال شوق بجائی رسید و حد مودت

که از دو کون گزیرست و از تو نیست گزیرم

ارسال شده در

ما نگوییم بد و میل به نا حق نکنیم

جامه کس سیه و دلق خود ازرق نکنیم

ارسال شده در
ما نگوییم بد و میل به نا حق نکنیم

جامه کس سیه و دلق خود ازرق نکنیم

میندیش اگر صبر من لشکری شد

دلت سنگ شد سنگ بر لشکر افکن

__________________

ارسال شده در
میندیش اگر صبر من لشکری شد

دلت سنگ شد سنگ بر لشکر افکن

__________________

 

نمی دانم چه افسونی گریبان گیر مجنون است--------------که وحشی می کند چشمانش آهو های صحرا را

ارسال شده در

نمی دانم چه افسونی گریبان گیر مجنون است--------------که وحشی می کند چشمانش آهو های صحرا را

ای که گفتی به هوا دل منه و مهر مبند

 

من چنینم تو برو مصلحت خویش اندیش

ارسال شده در
ای که گفتی به هوا دل منه و مهر مبند

 

من چنینم تو برو مصلحت خویش اندیش

 

شبی گریم، شبی نالم ز هجرت، وای از این شبها

 

به شبهای غمت درمانده ام، فریاد از این شبها

ارسال شده در

شبی گریم، شبی نالم ز هجرت، وای از این شبها

 

به شبهای غمت درمانده ام، فریاد از این شبها

آن که دایم هوس سوختن ما می کرد

کاش می آمد و از دور تماشا می کرد

ارسال شده در

در جهان تا می توانی ساده و یگرنگ باش

 

فرش از صدرنگ بودن زیر پا افتاده است

×
×
  • اضافه کردن...