رفتن به مطلب

ارسال های توصیه شده

یا رب از ابر هدایت برسان بارانی

 

پیشتر زانکه چو گردی ز میان برخیزم

من که مشتاقم به جان برگشته مژگان تو را/ کی توانم برکشید از سینه پیکان تو را

لینک به دیدگاه

آسوده دلان را غم شوریده دلان نیست

 

تا غمت پیش نیاید غم مردم نخوری

یادم آمد که شبی با هم از آن کوچه گذشتیم

پر گشودیم ودر آن خلوت دل خواسته گشتیم

لینک به دیدگاه
یادم آمد که شبی با هم از آن کوچه گذشتیم

پر گشودیم ودر آن خلوت دل خواسته گشتیم

مردم از فتنه گریزند و ندانند که ما-------------به تمنای تو در حسرت رستاخیزیم

لینک به دیدگاه

مردم از فتنه گریزند و ندانند که ما-------------به تمنای تو در حسرت رستاخیزیم

 

میرود خون دل از مردمک دیده سزاست

که چرادل به جگر گوشه مردم دادم

لینک به دیدگاه
میرود خون دل از مردمک دیده سزاست

که چرادل به جگر گوشه مردم دادم

ماها تو سفر کردی و شب ماند و سیاهی...نه مرغ شب از ناله من خفت و نه ماهی..

لینک به دیدگاه
ماها تو سفر کردی و شب ماند و سیاهی...نه مرغ شب از ناله من خفت و نه ماهی..

 

یار مرا غار مرا عشق جگر خوار مرا

یار تویی غار تویی خواجه نگهدار مرا

لینک به دیدگاه
یار مرا غار مرا عشق جگر خوار مرا

یار تویی غار تویی خواجه نگهدار مرا

آن که نهاده در دلم حسرت یک نظاره را/ بر لب من کجا نهد لعل شراب‌خواره را

لینک به دیدگاه
آن که نهاده در دلم حسرت یک نظاره را/ بر لب من کجا نهد لعل شراب‌خواره را

 

اگر آن ترک شیرازی بدست آرد دل مارا

به خال هندویش بخشم سمرقند وبخارا را

لینک به دیدگاه
اگر آن ترک شیرازی بدست آرد دل مارا

به خال هندویش بخشم سمرقند وبخارا را

آشنا خواهی گر ای دل با خود آن بیگانه را/ اول از بیگانه باید کرد خالی خانه را

لینک به دیدگاه
می دوساله محبوب چهارده ساله

همین بس است مرا صحبت صغیر و کبیر

 

روزی گذشت پادشهی از گذرگهی

فریاد شوق بر سر هر کوی وبام خاست

لینک به دیدگاه
آري عجب نباشد گر در دلم نيابي

در كلبه گدايان سلطان چه كار دارد

دارمت دوست به قدری که خدا میداند

قدر این نکته فقط باد صبا میداند

لینک به دیدگاه
ما آزموده ايم در اين شهر بخت خويش

بيرون كشيد بايد از اين ورطه رخت خويش

شد فزون بس که خریدار لبت می‌ترسم/ که نبندند به جان قیمت این مرجان را

لینک به دیدگاه
×
×
  • اضافه کردن...