ali6668 1159 اشتراک گذاری ارسال شده در 15 آبان، ۱۳۹۱ دست از طلب ندارم تا کام من برآید یا تن رسد به جانان یا جان زتن برآید 2 لینک به دیدگاه
پاییزان 3604 اشتراک گذاری ارسال شده در 15 آبان، ۱۳۹۱ دانه در این خاک بی نم شور روییدن ندارد ابر این صحرا مگر آهنگ باریدن ندارد یک نفس سرمست بودن را نمی خواهم که این گل زیر رنگ آلوده ی زهر است و بوییدن ندارد 1 لینک به دیدگاه
laden 4758 اشتراک گذاری ارسال شده در 18 آبان، ۱۳۹۱ در دیـــــاری كه در او نیست كســی یار كســــی ----- كاش یارب كه نیفتد به كسی كار كسی هــــــر كس آزار منِ زار پســـــندیــــــد ولــــــــــی ----- نپـــســـــندیــــد دلِ زار مـن آزارِ كســــی لینک به دیدگاه
blue berry 5809 اشتراک گذاری ارسال شده در 18 آبان، ۱۳۹۱ يكي مرغ بر كوه بنشست و خاست چه افزود بركوه يازوچه كاست من ان مرغم و مملكت كوه من چورفتم جهان راچه اندوه من 2 لینک به دیدگاه
laden 4758 اشتراک گذاری ارسال شده در 18 آبان، ۱۳۹۱ نوشتم این غزل نغز با سواد دو دیده که بلکه رام غزل گردی ای غزال رمیده 4 لینک به دیدگاه
blue berry 5809 اشتراک گذاری ارسال شده در 18 آبان، ۱۳۹۱ هر صاحب سري سليمان نمي شود هر سنگريزه اي لولو مرجان نمي شود 4 لینک به دیدگاه
پیرهاید 10193 اشتراک گذاری ارسال شده در 19 آبان، ۱۳۹۱ درد زده است جان من میوهٔ جان من کجا درد مرا نشانه کرد درد نشان من کجا خاقانی 4 لینک به دیدگاه
laden 4758 اشتراک گذاری ارسال شده در 19 آبان، ۱۳۹۱ اي سيه چشمان نهال عمرتان سر سبز باد نازم آن صورتگري كز گل شما را آفريد 4 لینک به دیدگاه
پیرهاید 10193 اشتراک گذاری ارسال شده در 19 آبان، ۱۳۹۱ اي سيه چشمان نهال عمرتان سر سبز باد نازم آن صورتگري كز گل شما را آفريد در سنبلش آویختم از روی نیاز گفتم من سودازده را کار بساز گفتا که لبم بگیر و زلفم بگذار در عیش خوشآویز نه در عمر دراز لسان الغیب 4 لینک به دیدگاه
blue berry 5809 اشتراک گذاری ارسال شده در 19 آبان، ۱۳۹۱ زدوديده خون فشانم زغمت شب جدايي چه كنم كه هست اينها گل خير اشنايي 3 لینک به دیدگاه
laden 4758 اشتراک گذاری ارسال شده در 19 آبان، ۱۳۹۱ یوسف گمگشته باز آید به کنعان غم مخور کلبه احزان شود روزی گلستان غم مخور 3 لینک به دیدگاه
blue berry 5809 اشتراک گذاری ارسال شده در 19 آبان، ۱۳۹۱ رسد ادمي به جايي كه به جز خدا نبيند بنگر كه تاچه حد است مقام ادميت 1 لینک به دیدگاه
moh@mad 5513 اشتراک گذاری ارسال شده در 20 آبان، ۱۳۹۱ تا هستم ای رفیق ندانی که کیستم روزی سراغ وقت من آیی که نیستم 1 لینک به دیدگاه
پاییزان 3604 اشتراک گذاری ارسال شده در 20 آبان، ۱۳۹۱ می جویدت هنوز که عادت نکرده است چشمم به جای خالی سرو جوان تو 3 لینک به دیدگاه
laden 4758 اشتراک گذاری ارسال شده در 20 آبان، ۱۳۹۱ وقت وداع كردنت بر رخ من نظر مكن ديده به در نهاده ام تا شنوم صداي تو حلقه به در بزن مرا 3 لینک به دیدگاه
پاییزان 3604 اشتراک گذاری ارسال شده در 20 آبان، ۱۳۹۱ آمدی جانم به قربانت ولی حالا چرا بی وفا حالا که من افتاده ام از پا چرا 3 لینک به دیدگاه
...YaSss 1393 اشتراک گذاری ارسال شده در 20 آبان، ۱۳۹۱ آه ... یک روز این آه تورا میگیرد گاه یک کوه به یک کاه به هم میریزد 3 لینک به دیدگاه
laden 4758 اشتراک گذاری ارسال شده در 20 آبان، ۱۳۹۱ در پير خميده هوسي پيدا نيست در پيكر بي جان نفسي پيدا نيست 3 لینک به دیدگاه
...YaSss 1393 اشتراک گذاری ارسال شده در 20 آبان، ۱۳۹۱ تو را با نگاهت میشناسم نگاهی که از آسمان خدا هم با عظمت تر است 2 لینک به دیدگاه
آرتاش 33340 اشتراک گذاری ارسال شده در 20 آبان، ۱۳۹۱ تو را من زهر شیرین خوانم ای عشق که نامی خوشتر از اینت ندانم وگر هر لحظه رنگی تازه گیری به غیر از زهر شیرینت نخوانم 2 لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده