meysam62 4529 اشتراک گذاری ارسال شده در 3 مرداد، ۱۳۹۱ در بازي دل نگاه من مست تو بود هر بار دلم شکست پابست تو بود من شاه دلم را به زمين انداختم اما چه کنم تک دلم دست تو بود 2 لینک به دیدگاه
ali6668 1159 اشتراک گذاری ارسال شده در 3 مرداد، ۱۳۹۱ آقا تو رو خدا شعر نو ننویسید. تاپیک مشاعره با شعر نو جای دیگه است. دست از طلب ندارم تا کام من برآید یا تن رسد به جانان، یا جان ز تن برآید 1 لینک به دیدگاه
azarafrooz 14221 اشتراک گذاری ارسال شده در 3 مرداد، ۱۳۹۱ درياست مجلس او درياب وقت و در ياب هان ای زيان رسيده وقت تجارت آمد 1 لینک به دیدگاه
meysam62 4529 اشتراک گذاری ارسال شده در 4 مرداد، ۱۳۹۱ در حلقه سودای تو روحانیان را حالها در لا احب افلین پاکی ز صورتها یقین 6 لینک به دیدگاه
captain 9274 اشتراک گذاری ارسال شده در 4 مرداد، ۱۳۹۱ نهادند بر کوه و گشتند باز بر آمد بر این روزگاری دراز 6 لینک به دیدگاه
*Cloudy sky* 22513 اشتراک گذاری ارسال شده در 4 مرداد، ۱۳۹۱ زنی تنها در آستانه فصلی سرد در ابتدای درک هستی آلوده زمین و یاس ساده و غمناک آسمان و ناتوانی این دستهای سیمانی (از آلبوم پری خوانی-فروغ فرخزاد) 5 لینک به دیدگاه
YAGHOT SEFID 29302 اشتراک گذاری ارسال شده در 4 مرداد، ۱۳۹۱ یاران چه غریبانه رفتند از این خانه هم سوخته شمع ما هم سوخته پروانه 4 لینک به دیدگاه
meysam62 4529 اشتراک گذاری ارسال شده در 5 مرداد، ۱۳۹۱ هرکجا دور از تو باشم نازنين غربت نشينم هرکجا پايت گذاري خاک نرم آن زمينم 3 لینک به دیدگاه
captain 9274 اشتراک گذاری ارسال شده در 5 مرداد، ۱۳۹۱ مزن بر دل ز نوک غمزه تیرم که پیش چشم بیمارت بمیرم 3 لینک به دیدگاه
meysam62 4529 اشتراک گذاری ارسال شده در 5 مرداد، ۱۳۹۱ مرحبا ای پیک مشتاقان بده پیغام دوست تا کنم جان از سر رغبت فدای نام دوست 3 لینک به دیدگاه
azarafrooz 14221 اشتراک گذاری ارسال شده در 5 مرداد، ۱۳۹۱ در اين مقام مجازي به جز پياله مگير در اين سراچه بازيچه جز عشق مباز 3 لینک به دیدگاه
...YaSss 1393 اشتراک گذاری ارسال شده در 6 مرداد، ۱۳۹۱ زمین بخشایش را از دستان من گرفته است خاطراتم را در سیاه چالی بی انتها به گور می افکنم مهربانی بهتانی بیش نیست ودوست داشتن بی حاصل که آدمی را به تمامی وجو خویش باطل میسازد عشق را از میان بر دارید تا کسی برای دیگری برده نباشد مرا دیگر راهی به ابدیت نیست زیرا ابدیت در چشمان من است...!!! 2 لینک به دیدگاه
captain 9274 اشتراک گذاری ارسال شده در 8 مرداد، ۱۳۹۱ تا درخت دوستی برگی دهد حالیا رفتیم و تخمی کاشتیم 2 لینک به دیدگاه
Sh.92 3961 اشتراک گذاری ارسال شده در 8 مرداد، ۱۳۹۱ من ارچه عاشقم و رند و مست و نامه سياه ... هزار شكر كه ياران شهر بي گنهند 2 لینک به دیدگاه
meysam62 4529 اشتراک گذاری ارسال شده در 8 مرداد، ۱۳۹۱ در تُنگ، دیگر شور دریا غوطهور نیست آن ماهی دلتنگ، خوشبختانه مرده است یک عمر زیر پا لگد کردند او را اکنون که میگیرند روی شانه، مرده است گنجشکها! از شانههایم برنخیزید روزی درختی زیر این ویرانه مرده است دیگر نخواهد شد کسی مهمان آتش آن شمع را خاموش کن! پروانه مرده است 3 لینک به دیدگاه
Sh.92 3961 اشتراک گذاری ارسال شده در 8 مرداد، ۱۳۹۱ تويي كه بر سر خوبان كشوري چون تاج ....سزد اگر همه دلبران دهندت باج 2 لینک به دیدگاه
meysam62 4529 اشتراک گذاری ارسال شده در 8 مرداد، ۱۳۹۱ جز خم ابروی دلبر هیچ مهرابی ندارم جز غم هجران رویش من تب و تابی ندارم 3 لینک به دیدگاه
Sh.92 3961 اشتراک گذاری ارسال شده در 8 مرداد، ۱۳۹۱ من رميده ز غيرت ز پا فتادم دوش....نگار خويش چو ديدم بدست بيگانه 3 لینک به دیدگاه
meysam62 4529 اشتراک گذاری ارسال شده در 8 مرداد، ۱۳۹۱ هرگزم مهر تو از لوح دل و جان نرود هرگز از یاد من آن سرو خرامان نرود آنچنان مهر توام در دل و جان جای گرفت که اگر سر برود از دل و از جان نرود 3 لینک به دیدگاه
Sh.92 3961 اشتراک گذاری ارسال شده در 8 مرداد، ۱۳۹۱ درين خيال به سر شد زمان عمر و هنوز .... بلاي زلف سياهت به سر نمي ايد 3 لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده