captain 9274 اشتراک گذاری ارسال شده در 13 اردیبهشت، ۱۳۹۱ دگر ز جان من ای سیم بر چه می خواهی ربوده ای دل زارم دگر چه می خواهی رهی معیری 2 لینک به دیدگاه
moh@mad 5513 اشتراک گذاری ارسال شده در 13 اردیبهشت، ۱۳۹۱ یاد باد آنکه ز ما وقت سفر یاد نکرد به وداعی دل غمدیده ما شاد نکرد 3 لینک به دیدگاه
captain 9274 اشتراک گذاری ارسال شده در 13 اردیبهشت، ۱۳۹۱ در خروش آیم چو بینم کج نهادی های خلق جویبارم ناله از هر پیچ و خم باشد مرا 3 لینک به دیدگاه
moh@mad 5513 اشتراک گذاری ارسال شده در 13 اردیبهشت، ۱۳۹۱ امروز در میکده باز است بیائید می خوردن مستانه مجاز است بیائید 5 لینک به دیدگاه
azarafrooz 14221 اشتراک گذاری ارسال شده در 13 اردیبهشت، ۱۳۹۱ در این درگه که گه گه که که و که که شود ناگه نشو غره به امروزت که از فردا نهی اگه 5 لینک به دیدگاه
moh@mad 5513 اشتراک گذاری ارسال شده در 13 اردیبهشت، ۱۳۹۱ همه هست آرزویم که ببینم از تو رویی چه زیان تو را که من هم برسم به آرزویی 5 لینک به دیدگاه
azarafrooz 14221 اشتراک گذاری ارسال شده در 13 اردیبهشت، ۱۳۹۱ یاران چه غریبانه رفتند از این خانه هم سوخته شمع ما هم سوخته پروانه 5 لینک به دیدگاه
moh@mad 5513 اشتراک گذاری ارسال شده در 13 اردیبهشت، ۱۳۹۱ همه موسم تفرج به چمن روند و صحرا تو قدم به چشم من نه بنشین کنار جویی 4 لینک به دیدگاه
azarafrooz 14221 اشتراک گذاری ارسال شده در 13 اردیبهشت، ۱۳۹۱ یارم تویی به عالم، یار دگر ندارم تا در تنم بود جان، دل از تو برندارم 4 لینک به دیدگاه
moh@mad 5513 اشتراک گذاری ارسال شده در 13 اردیبهشت، ۱۳۹۱ من نمیگویم سمندر باس یا پروانه باش گر به فکر سوختن افتاده ای مردانه باش 4 لینک به دیدگاه
azarafrooz 14221 اشتراک گذاری ارسال شده در 13 اردیبهشت، ۱۳۹۱ شام تاریک غمش را گر سحر کردم چه سود؟ کز پس آن نوبت روز سیاهم می رسد 4 لینک به دیدگاه
moh@mad 5513 اشتراک گذاری ارسال شده در 13 اردیبهشت، ۱۳۹۱ در دو روز عمر کوته سخت جانی کرده ام با همه نامهربانان مهربانی کرده ام 3 لینک به دیدگاه
azarafrooz 14221 اشتراک گذاری ارسال شده در 13 اردیبهشت، ۱۳۹۱ منم آن که دیده به دیدار دوست کردم باز چه شکر گویمت ای کار ساز بنده نواز نیازمند بلا گو رخ از غبار مشوی که کیمیای مراد است خاک کوی نیاز 4 لینک به دیدگاه
*lotus* 20275 اشتراک گذاری ارسال شده در 13 اردیبهشت، ۱۳۹۱ زیبا حوای حوصله ابریست چشمی از عشق ببخشایم تا رود آفتاب بشوید دلتنگی مرا.... 8 لینک به دیدگاه
skalaskala 1624 اشتراک گذاری ارسال شده در 13 اردیبهشت، ۱۳۹۱ اينش سزا نبود دل حق گزار من کز غمگسار خود سخن ناسزا شنید محروم اگر شدم ز سر کوی او چه شد از گلشن زمانه که بوی وفا شنید 7 لینک به دیدگاه
moh@mad 5513 اشتراک گذاری ارسال شده در 14 اردیبهشت، ۱۳۹۱ دل میرود ز دستم صاحبدلان خدا را دردا که راز پنهان خواهد شد آشکارا 5 لینک به دیدگاه
captain 9274 اشتراک گذاری ارسال شده در 14 اردیبهشت، ۱۳۹۱ ای دوست بیازار مرا هر چه توانی دل نیست اسیری که ز آزار گریزد 6 لینک به دیدگاه
moh@mad 5513 اشتراک گذاری ارسال شده در 14 اردیبهشت، ۱۳۹۱ در دیاری که در آن نیست کسی یار کسی یا رب ای کاش نیافتد به کسی کار کسی 5 لینک به دیدگاه
captain 9274 اشتراک گذاری ارسال شده در 14 اردیبهشت، ۱۳۹۱ یاران چو گل به سایه سرو آرمیده اند ما و هوای قامت با اعتدال تو 5 لینک به دیدگاه
moh@mad 5513 اشتراک گذاری ارسال شده در 14 اردیبهشت، ۱۳۹۱ وصال او ز عمر جاودان به خداوندا مرا آن ده که آن به 5 لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده