RezaMTJAME 9278 اشتراک گذاری ارسال شده در 9 اردیبهشت، ۱۳۸۹ تا کی غم دنیای دنی ای دل دانا حیف است ز خوبی که شود عاشق زشتی :w00: 1 لینک به دیدگاه
MH.Sayyadi 14584 اشتراک گذاری ارسال شده در 9 اردیبهشت، ۱۳۸۹ یا رب مباد کز پا جانان من بیفتد درد و بلای او کاش بر جان من بیفتد من چون ز پا بیفتم درمان درد من اوست درد آن بود که از پا درمان من بیفتد... 2 لینک به دیدگاه
marjan17 4150 اشتراک گذاری ارسال شده در 9 اردیبهشت، ۱۳۸۹ دیدی ای دل که غم عشق دگر بار چه کرد چون بشد دلبر وبا یار وفادار چه کرد......... 2 لینک به دیدگاه
RezaMTJAME 9278 اشتراک گذاری ارسال شده در 9 اردیبهشت، ۱۳۸۹ در مصطبه عشق تنعم نتوان کرد چو بالش رز نیست بسازیم به خشتی 1 لینک به دیدگاه
MH.Sayyadi 14584 اشتراک گذاری ارسال شده در 9 اردیبهشت، ۱۳۸۹ در بهاران سری از خاک برون آوردن خنده ای کردن و از باد خزان افسردن همه این است نصیبی که حیاتش نامی پس دریغ ای گل رعنا غم دنیا خوردن... 2 لینک به دیدگاه
MH.Sayyadi 14584 اشتراک گذاری ارسال شده در 9 اردیبهشت، ۱۳۸۹ یاد آن که جز به روی منش دیده وانبود وان سست عهد جز سری از ماسوا نبود امروز در میانه کدورت نهاده پای آن روز در میان من و دوست جانبود... 2 لینک به دیدگاه
marjan17 4150 اشتراک گذاری ارسال شده در 9 اردیبهشت، ۱۳۸۹ در دهر هر آن که نیم نانی دارد از بهر نشست آشیانی دارد نه خادم کس بود نه مخدوم کسی گو شاد بزی که خوش جهانی دارد 2 لینک به دیدگاه
MH.Sayyadi 14584 اشتراک گذاری ارسال شده در 9 اردیبهشت، ۱۳۸۹ در وصل هم ز عشق تو ای گل در آتشم عاشق نمی شوی که ببینی چه می کشم با عقل آب عشق به یک جو نمی رود بیچاره من که ساخته از آب و آتشم... 2 لینک به دیدگاه
marjan17 4150 اشتراک گذاری ارسال شده در 9 اردیبهشت، ۱۳۸۹ ما را ز خیال تو چه پروای شراب است خم گو سر خود گیر که خمخانه خراب است 1 لینک به دیدگاه
RezaMTJAME 9278 اشتراک گذاری ارسال شده در 9 اردیبهشت، ۱۳۸۹ تا بود در عشق آن دلبر گرفتاری مرا کی بود که باشد خویشتن داری مرا. 2 لینک به دیدگاه
MH.Sayyadi 14584 اشتراک گذاری ارسال شده در 9 اردیبهشت، ۱۳۸۹ از زندگانیم گله دارد جوانیم شرمنده جوانی از این زندگانیم دارم هوای صحبت یاران رفته را یاری کن ای اجل که به یاران رسانیم... 2 لینک به دیدگاه
marjan17 4150 اشتراک گذاری ارسال شده در 9 اردیبهشت، ۱۳۸۹ من نگویم که مرا از قفس آزاد کنید قفسم برده به باغی و دلم شاد کنید! 2 لینک به دیدگاه
MH.Sayyadi 14584 اشتراک گذاری ارسال شده در 9 اردیبهشت، ۱۳۸۹ در غمش هر شب به گردون پیک آهم میرسد صبرکن، ای دل! شبی آخر به ما هم میرسد شام تاریک غمش را گر سحر کردم چه سود؟ کز پس آن نوبت روز سیاهم میرسد... 2 لینک به دیدگاه
marjan17 4150 اشتراک گذاری ارسال شده در 9 اردیبهشت، ۱۳۸۹ در کوی نیک نامی ما را گذر ندادند گر تو نمیپسندی تغییر کن قضا را 2 لینک به دیدگاه
MH.Sayyadi 14584 اشتراک گذاری ارسال شده در 9 اردیبهشت، ۱۳۸۹ از چرخ به هر گونه همیدار امید وز گردش روزگار میلرز چو بید گفتی که پس از سیاه رنگی نبود پس موی سیاه من چرا گشت سفید 2 لینک به دیدگاه
RezaMTJAME 9278 اشتراک گذاری ارسال شده در 9 اردیبهشت، ۱۳۸۹ در کار تو ز دست زمانه غمی شدم ای چون زمانه بد، نظر کن به کار ما :w00: 1 لینک به دیدگاه
marjan17 4150 اشتراک گذاری ارسال شده در 9 اردیبهشت، ۱۳۸۹ آنکه رخسار تورا رنگ گل و نسرین داد صـبر و آرام تــواند بـه مــن مسکـین داد 1 لینک به دیدگاه
RezaMTJAME 9278 اشتراک گذاری ارسال شده در 9 اردیبهشت، ۱۳۸۹ دردا و حسرتا که بجز بار غم نماند با ما به یادگاری از آن روزگار ما 1 لینک به دیدگاه
marjan17 4150 اشتراک گذاری ارسال شده در 9 اردیبهشت، ۱۳۸۹ آنان که به سر در طلب کهبه دویدند چون عاقبت الامر به مقصود رسیدند:there: 1 لینک به دیدگاه
RezaMTJAME 9278 اشتراک گذاری ارسال شده در 9 اردیبهشت، ۱۳۸۹ در سینه دلش ز نازکی بتوان دید مانندۀ سنگ خاره در آب زلال 2 لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده