مشاعره

[moh@mad 5,513]

با یاد رنگ و بوی تو ای نو بهار عشق

همچون بنفشه سر به گریبان کشیده‌ام

[کتایون 15,176]

من آدمی به چنین شکل و قد و خوی و روش

ندیده‌ام مگر این شیوه از پری آموخت...

[ermia_rooz 4,760]

تا چند ز تنگنای زندان وجود

ای کاش سوی عدم دمی یافتمی

[mehran rezaeian 1,066]

یارم چو قدح بدست گیرد

بازار بتان شکست گیرد

[نیمه ماه 2,908]

در جام جهان چو تلخ و شیرین به هم است

این از لب یار خواه و آن از لب جام

[mehran rezaeian 1,066]

من از بیگانگان هرگز ننالم

که با من هر چه کرد ان اشنا کرد

[نیمه ماه 2,908]

دل می‌رود ز دستم صاحب دلان خدا را

دردا که راز پنهان خواهد شد آشکارا

[mehran rezaeian 1,066]

اگر شیری اگر میری اگر مور

گذر باید کنی اخر لب گور

[نیمه ماه 2,908]

راز درون پرده ز رندان مست پرس

کاین حال نیست زاهد عالی مقام را

[mehran rezaeian 1,066]

اگر حرفی بشاگردی دهد یاد

رسد جان بر لب بیچاره استاد

[نیمه ماه 2,908]

در شگفتم که در این مدت ایام فراق

برگرفتی ز حریفان دل و دل می‌دادت

[captain 9,274]

تا درخت دوستی برگی دهد

حالیا رفتیم و تخمی کاشتیم

[arash86. 4,604]

منم كه شهره شهرم به عشق ورزيدن

منم كه ديده نيالوده ام به بد ديدن

[نیمه ماه 2,908]

نظیر دوست ندیدم اگر چه از مه و مهر

نهادم آینه‌ها در مقابل رخ دوست

[arash86. 4,604]

تا سحر چشم يار چه بازي كند كه باز

بنياد بر كرشمه جادو نهاده ايم

[S.F 24,931]

تا توانی دلی به دست آور ------------ دل شکستن هنرنمی باشد

 

[S.F 24,931]

تا سحر چشم يار چه بازي كند كه باز

بنياد بر كرشمه جادو نهاده ايم

 

ببخشید . ولی خوب همزمان شد دیگه

 

مي خور که چنين فسانه ها کوته نيست--------------- جز در دل خاک هيچ منزلگه نيست

[نیمه ماه 2,908]

در اقصای گیتی بگشتم بسی

بسر بردم ایام با هر کسی

[arash86. 4,604]

در اقصای گیتی بگشتم بسی

بسر بردم ایام با هر کسی

 

يارب اين قافله را لطف ازل بدرقه باد

كه از او خصم به دام آمد و معشوقه به كام

[نیمه ماه 2,908]

مرا گر تهی بود از آن قند دست

سخنهای شیرین‌تر از قند هست