Ariyayi-eng 1648 اشتراک گذاری ارسال شده در 25 اسفند، ۱۳۸۸ در نم زهر است كرم فكرمن زنده، در زمین زهر می روید گیاه تلخ شعر من 3 لینک به دیدگاه
rahele_s 6472 اشتراک گذاری ارسال شده در 25 اسفند، ۱۳۸۸ نمي گويم به وصل خويش شادم گاه گاهي كن بـلا گــردان چشمت كـن ، مرا گاهي نگاهي كن 2 لینک به دیدگاه
آریوبرزن 13988 اشتراک گذاری ارسال شده در 25 اسفند، ۱۳۸۸ نيازارم ز خود هرگز دلي را كه مي ترسم در آن جاي تو باشد 3 لینک به دیدگاه
Ariyayi-eng 1648 اشتراک گذاری ارسال شده در 25 اسفند، ۱۳۸۸ در اضطراب لحظه زنگار خورده ای كه روزهای رفته در آن بود ناپدید با ناخن این جسد را از هم شكافتم 4 لینک به دیدگاه
sara 20 1717 اشتراک گذاری ارسال شده در 26 اسفند، ۱۳۸۸ منم که شهره شهرم به عشق ورزيدن منم که ديده نيالوده ام به بد ديدن 4 لینک به دیدگاه
آریوبرزن 13988 اشتراک گذاری ارسال شده در 26 اسفند، ۱۳۸۸ ندارد باغ پاييزي رخ زردي که من دارم نميداند کسي حال مرا دردي که من دارم 3 لینک به دیدگاه
sara 20 1717 اشتراک گذاری ارسال شده در 26 اسفند، ۱۳۸۸ ما هم این هفته برون رفت و به چشمم سالی است حال هجران تو چه دانی که چه مشکل حالی است 1 لینک به دیدگاه
rize 615 اشتراک گذاری ارسال شده در 26 اسفند، ۱۳۸۸ تپیدن ، سوختن، در خاک و خون غلطیدن و مردن بحمدالله که درد عاشقی تدبیرها دارد 3 لینک به دیدگاه
sara 20 1717 اشتراک گذاری ارسال شده در 26 اسفند، ۱۳۸۸ دلی دارم خریدار محبت کزو گرم است بازار محبت 2 لینک به دیدگاه
آریوبرزن 13988 اشتراک گذاری ارسال شده در 26 اسفند، ۱۳۸۸ تو همسفر طلائى خورشيدى يك باغ پر ازستاره اميدى اى كاش درآن زمان كه ميرفتي زود از غربت انتظار مى پرسيدى 3 لینک به دیدگاه
rahele_s 6472 اشتراک گذاری ارسال شده در 26 اسفند، ۱۳۸۸ یک شب خیال چشم تودیدیم به خواب ز آن شب دگر، به چشم ندیدیم خواب را 2 لینک به دیدگاه
آریوبرزن 13988 اشتراک گذاری ارسال شده در 26 اسفند، ۱۳۸۸ از صبا پرس که ما راهمه شب تا دم صبح بوي زلف تو همان مونس جانست که بود 2 لینک به دیدگاه
rahele_s 6472 اشتراک گذاری ارسال شده در 26 اسفند، ۱۳۸۸ دلم از صحبت این چرب زبانان بگرفت بعد از این، دست من و دامن لب دوختگان 2 لینک به دیدگاه
آریوبرزن 13988 اشتراک گذاری ارسال شده در 26 اسفند، ۱۳۸۸ نگو هرگز خداحافظ که از تنهایی بـــیزارم ز پیش من نرو هرگز که من تنها تورا دارم 2 لینک به دیدگاه
rahele_s 6472 اشتراک گذاری ارسال شده در 26 اسفند، ۱۳۸۸ نگو هرگز خداحافظ که از تنهایی بـــیزارمز پیش من نرو هرگز که من تنها تورا دارم اوووووووووخی چخد این شعر رو دوست میدارم:ws37: می خوام و می خواستمت تا نفسم بود می سوختم از حسرت و عشق تو بَسَم بود 2 لینک به دیدگاه
sara 20 1717 اشتراک گذاری ارسال شده در 26 اسفند، ۱۳۸۸ در خرقه زن آتش که خم ابروی ساقی بر می شکند گوشه محراب امامت 2 لینک به دیدگاه
rahele_s 6472 اشتراک گذاری ارسال شده در 26 اسفند، ۱۳۸۸ تکيه بر عهد تو کرديم و نمي دانستيم کانچه نزد تو حقير است همان ميثاق است 2 لینک به دیدگاه
آریوبرزن 13988 اشتراک گذاری ارسال شده در 26 اسفند، ۱۳۸۸ تار و پود هستي ام بر باد رفت اما نرفت عاشقي ها از دلم ديوانگي ها از سرم 2 لینک به دیدگاه
rahele_s 6472 اشتراک گذاری ارسال شده در 26 اسفند، ۱۳۸۸ منم چنگی غنوده در غم خویش به لب خاموش و غوغا در دل ریش غبار آلودِ یاد بزم و ساقی گسسته رشته اما نغمه اندیش 1 لینک به دیدگاه
آریوبرزن 13988 اشتراک گذاری ارسال شده در 26 اسفند، ۱۳۸۸ شمع روشن شد و پروانه به آتش پيوست مي توان سوخت اگر امر بفرمايد عشق 2 لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده