rize 615 اشتراک گذاری ارسال شده در 25 اسفند، ۱۳۸۸ من آن گلبرگ مغرورم که میمیرم زبی آبی ولی با خفت و زاری پی شبنم نمی گردم... 2 لینک به دیدگاه
آریوبرزن 13988 اشتراک گذاری ارسال شده در 25 اسفند، ۱۳۸۸ ماهم این هفته برون رفت وبه چشـمم سالیست حال هجران تو چه دانی که چه مشکل حالیست 2 لینک به دیدگاه
rahele_s 6472 اشتراک گذاری ارسال شده در 25 اسفند، ۱۳۸۸ تپیدن ، سوختن، در خاک و خون غلطیدن و مردن بحمدالله که درد عاشقی تدبیرها دارد 3 لینک به دیدگاه
Ariyayi-eng 1648 اشتراک گذاری ارسال شده در 25 اسفند، ۱۳۸۸ دل را به رنج هجر سپردم، ولی چه سود، پایان شام شكوه ام. صبح عتاب بود. چشمم نخورد آب از این عمر پر شكست: این خانه را تمامی پی روی آب بود. 2 لینک به دیدگاه
rahele_s 6472 اشتراک گذاری ارسال شده در 25 اسفند، ۱۳۸۸ در دادگاه عشقش ، محكوم حكم مرگم شايد كه بي گناهي ، تنها گناه من بود 2 لینک به دیدگاه
آریوبرزن 13988 اشتراک گذاری ارسال شده در 25 اسفند، ۱۳۸۸ در سر به جز عشق هوای دگرم نیست غیر از گل یاد تو کسی دور و برم نیست 2 لینک به دیدگاه
rahele_s 6472 اشتراک گذاری ارسال شده در 25 اسفند، ۱۳۸۸ تو که نیستی غم غربت با منه همیشه یه دنیا حسرت با منه 3 لینک به دیدگاه
آریوبرزن 13988 اشتراک گذاری ارسال شده در 25 اسفند، ۱۳۸۸ هرشب از محنت هجران تو مي ميرم و پس مي کند باد سحر زنده به بوي تو مرا 2 لینک به دیدگاه
rahele_s 6472 اشتراک گذاری ارسال شده در 25 اسفند، ۱۳۸۸ ای خوشا آن دل که آزاری نمی آید از او غیــر کـار عاشـقی کـاری نمی آیـد از او 2 لینک به دیدگاه
آریوبرزن 13988 اشتراک گذاری ارسال شده در 25 اسفند، ۱۳۸۸ واي از آن نرگس جادو كه چه بازي انگيخت واي از ان مست كه با مردم هشيار جه كرد 2 لینک به دیدگاه
Ariyayi-eng 1648 اشتراک گذاری ارسال شده در 25 اسفند، ۱۳۸۸ دیری است مانده یك جسد سرد در خلوت كبود اتاقم. هر عضو آن ز عضو دگر دور مانده است ، گویی كه قطعه ، قطعه دیگر را از خویش رانده است. از یاد رفته در تن او وحدت. 2 لینک به دیدگاه
آریوبرزن 13988 اشتراک گذاری ارسال شده در 25 اسفند، ۱۳۸۸ تو كيستي،كه اينگونه،بي تو بي تابم؟ شب از هجوم خيالت نمي برد خوابم 2 لینک به دیدگاه
rahele_s 6472 اشتراک گذاری ارسال شده در 25 اسفند، ۱۳۸۸ من ندانستم از اول که تو بی مهر و وفایی عهد نابـسـتـن از آن به،که ببندی و نیـایی 2 لینک به دیدگاه
آریوبرزن 13988 اشتراک گذاری ارسال شده در 25 اسفند، ۱۳۸۸ یاری که داد بر باد آرام و طاقتم را ای وای اگر نداند قدر محبتم را 2 لینک به دیدگاه
rahele_s 6472 اشتراک گذاری ارسال شده در 25 اسفند، ۱۳۸۸ ای عاشق دل سوخته اندوه مدار رو نی به کام عاشقان گردد کار 3 لینک به دیدگاه
Ariyayi-eng 1648 اشتراک گذاری ارسال شده در 25 اسفند، ۱۳۸۸ راه دوری است ، و پایی خسته. تیرگی هست و چراغی مرده. می كنم ، تنها، از جاده عبور: دور ماندند ز من آدم ها. سایه ای از سر دیوار گذشت ، غمی افزود مرا بر غم ها. 2 لینک به دیدگاه
rahele_s 6472 اشتراک گذاری ارسال شده در 25 اسفند، ۱۳۸۸ ای نـگـاهـت رونــق فــردای مـن در تو معنی می شود دنیای من 2 لینک به دیدگاه
آریوبرزن 13988 اشتراک گذاری ارسال شده در 25 اسفند، ۱۳۸۸ نگاهي آشنا بر ياس كردم تو را در برگ گل احساس كردم خلاصه در كلاس ناز چشمت دو واحد عاشقي را پاس كردم 2 لینک به دیدگاه
rahele_s 6472 اشتراک گذاری ارسال شده در 25 اسفند، ۱۳۸۸ مرا دردی سـت بی درمان، علاجش هیـچ درمــانــی چه سان گویم؟ چه سان گریم؟ حدیث قلب رنجورم؟ 2 لینک به دیدگاه
آریوبرزن 13988 اشتراک گذاری ارسال شده در 25 اسفند، ۱۳۸۸ من امشب کهکشانها را سفرخواهم نمود در ره دلدار شيرينم خطر خواهم نمود با قلم شعرى برايش مى سرايم،شعر ناب در فراقش بارش خون از بصر خواهم نمود 2 لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده