ALI* 880 اشتراک گذاری ارسال شده در 23 اسفند، ۱۳۸۸ من بری کوچک غمگینی را می شناسم که در اقیانوس مسکن دارد ودلش را در یک نی لبک چوبین می نوازد آرام آرام بری کوچک غمگینی که شب از یک بوسه می میرد وسحر گاه از یک بوسه به دنیا خواهد آمد 1 لینک به دیدگاه
آریوبرزن 13988 اشتراک گذاری ارسال شده در 23 اسفند، ۱۳۸۸ دیریست که دلدار پیامی نفرستاد ننوشت کلامی و سلامی نفرستاد 2 لینک به دیدگاه
sara 20 1717 اشتراک گذاری ارسال شده در 23 اسفند، ۱۳۸۸ درد بي عشقي ز جانم برده طاقت ور نه من داشتم آرام تا آرام جاني داشتم 2 لینک به دیدگاه
آریوبرزن 13988 اشتراک گذاری ارسال شده در 23 اسفند، ۱۳۸۸ مایم و مــــوج ســودا شب تــــا بروز تنـــهــــا خـــــواهی بیا ببخشاء خـــواهــی برو جفا کــن 3 لینک به دیدگاه
sara 20 1717 اشتراک گذاری ارسال شده در 23 اسفند، ۱۳۸۸ نشود فاش کسی آنچه میان من و توست تا اشارات نظر نامه رسان من و توست 3 لینک به دیدگاه
آریوبرزن 13988 اشتراک گذاری ارسال شده در 23 اسفند، ۱۳۸۸ تا کی به تمنای وصای تو یگانه اشکم شود از هر مژه چون سیل روانه 4 لینک به دیدگاه
rize 615 اشتراک گذاری ارسال شده در 23 اسفند، ۱۳۸۸ هرکه ازکوچه تنهایی من میگذرد به هوای هوسی هم که شده سرکی می کشدومی گذرد... 3 لینک به دیدگاه
Ali.Akbar 9300 اشتراک گذاری ارسال شده در 23 اسفند، ۱۳۸۸ دام صیاد از چمد دلخواه تر باشد مرا من نه آن مرغم که فریاد از گرفتاری کند 3 لینک به دیدگاه
آریوبرزن 13988 اشتراک گذاری ارسال شده در 23 اسفند، ۱۳۸۸ دیدی ای دل که غم عشق دگربار چه کرد , چون بشد دلبر و با یار وفادار چه کرد 4 لینک به دیدگاه
sara 20 1717 اشتراک گذاری ارسال شده در 23 اسفند، ۱۳۸۸ در این سرای بی کسی کسی به در نمیزند به دشت پر ملال ما پرنده پر نمیزند 4 لینک به دیدگاه
آریوبرزن 13988 اشتراک گذاری ارسال شده در 23 اسفند، ۱۳۸۸ در کوزه نگنجد دل دریایی ما چون پاک و زلال وبی غش و بی رنگ است 3 لینک به دیدگاه
Ali.Akbar 9300 اشتراک گذاری ارسال شده در 23 اسفند، ۱۳۸۸ تا سر نکنم در سرت ای مایهٔ ناز کوته نکنم ز دامنت دست نیاز هرچند که راهم به تو دورست و دراز در راه بمیرم و نگردم ز تو باز 2 لینک به دیدگاه
آریوبرزن 13988 اشتراک گذاری ارسال شده در 23 اسفند، ۱۳۸۸ زان یار دلنوازم شکریست با شکایت, گر نکته دان عشقی بشنو تو این حکایت بی مزد بود و منت هر خدمتی که کردم, یا رب مباد کس را مخدوم بی عنایت 2 لینک به دیدگاه
MH.Sayyadi 14584 اشتراک گذاری ارسال شده در 24 اسفند، ۱۳۸۸ تویی که بر سر خوبان کشوری چون تاج سزد اگر همه ی دلبران دهندت باج 5 لینک به دیدگاه
sara 20 1717 اشتراک گذاری ارسال شده در 24 اسفند، ۱۳۸۸ جهانیان همه گر منع من کنند از عشق من آن کنم که خداوندگار فرماید 2 لینک به دیدگاه
MH.Sayyadi 14584 اشتراک گذاری ارسال شده در 24 اسفند، ۱۳۸۸ دوش از جانب آصف پیک بشارت آمد کز حضرت سلیمان عشرت اشارت آید 2 لینک به دیدگاه
sara 20 1717 اشتراک گذاری ارسال شده در 24 اسفند، ۱۳۸۸ در فصل بهار اگر بتی حور سرشت يک ساغر می دهد مرا بر لب کشت هرچند بنزد عامه اين باشد زشت سگ به زمن ار برم دگر نام بهشت (خیام) 2 لینک به دیدگاه
rize 615 اشتراک گذاری ارسال شده در 24 اسفند، ۱۳۸۸ تا راه قلندری نپویی نشود رخساره به خون دل نشویی نشود سودا چه بری تا که چو دلسوختگان آزاد تبرک خود نگویی نشود 2 لینک به دیدگاه
آریوبرزن 13988 اشتراک گذاری ارسال شده در 24 اسفند، ۱۳۸۸ دانی که چیست دولت دیدار یار دیدن, در کوی او گدایی بر خسروی گزیدن. از جان طمع بریدن آسان بود ولیکن, از دوستان جانی مشکل توان بریدن 3 لینک به دیدگاه
sara 20 1717 اشتراک گذاری ارسال شده در 24 اسفند، ۱۳۸۸ نيکی و بدی که در نهاد بشر است شادی و غمی که در قضا و قدر است با چرخ مکن حواله کاندر ره عقل چرخ از تو هزار بار بيچاره تر است 2 لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده