رفتن به مطلب

ارسال های توصیه شده

ارسال شده در

من بری کوچک غمگینی را

می شناسم که در اقیانوس مسکن دارد

ودلش را در یک نی لبک چوبین

می نوازد آرام آرام

بری کوچک غمگینی

که شب از یک بوسه می میرد

وسحر گاه از یک بوسه به دنیا خواهد آمد

  • Like 1
ارسال شده در

دیریست که دلدار پیامی نفرستاد

ننوشت کلامی و سلامی نفرستاد

  • Like 2
ارسال شده در

درد بي عشقي ز جانم برده طاقت ور نه من

داشتم آرام تا آرام جاني داشتم

  • Like 2
ارسال شده در

مایم و مــــوج ســودا شب تــــا بروز تنـــهــــا

 

خـــــواهی بیا ببخشاء خـــواهــی برو جفا کــن

  • Like 3
ارسال شده در

نشود فاش کسی آنچه میان من و توست

تا اشارات نظر نامه رسان من و توست

  • Like 3
ارسال شده در

تا کی به تمنای وصای تو یگانه

اشکم شود از هر مژه چون سیل روانه

  • Like 4
ارسال شده در

هرکه ازکوچه تنهایی من میگذرد به هوای هوسی هم که شده سرکی می کشدومی گذرد...

  • Like 3
ارسال شده در

دام صیاد از چمد دلخواه تر باشد مرا

من نه آن مرغم که فریاد از گرفتاری کند

  • Like 3
ارسال شده در

دیدی ای دل که غم عشق دگربار چه کرد

 

, چون بشد دلبر و با یار وفادار چه کرد

  • Like 4
ارسال شده در

در این سرای بی کسی کسی به در نمیزند

به دشت پر ملال ما پرنده پر نمیزند

  • Like 4
ارسال شده در

در کوزه نگنجد دل دریایی ما

چون پاک و زلال وبی غش و بی رنگ است

  • Like 3
ارسال شده در

تا سر نکنم در سرت ای مایهٔ ناز

 

کوته نکنم ز دامنت دست نیاز

 

هرچند که راهم به تو دورست و دراز

 

در راه بمیرم و نگردم ز تو باز

  • Like 2
ارسال شده در

زان یار دلنوازم شکریست با شکایت,

گر نکته دان عشقی بشنو تو این حکایت

 

بی مزد بود و منت هر خدمتی که کردم,

یا رب مباد کس را مخدوم بی عنایت

  • Like 2
ارسال شده در

تویی که بر سر خوبان کشوری چون تاج

سزد اگر همه ی دلبران دهندت باج

  • Like 5
ارسال شده در

جهانیان همه گر منع من کنند از عشق

من آن کنم که خداوندگار فرماید

  • Like 2
ارسال شده در

دوش از جانب آصف پیک بشارت آمد

کز حضرت سلیمان عشرت اشارت آید

  • Like 2
ارسال شده در

در فصل بهار اگر بتی حور سرشت

يک ساغر می دهد مرا بر لب کشت

هرچند بنزد عامه اين باشد زشت

سگ به زمن ار برم دگر نام بهشت

(خیام)

  • Like 2
ارسال شده در

تا راه قلندری نپویی نشود

رخساره به خون دل نشویی نشود

سودا چه بری تا که چو دلسوختگان

آزاد تبرک خود نگویی نشود

 

  • Like 2
ارسال شده در

دانی که چیست دولت دیدار یار دیدن,

در کوی او گدایی بر خسروی گزیدن.

 

از جان طمع بریدن آسان بود ولیکن,

از دوستان جانی مشکل توان بریدن

  • Like 3
ارسال شده در

نيکی و بدی که در نهاد بشر است

شادی و غمی که در قضا و قدر است

با چرخ مکن حواله کاندر ره عقل

چرخ از تو هزار بار بيچاره تر است

  • Like 2
×
×
  • اضافه کردن...