پژمان مهرپویا 1121 اشتراک گذاری ارسال شده در 13 آبان، ۱۳۸۹ آرش جون گیر نده من ادامه می دم عزیزم در کـهــکشان چـشم تو گم می شود دلم سرگـشتـــه در نــــهایــتی از بی نشانیم زیــبـــاترین ردیف غـــزلهای من توئی ای یـــــار ســــرو قـــامت ابـرو کمانیم 3 لینک به دیدگاه
moh@mad 5513 اشتراک گذاری ارسال شده در 13 آبان، ۱۳۸۹ تو همچو صبحی و من شمع خلوت سحرمتبسمی کن و جان بین که چون همی سپرم میروم از خویشتن بیرون شوم در پی لیلا رخی مجنون شوم 2 لینک به دیدگاه
maryam 2009 369 اشتراک گذاری ارسال شده در 13 آبان، ۱۳۸۹ شمام لطف کن درست صحبت کن من دیگه درمشاعره هاشرکت نمیکنم خداحافظ 1 لینک به دیدگاه
niaz 9807 اشتراک گذاری ارسال شده در 14 آبان، ۱۳۸۹ من از دو روزه هستی به جان شدم بیزار خدای شکر که این عمر جاودانی نیست 1 لینک به دیدگاه
moh@mad 5513 اشتراک گذاری ارسال شده در 14 آبان، ۱۳۸۹ تنم از واسطه دوری دلبر بگداخت جانم از آتش مهر رخ جانانه بسوخت 1 لینک به دیدگاه
niaz 9807 اشتراک گذاری ارسال شده در 15 آبان، ۱۳۸۹ تو همچو صبحی و من شمع خلوت سحرم تبسمی کن و جان بين که چون همیسپرم 1 لینک به دیدگاه
moh@mad 5513 اشتراک گذاری ارسال شده در 15 آبان، ۱۳۸۹ ملول از ناله بلبل مباش ای باغبان رفتم حلالم کن اگر وقتی گلی در غنچه بو کردم 1 لینک به دیدگاه
نسترن 2411 اشتراک گذاری ارسال شده در 15 آبان، ۱۳۸۹ من اگر کام روا بودم و خوش دل چه عجب مستحق بودم و اینها به زکاتم دادند 1 لینک به دیدگاه
moh@mad 5513 اشتراک گذاری ارسال شده در 15 آبان، ۱۳۸۹ دریچه های شبستان به مهر و مه بستم بدان امید که از چشم بد نهان مانم 1 لینک به دیدگاه
نسترن 2411 اشتراک گذاری ارسال شده در 15 آبان، ۱۳۸۹ من سرگشته هم از اهل سلامت بودم دام راهم شکن طره هندوی تو بود 1 لینک به دیدگاه
moh@mad 5513 اشتراک گذاری ارسال شده در 15 آبان، ۱۳۸۹ دیشب به یاد زلف تو در پرده های ساز جان سوز بود شرح سیه روزگاریم 1 لینک به دیدگاه
نسترن 2411 اشتراک گذاری ارسال شده در 15 آبان، ۱۳۸۹ من همانساعت که از می خواستم شد توبه کار گفتم این شاخ اردهد باری پشیمانی دهد لینک به دیدگاه
arash86. 4604 اشتراک گذاری ارسال شده در 16 آبان، ۱۳۸۹ دوش ديدم كه ملايك در ميخانه زدن گل آدم بسرشتند و به پيمانه زدن لینک به دیدگاه
شقایق31 40377 اشتراک گذاری ارسال شده در 16 آبان، ۱۳۸۹ دوش ديدم كه ملايك در ميخانه زدن گل آدم بسرشتند و به پيمانه زدن نقش ستم از ماست شکایت مکن از دوست در بارگاه معدلت او ستمی نیست 1 لینک به دیدگاه
moh@mad 5513 اشتراک گذاری ارسال شده در 16 آبان، ۱۳۸۹ تیره گون شد کوکب بخت همایون فام من واژگون شد از سپهر واژگون اقبال من 1 لینک به دیدگاه
شقایق31 40377 اشتراک گذاری ارسال شده در 16 آبان، ۱۳۸۹ تیره گون شد کوکب بخت همایون فام منواژگون شد از سپهر واژگون اقبال من ندارم فرصتی تا لحظه مرگ بود بر شاخه هایم آخرین برگ 1 لینک به دیدگاه
moh@mad 5513 اشتراک گذاری ارسال شده در 16 آبان، ۱۳۸۹ گفته بودم چو بیایی غم دل با تو بگویم چه بگویم که غم از دل برود چون تو بیایی 1 لینک به دیدگاه
پژمان مهرپویا 1121 اشتراک گذاری ارسال شده در 16 آبان، ۱۳۸۹ یوسف گم گشته باز آید به کنعان غم مخور کلبه احزان شود روزی گلستان غم مخور :ws3::ws3: 1 لینک به دیدگاه
arash86. 4604 اشتراک گذاری ارسال شده در 16 آبان، ۱۳۸۹ راز درون پرده چه داند فلک خموش ای مدعی نزاع تو با پرده دار چیست 1 لینک به دیدگاه
پژمان مهرپویا 1121 اشتراک گذاری ارسال شده در 16 آبان، ۱۳۸۹ تو نبودیو ، غم عشقه تو کشت مارو زیر خاک دفنمو ، خاک خورد مارو 1 لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده